بخشی از مقاله

چکیده

علوم انسانی جدید - modern - در کشورهاي غربی به خوبی توانسته است با برقرار ساختن نسبتی وثیق میان نظر و عمل از یک سو و بنیاد گذاري دانش بر اساس اصل مفیدیت - usefulness - از سوي دیگر، با کاربردي سازي خود به صورت ابزاري با کارآیی بالا در جهت دست یابی به اهداف نظام سیاسی و محقق کردن منافع کشورهاي غربی به کار رود.

اما علی رغم آنکه آموزش و پژوهش در رشتههاي گوناگون علوم انسانی جدید در ایران به صورتی گسترده رواج دارد به جاي آنکه به صورت ابزاري کمک کننده در جهت تحقق اهداف و رسیدن به چشم اندازهاي مورد نظر نظام جمهوري اسلامی ایران باشد به صورت گونهاي مانع،بلعندة منابع و دست بالا دانشی غیر ضروري و زینتی در آمده است.

در این مقاله نشان خواهیم داد که علوم انسانی جدید به دلیل عدم پذیرش وجود مفاهیمی چون خیر مطلق و یا فضیلت از حیث هستی شناسی و به تبع آن پذیرش گونهاي نسبی گرایی ارزشی و بی طرفی مورد ادعا نمیتوانند در نظام سیاسی که هدف خود را تحقق خیر هاي معنوي و اخلاقی قرارداده و خدا را مبدا و مقصد خود میداند داراي مفیدیت باشند و نتایج نظري شان کاربرد و نسبتی با عمل داشته باشد.

در این مقاله تلاش میکنیم تا بر اساس میراث فکري که فیلسوفان اسلامی به عنوان بخشی از میراث تمدن اسلامی بر جاي گذاشتند بنیانهایی هستی شناسانه و معرفت شناسانه براي علوم انسانی بیابیم که در ابعاد گوناگون مسئلهانگیزي - problematic - ، روش و نتیجهگیري بتوانند نسبتی با عمل و مفیدیتی براي اهدافی که در چشم اندازهاي نظام اسلامی قرار دارد فراهم آورند.

.1 کاربرد علوم انسانی: نظر، عمل و مفیدیت

پرداختن به این مسئله که کاربردي سازي علوم انسانی از چه جهاتی ممکن است را باید تا حد زیادي به این مسئله تغییر دهیم که معیار علمی که کاربردي است چیست؟ از طرف دیگر توضیح این موضوع تا حد زیادي به نفس علوم انسانی که آموخته میشود و یا بر بنیاد آن پژوهشی صورت میگیرد نیز باز میگردد.به عبارت دیگر در جهت بررسی کاربردي سازي علوم انسانی توجه به دو نکته مهم به صورتی فی نفسه بسیار مهم است: اول محصولات فراهم شده توسط رشتههاي مختلف علوم انسانی چه نسبتی با عمل دارند؟

به عبارت دیگر شکاف و فاصله نسبت میان نظر و عمل در علوم انسانی چگونه است؛ چه کیفیتی دارد و چگونه پر میشود؟ و دوم آیا محصولات فکري فراهم شده توسط علوم انسانی از حیث مفیدیت - usefulness - در خور اعتنا هستند یا نه؟ این دو مسئله ارتباط نزدیکی نیز با یکدیگر دارند. محصولات علوم انسانی اگر نسبتی با عمل نداشته باشند یا مفید نباشند را نمیتوان دانش دانست و به هیچ رو در خور تامل و جدي گرفتن دانست.

در فقدان نسبت میان نظر و عمل و مفیدیت، هرگونه کار نظري و تتبع در علوم انسانی بی معنی خواهد بود. قابلیت کاربردي نتایج یک پژوهش یکی از معیارهاي اصلی تولید علم است که در غیاب آن میتوان گفت به واقع علمی تولید نشده است. - ونک، 1388، - 32 همین طور کار نظري نسبت خود را با عمل از این حیث مییابد که مفید است. - Gibbons,1994 -

علوم انسانی مدرن در کشورهاي توسعهافته ، به خاطر دارا بودن همین دو ویژگی توانسته اند به صورت ابزاري موثر در خدمت نظام هاي سیاسی حاکم بر کشورهاي خود عمل کنند: نه فقط روشهاي تحقق اهداف نظام سیاسی حاکم و نیز ترتیبات اجتماعی مسلط را نشان میدهند بلکه با پرسش گري در باب دغدغههاي نظام و نیز کاستیهاي آن در جهت توان بخشی، تحکیم و تداوم آنها گام بر میدارند.

گرچه چنین کارکردي از علوم انسانی سالهاست که در غالب جلوههاي گوناگون نظریه انتقادي مورد رد و طرد قرار گرفته است اما به هر رو دست کم منتقدان کاربردي سازي علوم انسانی مدرن در کشورهاي توسعهافته نیز متفقند که این علوم کارامدي و سودمندي خود را در خدمت نظامات حاکم در آن جوامع نشان داده اند و توجیه اقتصادي حمایت از خود و پژوهشهاي علوم انسانی را ثابت کرده اند.

از منظر تفکر انتقادي هم به این دلیل علوم انسانی و اجتماعی مدرن توانسته اند از بهترین خدمتکاران نظام سیاسی – اجتماعی موجود و مفید ترین مددرسانان براي پشتیبانی و حفظ و بقاي آن باشند که مفاهیم قابل تبدیل به عمل را در طرحهاي پژوهشی و اندیشگی خود بر میگزینند - - Marcuse,1966,190، روش رو به عمل و واقع دارند و به سودمندي و مفیدیت نظر دارند. - - Marcuse,1989,126

همچون هریک از شاخههاي گوناگون علوم، تقاضا براي محصول علوم بسیار مهم است. این تقاضا ارزش محصولات علمی تولید شده را نیز مشخص میکند زیرا از طریق مشخص شدن توانایی آن علم در پاسخ گویی به تقاضاهاست که مکانیسمی براي قیمتگذاري دانش هم در مصرف و هم در مبادله فراهم میگردد.در حوزة تقاضا براي تولیدات علمی مهم ترین بخش ، شناسایی سبد بهینه تقاضا از سوي مصرف کننده است.

به عبارت دیگر ترجیهات یا اولویتهاي مصرف کننده معضل اصلی است. - منصوري، 1384، - 89-88 هر نظام علمی بر اساس ساختاري مبتنی بر داد و ستد یا مبادله عمل میکند.مفهوم علم قابل درك نیست مگر اینکه بعد اقتصادي علمی یعنی مبادله میان تقاضاي مصرف کنندة محصول علمی و تولید کنندة آن وجود داشته باشد. - Rescher, - 1980, Hogstrom, 1965 همزمانی میان دانش و نظام اجتماعی و سیاسی حاکم سبب میشود تا علوم انسانی واقعا به عنوان علم به حساب آیند، جدي گرفته شوند و مفید فایده باشند: هم از این جهت که نسبت خود را با عمل بیابند و هم اینکه وجه مفیدیت در آنها بارز باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید