بخشی از مقاله
چکیده
ایران در طول تاریخ، همواره از مراکز معنویت و عرفان بوده است. پس از ورود اسلام به ایران، این سرزمین مهد رویش تصوف و عرفان اسلامی گردید. پیوند مکتب های عرفانی با معماری بناهای مختلف چنان عمیق وگسترده است که فرض جدایی معماری راازعرفان محال می نماید این همبستگی در بین ادیان الهی وهنر بومی آن کشورها به خصوص شریعت مقدس اسلام آشکار تر است.
پس می توان گفت عرفان متعلق به ذات وماهیت تمام ادیان است . عرفان در اصطلاح اسلامی آن، ظرفیت و نیروی شناخت درونی و قلبی است که به موجب آن انسان عارف به افقهای برتری از کمال در ارتباط خود با خداوند دست می یابد.رسیدن به آن ظرفیت و دست یابی به این کمال، در گرو گذاشتن از علایق دنیوی و خود نفسانی است .
با طی چنین مسیری انسان عارف خویشتن حقیقی و الهی خود را در پیوند با حقیقت مطلق هستی می یابد .استفاده از نماد واژه های رنگ در وصف عواطف نفسانی و دریافتهای شخصی بسیار قابل توجه است. در این مقاله سعی شده به روش اسنادی و مشاهده مستقیم اهمیت هنر معنوی و تجلی عرفان مورد بررسی قرار گیرد و زیبایی های فراموش شده ، یاد آوری گردد ودر نهایت نقش اساسی عرفان در جهت بخشیدن و هدایت هنر و هنرمندان به سوی مقصد الهی شان بیان شود.
مقدمه
اگر عرفان را به معنای شناخت و دریافت وجدانی وشهودی خدا واسما او بدانیم. برخی از اسما الهی مانند مصور ، خالق ، بدیع ، باری و مبدع با هنر و زیبایی و آفرینندگی و خلاقیت و نوگرایی پیوند برقرار می کند . معماری بیش از هنرهای دیگر توانسته است انگیزه تعالی و اندیشه جاودانگی وشوق پرواز به آسمان و اوج وساحات عوامل دیگر را در ساحت زندگی و فرهنگ آدمی به تماشا بگذارد.
معماری در تعیین بخشیدن سیما و نمای یکپارچه روح یک عنصر و نسبت و احساسی که بشر از وضع موجود خویش از جهان و محیطی که در آن می زیسته نقش مهمی دارد و بیش از هر هنری با احساس ، عاطفه اندیشه روح بشری مانوس بوده است.پس بشر برای حفظ و جاودان ساختن ارزشهای الهی وفطری خود همواره از هنر مدد جسته البته نه هر هنری ، زیرا برخی از هنرها برخاسته از نفسانیات وبرتری جویی بشری است بلکه آن هنری مد نظر هنرمند عارف است که از روحانیات و فطرت پاک بشری نشات گرفته است باشد. پس از ورود اسلام به ایران، این سرزمین به تدریج مهد رویش علوم و معارف مختلف اسلامی از جمله تصوف و عرفان گردید.
شکی نیست که عرفان جزیی جدایی ناپذیر از دین اسلام و از عناصراصلی فرهنگ اسلامی است. عرفان اسلامی نه امری بیرون از دین و نه جزئی مانند سایر اجزای دین و در کنار آنهاست؛ بلکه عرفان بعد باطنی و درونی تعالیم اسلامی است.
تعریف تصوف و عرفان
سید حسن نصر معتقد است: تصوف ساحت درونی، باطنی و عرفانی اسلام است و درست به همین دلیل، نه تنها از سرشت وحی اسلامی بهره مند است، بلکه قلب آن نیز به شمار می آید. تصوف به جای آنکه مانند بیشتر عرفان های مسیحی تنها بر عشق و از خود گذشتگی تأکید کند، بر پایه ی معرفت و حکمت و نیز بر فهم توحید خداوند استوار است. وی درباره نسبت میان تصوف و عرفان معتقد است: تصوف مانند هر طریقت اصیل و کامل دیگر، مجموعه ای منسجم شامل بعد نظری و بعد عملی است. بعد نظری یا تعالیم تصوف را می توان »عرفان« نامید. سید حسین نصر معنویت حقیقی را در معنویت اسلامی می داند که مستقیما از قرآن و سنت پیامبر سرچشمه گرفته است.
نکته بسیار مهم اینکه مقصود نصر از تصوف، فرقه های موجود صوفیه اعم از نعمت اللَهی ، ذهبیه، گنابادی و شاذلیه و ... است.
عرفان نظری
عرفا از راه تهذیب نفس و سلوک باطنی به معرفتی شهودی از واقع میرسند. متعلق این معرفت خداوند، اسما و صفات و مظاهر اوست. این معرفت کاملاً خصوصی و اصالتاً غیر مفهومی و غیر گزارهای است ، که امروزه گاهی به آن تجربه ی عرفانی[2] می گویند. اما پس از خروج از حال و تجربه ی عرفانی، عارف قادر است درباره ی آن بیندیشد و یافته هایش را در قالب مفهوم و گزاره قرار دهد. طبیعتاً با توجه به سنخ حقایق مشهود عرفانی، مفاهیم و گزاره های حاکی از آن اغلب از سنخ گزاره های مابعدالطبیعی و هستی شناسانه است.
بدین جهت است که عرفان به تدریج شکل نظری نیز یافت و عرفا نیز، همچون فلاسفه و متکلمان، به بحث و نقد و استدلال و تألیف پرداختند و عرفان نظری را پدید آوردند. عرفان نظری نوعی »الاهیات اشراقی و عرفانی« است که همچون فلسفه، دربارهی حقیقت هستی، خدا، صفات و اسمائش، انسان و سرنوشت و غایت کمالش بحث میکند. موضوع عرفانْ هستی است و مسأله ی محوری آن »توحید« و مسأله ی فرعی آن »ولایت یا انسان کامل«است. [3] بن مایه ی اصلی عرفان نظری شهودات عرفانی است. منبع دیگر برای عرفان نظری قرآن و سنت است.
عرفان عملی
عرفان عملی همان زندگی عارفانه است که بر اساس سلوک باطنی است. علم عرفان عملی علمی است که در آن، از چیستی و مراحل سلوک عرفانی بحث میشود. علم عرفانِ عملی را علم منازل آخرت، علم طریقت، سلوک، معاملات و تصوف گفته اند :
عرفان عملی راه وصول به حق است و مبتنی بر اعتقاد به خدا، وحی و حیات پس از مرگ، رابطه ی جسم و روح، رابطهی دنیا و آخرت و کمالطلبی و کمالپذیری نفس انسانی است. از آنجا که مسأله ی اصلی در عرفان عملی تهذیب نفس و استکمال آن است، شناخت نفس برای عارف اهمیتی ویژه دارد. بدون شناخت نفس و احوال آن، تهذیب نفس و مهار و هدایت آن ممکن نیست. از این رو، به اعتقاد عرفا، چنانکه در حدیث آمده است، معرفت نفس سودمندترین معارف است.
عرفان در عرصه ی عمومی
در عرصهی عمومی نیز عرفان و تصوف همواره در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان منشأ اثر بوده است. علاوه بر تأثیرگذاری عرفان بر فرهنگ عامه، گروه های مردمی خاصی تحت تأثیر آموزه های عرفانی شکل گرفته و منشأ آثار سیاسی و اجتماعی بوده اند، از فتیان و جوانمردان و پهلوانان زورخانه های سنتی، که همواره زیر نام مرتضی علی - ع - زیستهاند، تا دسته های عزاداری حسین بن علی - ع - و نیروهای بسیجی انقلاب اسلامی. این تأثیرگذاری قبل از هر چیز در مراسم دینی تجلی دارد. یکی از این مراسم، که حس عرفانی در آن آشکار است، عزاداری های عمومی برای اهل بیت پیامبر به ویژه برای امام حسین - ع - است.
خصوصیات معماری اسلامی
مهمترین خصومت معماری اسلامی این است که بر محور توحید می چرخد؛ زیرا در عرفان اسلامی همه هستی به یک مبدا واحد برمی گردد : اصل توحید اولین اصل از اصول دین مبین اسلام است و زیر بنای سایر اعتقادات فرد مسلمان است. تاکید دین مبین اسلام برجماعت وحدت بین مسلمانان باعث گردید که معماران اسلامی بناهای خود را در عالی ترین وجه به سمت وحدت سوق دهند و معماری مساجد عالی ترین مکان تجلی اعتقادات و افکار مسلمانان است. [6] از دیگر خصوصیات بارز معماری اسلامی ، منقش و پرزیور و زینت بودن آن است ، اما نقوش به کار رفته در معماری اسلامی از حالت واقعی به حالت انتزاعی تغییر شکل داده اند