بخشی از مقاله
چکیده
با وجود پیشرفت فزاینده دانش بشري درباره مبانی عصب- فرهنگی یادگیري و رشد انسان، کاربردها و دلالتهاي برخاسته از این دانش جدید براي نظریه و عمل برنامه درسی همچنان به عنوان حوزهاي مغفول باقی مانده است.
در همین راستا، مقاله حاضر ضمن مروري بر یافتههاي پژوهش علوم اعصاب فرهنگی در حوزه یادگیري و رشد به معرفی بینشها و پیامهاي این یافتهها براي بهبود فهم برنامهدرسی میپردازد. مطالعات اخیر حاکی از آن است که مغز پیوسته خودش را با محیط فرهنگی سازگار میکند و ساختار و کارکرد خود را منطبق با آن تغییر میدهد. بر اساس یافتههاي این مطالعات، تفاوتهاي عصبی و رفتاري میان فرهنگها برخاسته از تعامل منحصر به فرد میان عوامل مختلف ژنتیکی، فیزیولوژیکی و فرهنگی است.
همچنین یافتههاي اخیر در حوزه مغز و فرهنگ بیانگر آن است که تجربه فرهنگی نقش مهمی در شکلدهی و رشد مکانیزمهاي مغزي زیربناي شناخت دارد و رشد هیجانی نیز به شکلی بنیادي تحت تاثیر کیفیت محیط فرهنگی واقع میشود. بنابراین، احترام به جهان بینی هاي متفاوت معلمان و دانشآموزان از بافت هاي فرهنگی متفاوت باید در کانون توجه برنامههاي درسی قرار گیرد. برنامهریزان درسی و سیاستگذاران تربیتی باید نه تنها موجودیت فرهنگهاي متعدد را بپذیرند، بلکه به تنوع فرهنگی به دیده احترام نگریسته و فرصتهایی فراهم نمایند تا افراد درون فرهنگهاي مختلف در شناخت و رشد فرهنگ خود سهیم شوند.
مقدمه
علوم اعصاب فرهنگی دانش نوینی است که به مطالعه تاثیر تجربه فرهنگی بر ساختار و کارکرد مغز و همین طور چگونگی واکنش مغز به تجارب فرهنگی مختلف میپردازد
علوم اعصاب فرهنگی در جستجوي شناسایی تفاوتها و شباهتهاي میان فرهنگهاي مختلف در سطوح عصبی و رفتاري و شناخت منابع یا علل این تفاوتها و شباهتها هستند. با وجود پیشرفت فزاینده این دانش نوین در گسترش فهم ما از مکانیزمهاي عصب- فرهنگی زیربناي یادگیري و رشد انسان، کاربردها و دلالتهاي برخاسته از این دانش جدید براي نظریه و عمل برنامه درسی همچنان به عنوان حوزهاي مغفول باقی مانده است. در همین راستا، مقاله حاضر ضمن مروري بر یافتههاي پژوهش علوم اعصاب فرهنگی در حوزه یادگیري و رشد به معرفی بینشها و پیامهاي این یافتهها براي بهبود فهم برنامهدرسی میپردازد.
.1 نقش تجربه فرهنگی در انعطافپذیري عصبی
نتایج پژوهش علوم اعصاب بیانگر آن است که مغز انسان از نیروي انعطاف پذیري4 بالایی برخوردار است. به عنوان مثال، بخشهاي درگیر در بینایی در افراد نابینا براي پردازش شنیداري به خدمت گرفته میشوند
بخشهاي درگیر در پردازش شنیداري در افراد ناشنوا در پردازش محركهاي دیداري سهیم میشوند
این انعطافپذیري عصبی اساس تربیتپذیري موجودات انسانی است. مطالعات اخیر حاکی از آن است که تجربه و یادگیري فرهنگی ساختمان و کارکرد معز انسان و در نتیجه رفتار او را شکل میدهد - زاو و فیشر3، . - 2013 این مطالعات نشان میدهند که مغز پیوسته خودش را با محیط فرهنگی سازگار میکند و ساختار و کارکرد خود را تغییر میدهد.
.2 نقش تجربه فرهنگی در بیان ژنی
مطالعات علوم اعصاب فرهنگی نشان میدهد که تفاوتهاي عصبی و رفتاري میان فرهنگها برخاسته از تعامل منحصر به فرد میان عوامل مختلف ژنتیکی، فیزیولوژیکی و فرهنگی است. به هر حال، رابطه بین ژن، مغز و فرهنگ رابطهاي پیچیده و پویا است
مطالعات حاکی از آن است که تعدادي از ژنهاي تاثیرگذار بر مغز و رفتار در میان مناطق جغرافیایی بر حسب فراوانی آلل متغیر هستند. به عنوان مثال، شواهد نشان میدهد که آلل کوتاه - S - انتقال دهنده سروتونین - 5-HTTLPR - با هیجان منفی و اضطراب شدید ارتباط دارد. افراد جوامع آسیاي شرقی به میزان 70 تا 80 درصد ناقل این عامل هستند، در حالیکه در جوامع دیگر میزان آن کمتر از 50 درصد است. همچنین، میان آللهاي کوتاه و بلند 5-HTTLPR با گرایش به فردگرایی و جمعگرایی در کشورهاي مختلف همبستگی گزارش شده است.
بر اساس نتایج این مطالعات، افراد جوامع غربی داراي روحیه استقلال و فردمحوري هستند و بر پیشرفت و اهداف شخصی تاکید می-کنند؛ در مقابل، جوامع آسیاي شرقی بیشتر وابسته و جمعگرا بوده و بر روابط و نقشها تاکید میکنند. آلل کوتاه 5-HTTLPR در اشخاص جمعگرا نسبت به اشخاص فردگرا شیوع بیشتري دارد.
با این وجود، جوامع جمعگرا در عین برخوراري از افسردگی کمتر، میزان بالایی آلل کوتاه 5-HTTLPR دارند که با اضطراب و افسردگی شدید ارتباط دارد. به نظر میرسد که این تعارض با ایدئولوژي فرهنگی و هنجارهاي جمعگرایی تببین شود که به عنوان یک مانع عمل میکند و حمایت اجتماعی در آن جوامع را تسهیل میکند. بنابراین به نظر میرسد که تعامل منحصر به فرد عوامل ژنتیکی و فرهنگی ممکن است نقش حیاتی بر مغز و رفتار داشته باشد
.3 نقش تجربه فرهنگی در رشد شناختی
مطالعات مختلف نشان میدهند که تجربه فرهنگی نقش مهمی در شکلدهی و رشد مکانیزمهاي مغزي زیربناي شناخت دارد - - . در واقع، رشد شناختی هم در کوتاه مدت و هم در بلندمدت، ساخت پیوسته دانش جدید است که از طریق تلفیق، افتراق و تثبیت واقعیتها، مفاهیم، مهارتها و روابط درباره دنیاي فیزیکی و اجتماعی منطبق با راهبردهاي فرهنگی حاکم صورت میپذیرد
بر اساس نتایج مطالعات اخیر، نظامهاي فرهنکی- اجتماعی متفاوت منجر به رشد الگوهاي متمایزي از شناخت میشوند. به عنوان مثال، مقایسه میان فرهنگهاي غربی و آسیاي شرقی نشان میدهد که افراد جوامع آسیاي شرقی از »ادراك کلنگر«7 بر خوردار هستند؛ یعنی تمایل به ادراك اشیاء و پدیدهها در قالب یک کل تمایل دارند و به اطلاعات زمینه توجه میکنند. این در حالیست که افراد جوامع غربی داراي »ادراك تحلیل-نگر«8 هستند؛ یعنی اشیاء و پدیدهها را مطابق با بخشهاي مجزاي آنها ادراك میکنند و اطلاعات زمینهاي را نادیده می-گیرند
در حوزه برنامه درسی و تدریس به عنوان مثال نوبل و همکاران - 2006 - عملکرد کودکان طبقههاي اجتماعی- اقتصادي مختلف در آگاهی واجشناختی و دقت خواندن با توجه به الگوهاي فعالیت مغزي آنها در حین تکمیل آزمونهاي استاندارد خواندن، واژگان دریافتی و پردازش واج شناختی مورد مقایسه قرار دادهاند. نتایج مطالعه آنها نشان داد که فعالیت عصبی در ناحیه دوکی شکل چپ1 و بخشهاي سیلویوس2 در میان کودکان طبقه اجتماعی بالا نسبت به کودکان طبقه اجتماعی بالا بیشتر است. فعالیت در این نواحی مغزي با مهارتهاي واجشناختی همبستگی مثبت دارد.
.4 نقش تجربه فرهنگی در رشد عاطفی- هیجانی
تجربه فرهنگی بر ادارك افراد از خود و دیگران تاثیر میگذارد - مارکوز و کیتایاما3، . - 1991 نتایج فراتحلیل مطالعات متمرکز بر تکالیف بازشناسی هیجان چهره در میان فرهنگهاي مختلف حاکی از آن است که افراد در بازشناسی بیانات فرهنگی خود نسبت به بیانات فرهنگهاي دیگر بهتر عمل میکنند. این نتایج موید نقش تجربه فرهنگی در بازشناسی هیجانی است
همچنین نتایج مطالعات اخیر نشان میدهد که نوع پاسخ افراد به بیانات چهره-اي در میان فرهنگهاي مختلف متفاوت است. به عنوان مثال، در حالیکه در فرهنگ آسیاي شرقی خیره نگاه کردن - زل زدن - به عنوان یک رفتار بی ادبانه و نامناسب تلقی میشود - کناپ و هال5، - 2002، در فرهنگ غربی تماس مستقیم نشانه احترام ادراك میشود
مطالعات تصویربرداري عصبی نشان میدهد که افراد درون فرهنگهاي غربی کورتکس پیشپیشانی میانی را تنها براي بازنمایی خود شخصی بکار میگیرند، در حالیکه افراد درون فرهنگ چینی همین بخش را هم براي بازنمایی خود و هم آشنایان خود استفاده میکنند - زاو و هان، . - 2008 چنین الگوهایی از فعالیت مغزي بیانگر آن است که افراد از دو فرهنگ متفاوت بخشهاي مختلفی از مغز را براي هدف یکسانی استفاده میکنند، بلکه آنها بخشهاي یکسانی از مغز را به شیوههاي متفاوتی بکار میگیرند
جمعبندي و نتیجه گیري
تدوین برنامه درسی سازگار با تنوع فرهنگی همواره یکی از دغدغه هاي اساسی جامعه تربیتی بوده و اهمیت آن در اسناد بین المللی معتبر منعکس شده است
مطالعات اخیر علوم اعصاب بیانگر آن است که احترام به جهان بینی هاي متفاوت معلمان و دانشآموزان از بافت هاي فرهنگی متفاوت باید در کانون توجه برنامههاي درسی قرار گیرد.
بر اساس این مطالعات، افراد رشد یافته در محیطهاي چندفرهنگی توانمندي بکارگیري مناسب شناخت و منابع عصبی را فرا گرفته و به شکلی منعطف به تقاضاهاي فرهنگی در حال تغییر پاسخ میدهند
در چنین شرایطی گرایش به سوي برنامه درسی چندفرهنگی یک امتیاز است نه محدودیت. برنامهریزان درسی و سیاستگذاران تربیتی باید نه تنها موجودیت فرهنگهاي متعدد را بپذیرند، بلکه به تنوع فرهنگی به دیده احترام نگریسته و فرصتهایی فراهم نمایند تا افراد درون فرهنگهاي مختلف در شناخت و رشد فرهنگ خود سهیم شوند.