بخشی از مقاله

چکیده

برنامه درسی، همیشه یک فرهنگ دارد از فرهنگ خطی برنامه درسی توسط تایلر گرفته تا فرهنگ پیچیدگی برنامه درسی در عصر حاضر. در دهه دوم قرن بیستم به خصوص از زمان ظهور علوم جدید، علاقه فزاینده در " روابط میان نظم و بی نظمی"در علوم پایه و علوم انسانی، توسعه یافت. به طور سنتی، در چارچوب مدرنیست، این رابطه نظم/ بی نظمی به عنوان یکی از اضداد دیده شده است؛ بنابراین از این دیدگاه، تعریف آشوب به معنی بی قانونی است.

با ظهور علوم جدید آشوب و پیچیدگی، محققان متوجه می شوندکه این علوم با یک مفهوم پیچیده ي نظم سر و کار دارند همان جایی که نظم و بی نظمی از نظر ساختاري در هم تنیده اند. هر یک از این سیستم ها - آشوب و پیچیدگی - به" بی نظمی منظم" می پردازد.

چنین عبارتی دیگر متناقض نیست، اما نسبتا توصیفی است: توصیفی از ماهیت و قوانین که مبتنی است بر علوم جدید آشفتگی و پیچیدگی به منظور توسعه مفهوم جدیدي از آموزش و برنامه درسی باز، پویا، عقلانی، خلاق و سیستم محور. این مقاله با استفاده از روش تحلیلی و تلفیقی از دیدگاه علمی/عقلانی با زیبایی شناختی/معنوي به سمت آموزش و برنامه درسی مسبوق به پیچیدگی گام بر می دارد و دلالت هایی از علوم جدید آشفتگی و پیچیدگی براي توسعه اشکال جدید طراحی برنامه درسی و اجراي آموزش را مطرح می سازد.

مقدمه

تاریخچه فرهنگ برنامه درسی از تعریف برنامه درسی به عنوان یک دوره، مسیر، تاریخچه مختصري از زندگی که به جاي تعریف میدان مسابقه که اولین بار توسط پیتر راموس2 بکار گرفته شده شروع شده است. منظور راموس از دوره ها تمام دانش است. او در واقع به سازماندهی برنامه درسی در قالب رویکرد سازمانی و سپس روشمند کردن - در واقع جهانشمول کردن - که قبلا کاملا شخصی بود پرداخته است.با پیروي از دیدگاه راموس برنامه درسی به عنوان یک سري از دوره هاي رشته محور که منجر به مدرك می شود به کارگرفته می شد و از برنامه درسی به عنوان تاکید صرف بر کتاب درسی خارج شد

دیوید همیلتون - 2003 - 3 بیان می کند که روش آموزشی راموس به عنوان پارادایمی در تاریخ بعدي آموزش مدرسه اي مدرن به خدمت گرفته شده است. روشهاي راموس به وسیله کمنیوس، رنه دکارت، پیوریتن ها در دو طرف اقیانوس اطلس، در آموزش نوانگلیسی ها به کتابهاي آمریکایی در قرن نوزدهم و سپس جنبش قرن بهره وري بوسیله فردریک تیلور تجسم یافته تا اینکه به نقطه اوج خود که به عنوان منطق تایلر شناخته شده است می رسد. الگوي خطی تایلر بر پایه اهداف عمومی در همه جا نفوذ دارد و این طراحی در اکثر طرح درسهاي معلمان غالب است و براي توسعه و استفاده تشویق شده است و تقریبا در همه روشها از این طراحی استفاده می کنند؛ با اینکه این طراحی تفکر خلاق را محدود می کند اما این توالی سلسله مراتبی از گامهاي خطی از قرن هفدهم تا قرن بیستم تسلط داشته و پایه و اساس پداگوژي امروزي باقی مانده است

می توان سه دوره براي علم بیان کرد؛ دوره ارسطویی، دوره نیوتنی دوره کوانتومی - نظریه پیچیدگی متاثر از دوره کوانتومی است - . می توان گفت که علم با ارسطو شروع شد و در دیدگاه او بیشتر به منطق و بررسی روابط میان مفاهیم توجه می شد. در منطق ارسطویی، قضایا، نسبت میان مفاهیم را تعیین می کرد. طبیعت تابع قانون علیت است و ذهن تابع قوانین استدلال و منطق است .این دوره براي علت غایی نقش مهمی قائل است .

استقراء می تواند باعث افزایش دانش بشود .در فلسفه علم ارسطویی به طبع و ماهیت پدیده ها توجه زیادي شده است و براي قوانین اهمیت درجه دوم قائل بودند، زیرا معتقد بودند که کار قوانین بررسی روابط میان ظواهر است

اما با ظهور رنسانس دوره دوم علم که م یتوان آن را فلسفه علم مکانیکی نامید، شروع شد و از افرادي مانند دکارت در اوایل قرن هفدهم تا کانت در اوایل قرن نوزدهم ادامه داشت. این متفکرین که بیشتر تحت تأثیر نیوتن قرار گرفته بودند، معتقد بودند که سیستم هاي جهان قانونمند و غیرقابل تغییر و قطعیت پذیرند، بنابراین باتوجه به شناخت از عواملی که ر آن سیستمها وارد می شود، می توان آینده آنها را پیش بینی کرد

در دیدگاه نیوتنی جهان؛ عقلگرا، قابل پیش بینی، معین، داراي نظم مکانیکی، علیت مدار، داراي الگو، قابل کنترل، داراي عینیت و ثبات است و هر معلولی ناشی از یک خاص است. علت هاي کوچک معلول هاي کوچک و علت هاي بزرگ، معلول هاي بزرگ را ناشی می شوند

با توجه ب این ویژگی ها می توان نتیجه گرفت که انسان در دیدگاه نیوتنی همانند یک ماشینی فرض می شود که در آن تعادل و عقلانیت ابزاري حاکم است و از طریق کشف قوانین علمی قابل کنترل است. این دیدگاه با چالش هاي نظریه پیچیدگی روبرو شد.

نظم آشوبمند

قانون آشوب قانون ایده هاست، قانون بداهه گویی ها و دوران باور. هایلس1 در کتابش تحت عنوان نظم و آشوب - 1991 - 2 اظهار می دارد که در دهه دوم قرن بیستم علاقه فزاینده در " روابط میان نظم و بی نظمی" در علوم پایه و علوم انسانی، به خصوص از زمان ظهور علوم جدید توسعه یافت . - Gleick, 1987; Doll,2005 - به طور سنتی، در چارچوب مدرنیست، این رابطه نظم/ بی نظمی به عنوان یکی از اضداد دیده شده است؛ بنابراین از این دیدگاه، قوانین آشوب، داشتن تناقض است؛ تعریف آشوب به معنی بی قانونی است.

با ظهور علوم جدید - آشوب و پیچیدگی - ، گرچه، محققان متوجه می شوندکه هر دو این علوم با یک مفهوم پیچیده ي نظم، جایی که نظم و بی نظمی از نظر ساختاري در هم تنیده اند سر و کار دارند. هایلس می گوید که هر یک از این سیستم ها - آشوب و پیچیدگی - به" بی نظمی منظم" می پردازد. چنین عبارتی دیگر متناقض نیست، اما نسبتا توصیفی است: توصیفی از ماهیت و آن قوانین است.

نظرات بیشتر هایلس و همینطور دال - Doll, 1993 - ، این است که نظم/آشوب تقسیم دوگانه اي است اما مثال دیگري از گرایش مدرنیست به طبقه بندي. من آن را در نمودار راموس و طبقه بندي ارسطو ردگیري می کنم. هایلس می گوید فقط از منطق ارسطو و/یا - جمع نقیضین - . چنین منطقی با این معنی از سلطه که دارد-درست بهتر از غلط-امروز به چالش کشیده شده است. اسم سرسSerres & - 3 - Latour, 1995 به ذهن می آید وقتی که کسی به این چالش فکر می کند.

پویایی هاي برنامه درسی به خوبی، آشوب،پیچیدگی، برنامه درسی و فرهنگ ما را ارائه می دهد بینش هایی به هردومنطق جدید، که آن براي پداگوژي مهم است - . - Osberg, 2005 همینطور که نوشته هاي علمی نیوتن اهمیت داشته است در شکل گیري علم غربی، مفروضات متافیزیکیش هم مهم است که به محیط فرهنگی مدرنیست رنگ و بوي متمایزي داده است. 4 مورد از این مفروضات عبارتند از - 1 که "طبیعت سادگی را دوست دارد" - 2 همیشه یک اثر، متناظر با علت مشخصی است

خداوند در آغاز ماده را در قالب ذرات جامد، متراکم، سخت، غیر قابل نفوذ خلق کرده است و - 4 طبیعت با خودش و سادگی منطبق می شود - Doll, 1993 - مفروض سوم لیست شده که طبیعت از اتم هاي جامد ساخته شده است، از اوایل 1700 تا اوایل 1900 در علم حکمفرما بود، در زمانی که مفاهیم کوانتوم تصویر خیلی متفاوتی - بیشتر فضاي درونی - از اتم را برایمان تولید کرد.

اندیشه "واقعیات" موجود در سختی مربوط به اتم نه به عنوان روابط با ما هنوز باقی مانده است و بر احساس ما از اصول آموزشی تسلط پیدا می کند. مفروض دوم، که علت/اثر، نشان می دهد چگونه در یک نمونه خاص نظریه آشوب با یک مجموعه متفاوتی از پیش فرض ها نسبت به انجام نظریه آموزشی سنتی عمل می کند. پریگوژینها و استرنجر ها - 1984 - 1 اشاره می کنند که "آسمان شب" امروزه به ما نظم ساده اي از " ستاره هاي ثابت شده درفلک" را نشان نمی دهد؛ اما اشیاي عجیب را به ما نشان می دهد:

اخترها، انفجار کهکشان ها و در حال پاشیده شدن؛ ستاره ها، که به ما گفته شده، سقوط به سیاه چاله ها به طور برگشت ناپذیري در حال بلعیدن همه آنها براي مدیریت به دام انداختن است. در کوتاه مدت، کیهان آشفته است و این است تلاطمی که شیمیدان پریگوژین را مجذوب کرد. او فرض می کند که آشفتگی، به خصوص آشفتگی ترمودینامیک، با دینامیک ناپایدار و ساختار گرمایی منتشر شونده در واقع تولدي به ساختارهاي جدید می دهد. در مفهوم ترویت - 2005 - 2 ، ساختارهاي جدید از - نیازهاي واقعی - عدم تعادل یک ساختار منتشر شونده پدیدار گشته. به جاي مطیع بودن به خودش در یک مفهوم ساده، جهان ما به طور پیچیده اي مطیع است، به طور مداوم در حال دوباره سازي و دگرگونی خود از طریق فعالیت ساختارهاي منتشر شونده است.

" اختلال منظم" به نظر می رسد عبارت خوبی براي این پدیده باشد، و چگونگی عدم تعادل که در این پدیده اتفاق می افتد. عبارت" ساختار منتشر شونده" در نگاه اول یک ضد و نقیض است، براي اتلاف کافی که در ساختار دیگر می شود.. قانون دوم حالت هاي ترمودینامیک که انرژي خورشیدي در حال متلاشی شدن است جهانی است، تمام اشیا در جهان گرایش به سمت حداکثر اتلاف یا آنتروپی دارند. آنتروپی یکی از E’s بزرگ قرن نوزدهم است - . - Doll, 1993 اما چه چیزي درباره زندگی موجودات، درواقع، سیستمهاي زندگی است؟ E بزرگ دیگر قرن نوزدهم تکامل بود، توسعه تدریجی یا افزایش خود به خود در سازمان موجودات زنده.

در حال تقابل با این دوپدیده، هایلس - - 1990 اظهار می دارد که کلوین تلاش می کند در چاپ این که موجودات زنده یک استثنا در قانون "اتلاف جهانی" بودند. در نهایت به این نتیجه رسید که نگرانی در این مورد بیهوده است. از زمانی که پدیده واقعی از زندگی به طور بی نهایتی به علوم انسانی برتري داده است.

ایلیا پریگوژن مسئله یابی می کند مباحث آنتروپی - مرگ جهان - و آنتروپی منفی - رخنه خلاق جهان - از طریق مفهوم ساختارهاي دور از ساختار تعادل که با آشفتگی و پویایی هاي ناپایدار ذاتیشان - زمین لرزه، طوفان، گردباد و سونامی - به طور بالایی نامتعادل هستند، اما هنوز ساختارمندند. اینجا پریگوژین عدم تعادل را به عنوان منبعی از خلاقیت فرض می کند. در یک سیستم تعادل گرا مکانیکی بسته - به عنوان مثال انرژي گرمایی - عدم تعادل و بی نظمی دوري شده، کاهش یافته و نفی شده است. در یک سیستم دور از تعادل، زنده - خود زندگی - ، بی نظمی منظم منبع زیادي از خلاقیت است.

نگرش سیستمی

در اینجا تمایل دارم به خودسازماندهی و ارتباط آن با تئوري سیستمی بپردازم؛ زیرا هر دو تئوري آشوب و پیچیدگی زیر چتر تئوري کلان تر سیستم هاي انطباقی پیچیده قرار می گیرند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید