بخشی از مقاله
چکیده
بعضی از انسان ها که دوست دارند با خدا باشند و مطابق هر آنچه دستور دین است عمل کنند، گاه می شود که در بحران انتخاب بین خوب و بد دچار تلاطم های مختلف می گردند، قدرت تصمیم را از دست می دهند و در تقابل بین آنچه دوست دارند و آنچه درست است نمی توانند انتخابی مناسب و درست داشته باشند! و در شرایطی نامناسب قرار می گیرند که امکان نداشتهاست تصمیمی مناسب بگیرند، , و این سؤال برایشان مطرح میشود که چرا خدا کمک ما نمیکند؟ چرا خدا شیطان را خلق کرد تا ما را وسوسه کند؟ آیا خدا به ما قدرتی داده تا بتوانیم به وسوسه ها مسلط شویم؟ وسوسههای شیطان تا چه اندازه بر انسان اثر دارد؟
این مقاله می خواهد بر مبنای قرآن، فلسفه و عرفان مسأله غامض وجود شیطان را تفسیر کند و راه را برای کسانی که از وجود شیطان سوء استفاده میکنند سد نماید.
مقدمه
انسان خیلی وقت ها اعتراف می کند این کار را که انجام دادم، شیطان فریبم داد، لعنت بر دل سیاه شیطان؛ بعد از خود سؤال می کند چرا خدا شیطان را آفرید؟ آیا خدا نمی تواند شیطان را مهار کند تا انسان را وسوسه نکند؟ و بعد مطلب در همین ابهام می ماند و مکرر در موقعیت های دیگر دچار وسوسه های شیطان می شود و باز هم تابع او می گردد! آیا کسی نیست به این ضعیف کمک کند؟
چرا شیطان انسان را وسوسه میکند؟ و چرا خداوند مانع این کار نمیشود! با شناخت انسان و مراحل رشدش و وسیلههایی که انسان برای تغییر و حرکت دارد، میتوان جایگاه او را در عالم پیدا کرد و نقش موجودات به خصوص شیطان را دریافت. ما در این مقاله با روش کتابخانه ای و تحلیلی در سدد جواب به این سؤال برآمده ایم؛2 که جایگاه انسان در عالم چیست؟ و ارتباط شیطان با اوچگونه است؟ دلیل وسوسه شدن انسان توسط شیطان کدام است؟ و چرا خدا واسطه برای از بین بردن این وسوسهها نمیشود؟
هدف خلقت جن و انس خداوند دو موجود جن و انس را مختار آفریده است تا با اختیار خود عملی را که دوست دارند و فکر می کنند درست است
را انجام بدهند، لازمه تشخیص درست از غلط میزانی به اسم عقل است که خداوند به آن ها عطا کرده. و هدفی را از خلقت جن و انس در قرآن بیان می کند که: »ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون - « سوره الذاریات، آیه - - 56تفسیر ابن عربی حول این آیه - . اکثر تفاسیری که این آیه را آورده اند با حدیثی از امام حسین علیه السلام مطلب را توضیح داده اند که ان االله خلق العباد الا لیعرفون، و عبادت را منوط به یعرفون ربهم کرده اند چرا که بدون شناخت کامل از طرف مقابل و اطمینان به او هیچگاه انسان کاملآ خود را در اختیار او نمیگذارد تا عبدش باشد. البته یعبدون را به معنای یعرفون نکرده اند بلکه یعرفون را لازمه ی یعبدون می دانند.
کلمه ی یعبدون در آیه در اصل لیعبدونی بوده است، »جن و انس را خلق نکردم مگر برای این که مرا عبادت کنند - .« و ما خلقت جن النفوس و انس الابدان او الثقلین المشهورین الا لیظهر علیهم صفاتی و کمالاتی فیعرفونی ثم یعبدونی اذ العباده بقدر المعرفه و من لم یعرف لم یعبد کما قال العارف المحقق علیه السلام لا اعبد ربآ لم اره - - منظور از عارف محقق حضرت امیر علیه السلام است - . بنابر این لیعبدونی به معنای لیعرفونی است، یعنی جن و انس را خلق کردهام تا مرا بشناسند.
لازمه شناخت، تماس داشتن است، هر چه بیشتر با چیزی که مورد شناخت است تماس حاصل شود و ارتباط نزدیکتر، قوی تر و و همه جانبه تر باشد شناسایی دقیق تر و عمیق تر صورت می گیرد. به عنوان مثال: همسرانی که 40، 50 سال با هم زندگی کرده اند کاملآ همدیگر را می شناسند و عکس العمل های هم را حدس می زنند. شناخت در اثر مراودهی دائم صورت میگیرد تا عکس العملهای مختلف درمسائل مختلف مکرر دیده شود.
اگر بخواهیم شناخت همه جانبه ای نسبت به کسی داشته باشیم باید آن شخص را در تمام موقعیت ها و برخودهایش زیر نظر داشته باشیم هر چه این سنجش بیشتر و مدت زمان طولانیتر و در زمینههای بیشتری صورت بگیرد، شناخت کاملتر میشود، بنابر این لازمه شناخت دقیق در تماس بودن با همه خصوصیات مختلف است.
چگونگی رسیدگی به هدف خلقت اگر ما بخواهیم مطابق آنچه برایش خلق شدهایم که هدف از خلقت انسان شناختن خداوند است پاسخ سؤال را بدهیم که چرا خدا شیطان را خلق کرده و او را کنترل نمی کند تا انسان را وسوسه نکند پس باید راهی بیابیم که خداوند را - در تمام مظاهر، تجلیات و مخلوقاتش - بشناسیم، و باید ارتباطمان با خداوند به اندازه آن مقدار شناختی که می خواهیم از خدا داشته باشیم شکل بگیرد.
با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را - فروغی بسطامی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره - 9
طبق آموزه های عرفانی - سوره فصلت، آیه - 51 خداوند موجودی است که بدون مظهر نمی باشد و ظاهر همیشه اصل خود را نشان می دهد مثل جای پای پرنده ای که همیشه از پرنده حکایت می کند و او را نشان می دهد. همهی موجودات هم ذات خداوند را در شئونات و صفات مختلفش نشان می دهند، به گونهای که هر موجودی اسم و صفتی از خدا را به نمایش گذاشته است.
خداوند هم خود را در آینه ها و جلوه های مختلف ظاهر کرده است که اگر کسی رابطه بین ظاهر و مظهر را بداند درمی یابد که وقتی تجلیات 1و مخلوقات خداوند را می بیند می تواند پی به خداوند ببرد؛ همچنانکه در آیه - فصلت، - 53 آمده است» سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق - « آیات خود را که در آفاق و بیرون از شما است و انفس که درون شما است برایتان نشان دادهایم تا آشکار شود که خداوند حق است - .
پس شناخت خداوند دور نیست نزدیک است، نزدیکتر از هر چه که فکرش را میتوان کرد. دوست نزدیکتر از من به من است وین عجبتر که من از وی دورم - سعدی، گلستان، باب دوم در اخلاق درویشان - » نحن اقرب الیه من حبل الورید - «سوره ق، آیه - 16 - ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم - ، فقط برای شناخت باید توجه کرد، عقل را به کار انداخت تا بتوان از اثرها پی به مؤثر برد، اما چون انسان موجودی است که وقتی به دنیا میآید هیچ چیز نمیداند » واالله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا - « سوره نحل، آیه - 78 و به مرور در طی مدت عمرش کم کم میآموزد قاعدتآ میبایست یک نحوه سنخیت میان علم آموزنده که انسان است و معلوم که خداوند و مظاهرش میباشد موجود باشد، تا از طریق کشف این سنخیت ارتباط خالق و مخلوق و ارتباط انسان با خدا را بفهمد و لوازم این شناخت را از طریق این سنخیت پیدا کند.
انسان موجودی است که خداوند او را اشرف مخلوقات می نامد و مسجود ملائکه است و علت این سجده را علم انسان به تمام اسماء الهی میداند، چنانچه در - سوره بقره، آیه - 30 میفرماید:» انی جاعل فی الارض خلیفه... - « من میخواهم در زمین جانشین قرار بدهم... - و این جانشین انسان است. ملائکه می گویند: آیا کسی را که در زمین خون می ریزد و فساد میکند را به عنوان جانشین انتخاب کردی و حال آنکه ما ملائکه تسبیح و تقدیس تو را میگوییم.
در این گفتار خداوند به ملائکه می فرماید:» انی اعلم ما لا تعلمون. و علم آدم الاسماء کلها - « سوره بقره، آیه - 31 پس تمام اسماء را به انسان میآموزد، سپس آنها را به ملائک عرضه میکند و از ملائک میخواهد که در مورد اسماء سخن بگویند و دانسته های خود را بیان کنند، اما آنها چیزی غیر از نادانی ندارند و در برابر درخواست خدا اقرار میکنند که: پروردگارا »سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا - « سوره بقره، آیه - - 32 چیزی را که تو به ما آموختی میدانیم - بنابر این ملائک در خدمت انسانها درآمدند. و این به خدمت درآمدن معنای سجدهی آنها است.
در توضیح اسماء میگویند: اسماء همه شئونات، تجلیات و مخلوقات خداوند میباشند که مطابق روش اسم معنا شدهاند زیرا - هر اسمی نشانگر یک مسما و صاحب اسم است، مثل اینکه نام خاص ازشخص x ،از یک شخصیت واقعی خارجی حکایت میکند - هر مخلوق هم صاحب خود را حکایت میکند.
با کمی مطالعه، می یابیم که بی نهایت موجودات مادی و مجرد داریم که هر کدام صفات مختلفی دارند و آثار خاصی از خود بروز می دهند، مثلآ آب سرد است و روان و آتش گرم است و شعله ور و عقل مجرد و مدبر عالم است.