بخشی از مقاله
چکیده
حقوق زنان و مسائل مرتبط با آن همواره از معظم دغدغههای بشر در طول زمان بوده است . شریعت اسلام با داعیه تکمیل معارف الهی برای هدایت بشر در عصر جدید ابهامات بسیاری را برای عموم جهانیان به ویژه در باب مسائل حقوق زنان به همراه داشته است . چگونگی تنظیم قواعد و قوانین مرتبط با این حوزه حتی در داخل مکتب اسلام نگرشهای متفاوتی را ایجاد کرده است .
غفلت از فطرت-گرایی موجب سردرگمی بیش از پیش بشر در باب پاسخگویی به مسائل حوزه زنان به ویژه در عصر جدید گردیده است . اتصاف قید عقلانیت به حقیقت فطرت باب جدیدی است که چالشهای مسائل حوزه زنان را به نیکی مرتفع مینماید . نتیجه این نوشتار با نگاهی به اندیشههای امام خمینی - ره - حاکی از آن است که دغدغههای حوزه زنان تنها با اخذ نگاه فطرت گرای متصف به قید عقلانیت قابل رفع میباشد .
.1 مقدمه
معرفت و شناخت هر موجودی، در گرو شناخت نظام هستی است؛ زیرا نظام هستی، به عنوان یک مجموعه، به هم پیوسته در حال حرکت به سوی کمال، مطرح است .نظام هستی، نظام احسن و اکمل است. هیچ موجودی از این نظام جدا نیست. مسئله جنسیت در نظام هستی جریان دارد. مذکر و مؤنث بودن مخصوص انسان نیست، بلکه در تمامی موجودات آفرینش، مانند جمادات گیاهان و حیوانات نیز وجود دارد. اتم ها و الکترونها نیز دور هسته مرکزی با همان خصوصیت جنسیت و زوجیت میچرخند. آفرینش هر دو از یک گوهر است .
از نظر علم منطق و فلسفه، آن چه نوع انسانی را هویت میدهد، همان حقیقتی است که از آن با تعبیرهای »خود«، »من« و »ذات« نام میبریم. در واقع، همان »نفس انسانی« که به گفته حکمای الهی حداقل پس از حدوث جزء مجردات و امری بسیط و تجزیه ناپذیر است
زن و مرد در گوهر »ذات، نوع و ماهیت« هیچ گونه تفاوتی ندارند. هر دو به طور مشترک از کرامت انسانی برخوردارند. تفاوت های طبیعی زن و مرد، برخواسته از فطرت انسانیت است و جای شک و شبهه در این تفاوت ها وجود ندارد؛ زیرا این تفاوت ها، نه سبب برتری یکی و نه موجب نقص دیگری است، بلکه برای ادامه حیات و درک همدیگر و تقسیم مسئولیت های فردی و اجتماعی، ضروری، لازم و هماهنگ با فطرت است .
آنچه در جهان امروز بیش از پیش لازمه تحرک و پویایی فقه و حقوق است شکافتن هسته بینش در موضوعات گوناگون این دانشها میباشد . بینش جدید مبتنی بر کارکرد و عقلانیت معنا میشوند . گشودن گرههای کور از زندگی بشر در دوران مدرن ، محصولی است که از خروجی این بینش اخذ میشود .شاید به تجربه و تحقیق نزد اهل بینش هویداست که دستیابی به آرامش حقیقی به عنوان گمشده اصلی دورران مدرنیته ، بیش از هر چیز مستلزم رجوع به اصل لایتغیّر فطرت انسانی است . به عبارتی بشر در این دوران با هر اندوختهای از دانش مذهبی و تجربی و همچنین باورهای قلبی ، هر اندازه در مسیر فطرتگرایی توفیق یابد ، میتواند به آرامش حقیقی که از دریچه "عدالت انسانی" اخذ میشود ، دست یابد .
حقوق زنان به ویژه در عصر جدید همواره از مسائل پرچالش تمام مکاتب حقوقی بوده است . هر کدام از این مکاتب با الگویی خاص به پردازش موضوع حقوق زنان پرداختهاند . امّا تنها این مکتب اسلام است که با اعتدالی انسانی نگرشی جدید را در باب حقوق زنان به جهان عرضه میکند . این اعتدال انسانی برگرفته از رجوع مکتب حقوقی اسلام به فطرت انسانی است . و هرآنچه از دریچه فطرت به آن نگریسته شود را قابل احترام ، ستایش و تقنین میداند
.2 معنا شناسی حق
اصل حق به معنی »مطابقت و موافقت« است - راغب،. - 246 :1412 برخی آن را به معنای »ثابت« و ضدّ» باطل« دانستهاند - قرشی،1412،ج. - 159 :2 بنابراین، حق، مطابقت و وقوع شیء در محل خویش است - قرشی،1412،ج. - 159 :2 این کلمه در لغت عرب به معنای »ثبوت« و »تحقق« است و کلمه »تحقق« نیز برگرفته از ریشه «حق« است که در صورت تحقق چیزی، مراد ثبوت آن است
گاه معادل آن در زبان فارسی، »هستی پایدار« استعمال شده است و چیزی که از ثبات و پایداری برخوردار باشد، حق است - جوادی آملی،. - 74 :1375 در فقه اهل سنت، از حق تعریفی ارائه نشده است
برخی از فقهای شیعه، حق را سلطه ضعیف بر مال یا منفعت می دانند بنابراین، حق، مرتبه ضعیفی از ملک و بلکه نوعی از ملکیت است. در حقوق نیز برخی آن را به معنای سود و منفعتی که قانون مقرر میکند و همچنین، اختصاصی که قانون معین میکند دانستهاند.
بنابراین، حق، به معنای »آنچه باید باشد« مورد نظر است، خواه آن چیز باشد یا نباشد. در واقع، »حق« و »تکلیف«، ناظر به »باید ها « و »نبایدها« ی تشریعی است که خود نیز ریشه در »هستها« و »نیستهای« تکوینی دارد و دلالت بر ثبوت و پایداری امری در متعلّق خود دارد، بهنحویکه مقتضای وجود آن موجود، اقتضای ثبوت آن امر را در خود دارد و در خصوص حقوق بشر، به معنای این است که اینگونه امور مربوط به انسان، مقتضای وجودی انسان است، بهنحویکه طبیعت وی با آنها آمیخته است.
.3 معنا شناسی فطرت
برای درک ماهیت فطرت باید به تبیین آن در زبان آیات قرآنی پرداخت. »فطرت« از ریشه »فطر« و به معنای شکافتن چیزی از طول است - راغب، - 460 :1412 و همچنین به معنای آغاز و اختراع - جوهری،1410،ج - 781 :2 و ناظر به معنای خلقت آمده و در برخی از آیات قرآن - روم30/؛ انعام14/ و 79؛ فاطر - 1/ به معنای خلقت و آفرینش و »فاطر« به معنای خالق و آفریدگار آمده است. بنابراین، کلمه »فطرت« بر وزن »فعلت«، بیانگر بنای »نوع خلقت« است و در آیه 30 سوره روم نیز به معنای »نوعی از خلقت« است که در واقع اشاره به همان خلقت و سرشت خاص انسانی است. درنهایت، به تبع این معانی باید گفت که مراد از »امور فطری«، اموری است که به اقتضای خلقت انسان، بین انسانها مشترک و ثباتپذیر است.
.4× فطرت ؛ بنیان معرفت
برای اینکه انسان بتواند به هدف آفرینش دست یابد و در دنیا و آخرت سعادتمند شود، خداوند او را به وسیله عواملی هدایت نموده است. این هدایت در دو بعد تکوینی و تشریعی میباشد. هدایت تکوینی آن است که پرودگار نیروی علمی انسان را از بینش خاص و نیروهای عملی او را از کشش و کوشش مخصوص برخوردار نماید تا فهم یا مشاهده معارف الهی و پیمودن راه و نیل به هدف نهایی به وفق مراد حاصل شود. هدایت تشریعی آن است که پروردگار متعال قانون سعادت بخش را در اختیار انسان قرار دهد و با امر به فضائل و نهی از رذائل او را آگاه کند تا او با انتخاب خویش راهی را برگزیند و به پایان آن راه برسد.
از آنجا که هدایت خداوند در این دو بعد همگان را در بر میگیرد و هیچ انسانی از فیض هدایت الهی بی بهره نمیماند، شناخت و هدایت زن نیز مشمول هدایت الهی میگردد و وسایل و ابزارهای هدایت به بهترین وجه و در بالاترین مرتبه به او داده شده است . قرآن در سخن از وسایل شناخت هم از فطرت الهی صحبت می کند و هم از سمع ، بصر و فؤاد که در آیات بسیاری از انها یاد شده و مربوط به همه انسانها هم است - مؤمنون 78/؛ سجده 9/؛ احقاف 26/، ملک - 23/ مقصود از فطرت الهی شناخت او نسبت به خوبیها و بدیهاست که پس از تکمیل مراحل خلقت و به هنگام تشکیل نفس و دمیدن روح ، در او نهاده شده است :
»سوگند به نفس و آن که آن را بیاراست پس بدی و خوبی را به اوالهام نمود.« - شمس / - 8-7 خداوند سمع و بصر را برای شنیدن و دیدن و درک امور محسوس قرار داده است. این دو، مسائل را از خارج دریافت کرده، به ذهن و فکر انتقال میدهند و انسان میتواند به وسیله این دو حس بیشتر منابع معرفت را به دست آورد؛ با شنیدن کلمات حق از وحی خداوند و با دیدن ایات خداوند. در هستی
افئده جمع فؤاد به معنای قلب و فهم نیز مخصوص انسان است - همان - و برای درک امور غیر محسوس و به جهت تعقل درباره یافته های حواس ظاهری داده شده است. زیرا عمل تعقل به وسیله قلب انجام میگیرد. - حج - 46/ انسان با بهره مندی از این ابزارهای شناخت درونی و بیرونی به آگاهی و معرفت دست مییابد و دارای تکلیف و مسئولیت می شود و مورد آزمایش قرار می گیرد. زیرا آزمایش و تکلیف بدون آگاهی و شناخت امکان ندارد.
.5× فطرت ، زادگاه تکلیف
در این خصوص باید به ماهیت انسان و اینکه آیا ماهیت انسان فقط موجود مادی است یا فقط مابعدالطبیعی است یا اینکه انسان، جامع اطراف است پرداخته شود. بهعلاوه اینکه ماهیت طبع، غریزه و فطرت چیست و با ماهیت انسان، چه ارتباطی دارد؟ هگل معتقد است، »تنها جانوران قوانینشان غریزی است، درحالی که آدمیان قانونشان مبتنی بر عرف است. البته این رویکرد بیش از آنکه طبیعی باشد، وضعی خواهد بود