بخشی از مقاله
چکیده
ایران در طول تاریخ، همواره مرکز معنویت و تصوف وعرفان بوده است. گرایش های عرفانی در میان ادیان ایرانی همواره وجود داشته است. با ورود اسلام به ایران، به تدریج علوم مختلفی به ایران وارد شد که عرفان و تصوف از جمله آنها بوده است. عرفان در ایران، فارغ از اینکه با چه عنوانی مطرح شود، پدیده ای است که طیف های مختلف، رویکردهای متنوع و گرایش های گونه گونی را در بر دارد.
در عرفان ایرانی ، عارف را مقبول به دارا بودن صفات: وارستگی، آزادی، انجام کار نیک، ننگ نداشتن از بدنامان، دعوت به اجتماع و انسانیت، نفوذ عارفان در بزرگان و فرمانروایان، دفع ریا، دفع مرگ، تعلیم عاشقی، روان پژوهی، شکوفا کردن فلسفه ی اسلام و ایران می دانند. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است، مربوط به عرفان ایرانی، تاریخچه و ویژگی های آن است. از آنجا که تاکنون پژوهشی جامع در باب تاریخچه و خصیصه های عرفان ایرانی از دوران باستان تا کنون صورت گرفته است، نگارنده سعی نموده این موضوعات را در پژوهش حاضر بگنجاند.
مقدمه:
عرفان را به زبان های اروپایی » مستیسیزم mysticism « می گویند که از ریشه mystes یونانی اشتیاق یافته و در اصل به معنای وارد کردن کسی در حلقه و گروه مخصوص و سر سپردن او بدان گروه بوده است و وجه تسمیه ی آن این بوده که در یونان قدیم بعضی فرقه های سری وجود داشته که پیروان آن ها ملزم به حفظ اسرار آن بوده اند و آداب و رسوم و تشریفات ویژه ای داشتند که هر کسی پس از آموختن و انجام آن ها، حق ورود به آن حلقه را داشته است. چنین کسی را مستیک یعنی محرم سر سپرده می نامند.
پس از این که این قبیل مذاهب و گروه ها از میان رفتند و مذهب با فلسفه در آمیخت، عرفان به معنای امروز آن، یعنی شناخت حق و وصول به حق از راه کشف شهود، نه با عقل و استدلال رواج یافت - کیانی نژاد، . - 23-24 : 1377 در زبان عرب، معنی عرفان » شناختن و دانستن بعد از نادانی « می باشد و در اصلاح عرفانی اسلامی، به طور خلاصه، نام علمی است از علوم الهی که موضوع آن شناخت و معرفت حضرت حق و صفات آفریدگار جهان می باشد و طریقه و روشی است که اهل االله برای شناسایی و معرفت آفریدگار برگزیده اند. - همان - .
در اسلام نیز عرفان مقامی است که تاکسی دارای صفات نفس و وسعت فکر و حقیقت بینی خاص نباشد، به آن نائل نخواهد شد. در نوشته های مربوط به ایران باستان و متون دینی ایران پیش از اسلام، واژه ای متضمن معنی عرفان بدان گونه که در بالا اشاره شده، دیده نمی شود، لیکن مفهوم آن که عبارت از امکان ارتباط مستقیم آدمی با خداوند باشد و اتصال و اشراق و شهود و وجد و حال را با مبداء هستی و آفریدگار جهان، ممکن الحصول شمارد، فراوان مشاهده می گردد . - همان : . - 25
در ایران باستان که روح دین باستانی زرتشت، در دوره ی هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان نفوذ داشته و مردم آن با اصول و مبانی دینی آشنا بوده اند، بی شک مبانی روحانی و مسائل عرفانی نیز در آن مطرح بوده و در این راه، سرسپردگان و دلباختگان و سالکانی نیز وجود داشته است. اندیشه های عرفانی مخصوصاً در دوره ی ساسانیان بیشتر دیده می شود. استاد »آرتور کریستن سن«Artur chirtensen دانمارکی ایران شناس دانشمند مشهور، عقیده دارد که نفوذ اندیشه های یونانی و مسیحی و هندی، در ایران دوره ی ساسانی، نوعی حالت و تفکر عرفانی به افکار و اندیشه های دوران، بخشیده است.
وی از بعضی از نوشته های این دوره عبارات و گفته هایی نقل می کند که در آن ها کم و بیش مضامین و مفاهیم آثار عرفانی پس از اسلام به خوبی دیده می شود، از جمله عبارات زیر را از رساله های مینو خرد و ارداویرافنامه چنین نقل می نماید: »باید مالی را که از راه نیکو و کار شریف به دست آمده است به مستحقان انفاق کرد، حیاتی که با این اعمال زینت یافته باشد، با بهجت و آسایش به فرجام خواهد رسید. هرچند توانگری مطلوب است، اما فقر شرافتمندانه بر ثروتمندی غیر عادلانه ترجیح دارد.
آن کس که بدبختی ها و رنج هایی که از جانب اهریمن و سایر موجودات شریر بر او وارد می شود، با شکیبایی و بردباری تحمل می کند، شایسته ی ثنا و ستایش است.... غم و شادی جهان شایسته ی اعتنا نیست، جهان را چون کاروانسرایی باید دانست که مردمان را بدان گذر افتد.« پس آن گاه اضافه می کند که: »این ها عباراتی است که رباعیات خیام را به یاد می آورد.«
ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبی ایران، سبب پیدایش اندیشه های عرفانی و افکار صوفیانه در دوره ی ساسانیان را به نحو دیگری بیان می کند و آن را معمول پیدایش افکار نوافلاطونیان در دربار انوشیروان می داند. وی می نویسد: انوشیروان» پادشاه ساسانی اصولاً با علما و دانشمندان نظر محبت آمیزی داشت، بلکه نسبت به دانشمندان بیگانه نیز مراعات می کرد.
پذیرایی او از حکمای هفتگانه ی یونان به علت تعصب و عدم تحمل »ژوستینین« امپراطور از وطن خود تبعید شدند و دولت ایران آنان را پذیرفت، مشهور است، پس از پایان جنگ فاتحانه ای نوشیروان با اهالی بیزانس، در پیمان صلح ماده ای گنجاندند که به موجب آن آزادی آن هفت تن تضمین شد و مقرر گردید که پس از بازگشت به میهن خود، هیچ کس متعرض افکار و عقاید آنها نشود و درباره ی آنها تحمل روا دارند و در کارشان مداخله نکنند - .«ج . - 161:1
وی سفر نوافلاطونیان به دربار انوشیروان را عامل موثری در پیدایش تصوف و عرفان می داند که بعد در ایران به وجود آمد و گسترش یافت. دانشمندان و صاحب نظران بسیاری در این زمینه، تحقیقات گسترده ای انجام دادند که به این مطلب اشاره داشته اند که دوره ی انوشیروان آغاز بزرگترین دوره ی تمدن ادبی و فلسفی ایران بوده است.
در این روزگار، اندیشه های گوناگون ملل مختلف ایرانی، هندی، یونانی و سریانی بدهم در آمیخته بود و نهضتی بزرگ در علم و دانش و فرهنگ به پا خواسته بود و یکی از نتایج این نهضت و آمیزش فرهنگی، ورود افکار نوافلاطونیان در حوزه ی فرهنگی ایران بود. در نگاه کلی، منبع و سرچشمه ی فکر عرفانی ایرانی را باید در گفته های زرتشت جستجو کرد بر اساس و پایه آن ، فلسفه ی اشراق ایرانی و طرز تفکر عرفانی بنیاد گزارده شده است. - کیانی نژاد، . - 28 :
مکتب فلسفه اشراق ایرانی:
مکتب فلسفه اشراق ایرانی که در عرفان و تصوف اسلامی تاثیر شگرفی داشته، از ظاهر فرهنگ ایران باستان و از آن پارسیان بود.