بخشی از مقاله
چکیده
فرهنگ، زمینهي بروز مبانی ایدئولوژیکی و فلسفی دانش آموزان است؛ بستر این مهم در برنامه درسی فراهم میگردد. آموزش درست فرهنگ و فرهنگسازي به دانش آموزان در برنامه درسی سبب ایجاد الگوهاي مناسب رفتاري، شکوفایی، نوآوري، خلاقیت و بهبود فعالیتهاي مشارکتی که منجر به ایجاد روابط مؤثر و درنهایت حل مسئله میشود. آموزشوپرورش بهمثابه فرهنگ و آموزش آن در نظر گرفته میشود که با طراحی، اجرا و ارزشیابی می تواند نسبت به آموزش آن با توجه به نقش معلم و دانش آموزان اقدام کند.
هدف از پژوهش حاضر شناسایی نقش و جایگاه فرهنگ در برنامه درسی، تعریف فرهنگ و برنامه درسی و نقش آموزشوپرورش در آموزش فرهنگ و یادگیري آن است؛ همچنین بهضرورت و اهمیت فرهنگ در آموزشوپرورش و برنامه درسی نیز پرداختهشده است.
پژوهش حاضر به شیوه مرور مقالات و مطالعه کتابخانهاي با کمک کلمات کلیدي انجام شد.. آموزش وپرورش بسترساز آموزش فرهنگ به دانش آموزان است. برنامه درسی سبب تعامل گفتمان ساز فرهنگ و جامعه است. طراحان برنامه درسی زمینه یادگیري فرهنگ را در جامعه فراهم میکنند. آموزش درست فرهنگ منجر به ایجاد یک جامعه مشارکتی که ارتباط و تعاملات صحیح گفتاري و رفتاري را خواهند داشت. همچنین باعث ایجاد تقویت انرژي و انگیزه در بین دانش آموزان و معلمان میشود. آموزشوپرورش با آموزش فرهنگ میتواند بستر تحول و تغییر را در جامعه ایجاد کند.
.1 مقدمه
آموزشوپرورش در گسترة جهان امروز دستخوش تحولات فراوانی گردیده است و بیشازپیش در جهت توسعه و تعمیق "فرهنگ" و شیوههاي مؤثر "فرهنگسازي" و "رفتارسازي" توفیق یافته است. در این میان سرمایهگذاري فرهنگی و ایجاد فرصتهاي مناسب براي صاحبان فکر و اندیشه فراهم گردیده و براي تعمیق امر یادگیري و خودشکوفایی و پرورش استعدادها و خلاقیت و نوآوري دانش آموزان اقدامات زیادي به عمل آمده است
آموزش وپرورش در شکل فراگیر و رسمی آن، حتی براي چند ساعت آموزش رسمی روزانه در مدرسه، توانایی آن را دارد تا در توسعهي علمی و عقلانی افراد یک جامعه مؤثر باشد و با جامه ي عمل پوشاندن به کارکردهاي عمدهي خود بتواند یکی از سهامداران اصلی تغییر و تحول فرهنگی و اجتماعی جامعه باشد. توسعهي انسانها بیش از همه به آموزشوپرورش و تحولات برنامهاي، روشی و کارکردي آن در تربیت انسانهایی بالنده و خودشکوفا وابسته است
در اینکه آموزشوپرورش مهمترین مسئله هر جامعه است، جاي سخن نیست. جامعه از افراد تشکیل میشود و آموزشوپرورش فرد را و درنتیجه جامعه را، میسازد. اجتماعی که آموزشوپرورش آن بر اساس درست استوار نباشد اجتماعی برخوردار از مزایاي مردمی نمیتواند بود؛ آموزشوپرورش است که مردم را بیدار می کند و به حقوق خود آشنا میسازد و آنان را براي گرفتن حق خود آماده می کند؛ و متأسفانه همین آموزشوپرورش است که بهترین وسیله خاموش نگهداشتن و مطیع ساختن جامعه است - سیف اله داد و احمد بیشک، مقدمه، . - 1358 همچنین نظام آموزشوپرورش در همه کشورها یکسان نیست و هر فرهنگی، نظام آموزش وپرورش متناسب خود را تحقق میبخشد
باید اذعان داشت که "آموزشوپرورش" وظیفه "انتقال"، "نقد" و "ارزشیابی" و "توسعه میراث" فرهنگی را بر عهده دارد، بنابراین عمدهترین وظیفه یعنی فرهنگسازي، به عهده این نظام محول گردیده است. هر چه قدر انسانهاي خلاق و مبتکر در جامعه بیشتر باشند، نقد و ارزشیابی میراث فرهنگی و توسعه آن بیشتر می گردد و افزایش و توسعه میراث فرهنگی در جامعه به شکوفایی و باروري بیشتر تمدن منجر خواهد گردید
از طرفی یکی از عناصر اصلی برنامه درسی معلم است و نقشی که معلم در برنامه درسی و تعلیم و تربیت دارد از مسائل موردتوجه برنامه ریزان درسی است
بدینسان معلم بهعنوان کلید طلایی تغییر در جامعه مطرح است. معلم بهعنوان یک الگوي آموزشی و رفتار نقش ویژه اي در اشاعه فرهنگ و فرهنگسازي دارد؛ ازاینرو بستري که آموزشوپرورش براي معلم آماده می کند فرصت مغتنمی براي پرورش، رشد و شکوفایی خلاقیت و نوآوري دانش آموزان است. معلم برنامه درسی را در کلاس درس اجرا میکند و در ارزشیابی آن نیز نقشآفرینی میکند. معلم در کلاس درس با روشهاي تدریس گروهی شوق یادگیري و انگیزه را در دانش آموزان به وجود میآورد.
از دیگر سو، بهطور مشخص انسانها محرك توسعه در یک جامعه و فرهنگ هستند، پس اگر انسانها خوب آموزشدیده باشند زمینه حرکت بهسوي نوسازي فراهم خواهد شد. آموزشوپرورش قدرت ابزارسازي انسان را ارتقاء میدهد که یکی از مؤلفههاي اصلی فرهنگ است - مردیها، - 1381 و نقش محوري مدرسه در اشاعه و توسعهي فرهنگ نهفته است
همچنین آموزشوپرورش دوره ابتدایی بهعنوان مبنا و اصل همه آموزشها مطرح میشود و درواقع سنگ زیربناي نظام آموزشی به شمار میآید. توجه اساسی به این دوره اهمیت ویژهاي دارد؛ بنابراین، محتواي کتابهاي این دوره، اولین آگاهیها را در خصوص آدابورسوم و فرهنگهاي اقوام مختلف در اختیار دانش آموزان قرار میدهد. در کتابهاي مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی براي شروع این برنامهریزي و اقدام گردیده و یکی از رسالت اصلی آن ایجاد و افزایش علاقه به فرهنگ سرزمین و محیط زندگی در فراگیران است - دفتر تألیف و برنامهریزي کتب درسی، به نقل از تاج؛ دهقانی و پاك مهر، . - 1394 فرهنگسازي باید از دوره ابتدایی شروع شود.
بهزعم نگارندگان مقاله گفتمان تعاملی بین فرهنگ و برنامه درسی و نقش آموزشوپرورش بدین گونه است که آموزشوپرورش درست فرهنگ و فرهنگسازي به دانش آموزان در برنامه درسی سبب ایجاد الگوهاي مناسب رفتاري، شکوفایی، نوآوري، خلاقیت و بهبود فعالیتهاي مشارکتی که منجر به ایجاد روابط مؤثر و درنهایت حل مسئله میشود. آموزشوپرورش بهمثابه فرهنگ و آموزش آن در نظر گرفته میشود که با طراحی، اجرا و ارزشیابی می تواند نسبت به آموزش آن با توجه به نقش معلم و دانش آموزان اقدام کند. در این صورت برنامه درسی می تواند تسریع دهند و فرهنگساز باشد.
حال اگر بخواهیم برنامه درسی را بهعنوان فرهنگ بشناسیم، ابتدا باید بدانیم فرهنگ چیست؟ فرهنگ بر دیدگاههاي معرفتشناسی نظیر اینکه آیا افراد دانش را امري داراي مرجعیت و اقتدار، غیرقابل تغییر و مقدس میشمارند یا آن را امري، سیال، شخصی و پرسش پذیر بهحساب میآورند، تأثیر میگذارد - میر شمشیري، . - 1390 از طرفی، برنامه درسی نیز باید شناخته شود.
.2 تعاریف فرهنگ و برنامه درسی
فرهنگ در هر جامعهاي بخشی تفکیکناپذیر از زندگی مردم است. منظور از فرهنگ نظامی همهشمول و درعینحال، منحصربهفرد است که مفاد آن در ضمیر ناخودآگاه همه افراد آن جامعه نقش بسته است. این نظام در همه مکانها و عرصهها سرچشمه اعمال، رفتار و اندیشههاي اعضاي جامعه است و حتی بر سادهترین لحظههاي زندگی آنان نیز تأثیر می گذارد
فرهنگ اساساً به معناي ساخت معناست. نظامی است که مردم در آن ادراکشان از محیط وزندگی را سازمان میدهند. فرهنگ عبارت است از »معنایی که مردم خلق میکنند و مردم را خلق می کند. انسان موجودي است که معنا میسازد. وي معنا را از طریق تجربه، تفسیر و تأویل، تفکر و تصوراتش میسازد و بدون آن نمیتواند در جهان زندگی کند. اهمیت ساخت معنا در زندگی انسان در قلمرو مفهومی پرازدحام تبلور مییابد که دربردارنده مفاهیمی نظیر اندیشهها، معانی، اطلاعات، تدبیر، فهم، هوش، حساسیت، یادگیري، رؤیاها، دیدگاهها، دانش، عقیده، اسطوره سنت و ... است
توماس - 2005 - فرهنگ را نظامی همهشمول و همگانی و درعینحال تعیینکننده براي همه افراد یک جامعه، نهاد یا گروهاي مشخص میداند و میافزاید که این نظام تعیینکننده بر پایه نمادهاي خاص شکل میگیرد و در آن جامعه، نهاد یا گروه تداوم مییابد. این نظام همچنین بر ادراك، اندیشه سنجش و رفتار تمام اعضا تأثیر میگذارد و ویژگی بارز تعلق هر یک از این اعضا به جامعه است. بهعبارتدیگر فرهنگ بهمثابه نظامی تعیینکننده، قلمروي از آداب رفتاري را بنیان مینهد که افراد متعلق به یک جامعه آنها را رعایت میکنند
یونسکو - 2003 - فرهنگ را در معناي عام کلمه، مجموعه وجوه تمایز بخش معنوي، مادي، فکري و احساسی قلمداد میکند که ویژگی یک جامعه یا گروه اجتماعی به شمار می آید و هنر شیوههاي زندگی، حقوق اساسی بشر، نظامهاي ارزشی، سنتها و باورها را شامل میشود
همچنین شاین 1383 - ، ص - 30 در تعریف فرهنگ می گوید: »فرهنگ گویی از مفروضات مشترك است که گروه فرامی گیرد. بهطوريکه مشکلات انطباقپذیري خارجی و همگانی داخلی آن را حل میکند و به سبب عملکرد و تأثیر خویش معتبر دانسته میشود و ازاینجهت بهمثابه روش صحیح ادراك در خصوص آن مشکلات به اعضاي جدید گروه آموزش یاد داده میشود« - عسگریان، . - 1388 فرهنگ یا هر مفهومی که از آن موردنظر باشد، با نهادهاي اجتماعی دیگر، داراي روابط تعاملی است. ازجمله این نهاد آموزشوپرورش است
فرهنگ و آموزش جداناشدنی هستند. تعریف اولیه آموزشوپرورش فرهنگ پذیري است - اوبانایا1، . - 2005 اهمیت فرهنگ تا بدان جا پیش می رود که بهعنوان بنیاديترین عملکردها و فرایندهاي انسانی خانواده را تغییر میدهد - لاري2؛ پورتر3 و استفانی4، - 1379؛ اما آنچه در ماهیت فرهنگ اهمیت دارد آن است که بنمایههاي فرهنگی از طریق اجتماع و آموزش قابلانتقال است، لذا فرهنگ شامل همهي بنمایههاي مادي و معنوي زندگی اجتماعی است که فرد در درون آن زاده و پرورده میشود و از این راه به او "هویت فرهنگی" ارزانی میشود که کل گرایشهاي رفتاري او تحت تأثیر قرار میدهد، یعنی رشد یافتن در یک فضاي فرهنگی، نظامی از ارزشها و معناها و هنجارهاي رفتاري را چنان در ژرفناي وجود فرد یا طبیعت او میشناسد که کل نظام رفتاري او را پدید میآورد، یعنی تمام خواستنها و نخواستنهایش را در وجود او میسازد. حتی تمام نظام طبیعی حسی او را چنان در خود فرد میگیرد که بوها، مزهها، رنگ و آواهاي خوشایند و ناخوشایند را نیز از راه نظام فرهنگی خود دریافت میکند
.3 مدرسه، فرهنگ و آموزشوپرورش
زمانی که کودکان پا به مدرسه میگذارند، با بسیاري از ارزشها و اعتقادات بنیانی فرهنگ خود روبهرو میشوند و آنها را درك میکنند. آنها قوانین رفتاري مناسب براي نقش خود در جامعه را فرا می گیرند و در امور اجتماعی شرکت مینمایند.