بخشی از مقاله
چکیده
در میان مکاتب و رویکردهای ادبی مختلف، سمبولیسم یکی از شایستهترین رویکردهای پژوهشی در مواجهه با آثار مولاناست. سمبلها در کاربست مولانا، متنّوع و در سه گونه ی انسانی، حیوانی و اشیاء نمادینند؛ در میان حیوانات نمادین، پرندگان و در میان پرندگان نمادین، بلبل خوش الحان و یا هزار دستان از بسامد بالایی برخوردار است. نگاهی به غزلیات شمس و مثنوی مولانا، خواننده را به بیش از 200مورد ذکر بلبل رهنمون می سازد.
نگارندگان این جستار در پژوهش حاضر و مبتنی بر این چارچوب نظری، برآنندتا با به خوانش گرفتن آثار مولانا، به نیّت و هدف این عارف رمزگرا از کاربرد پر بسامد این پرنده پی برند و در همین راستا، به طبقه بندی صفات و ویژگی های ظاهری و عرفانی آن بپردازند.
دادههای این پژوهش نشان می دهد. که مولانا بلبل را نماد عاشقی می داند که از باغ وصال حق جدا شده و خود و شمس را بدان تشبیه می کند؛ حتی این پرنده را در عالم واقع نیز از باغ ملکوتی خداوند می داند و خود را نیز عندلیب الرّحمن می خواند. در واقع یادکرد بلبل و بسامد بالای آن، یادکرد محبوب ازلی و ابدی و نماینده وی از دیدگاه مولانا شمس الدّین تبریزی است. پژوهش حاضر، پژوهشی کاربردی است و داده ها به شیوهی کتابخانهای گردآوری شده است.
.1 مقدمه
پرندگان به واسطهی برخورداری از ویژگی های خاص: شکل ظاهری، رنگارنگی، قدرت پرواز و آوازهای دلنشین ، از دیرباز دستمایهی آفرینش شاعران، عارفان و هنرمندان بوده اند. پرندگان نمادین، برخوردار از ویژگی های انسانی و گاه فرا انسانی اند و در» متون عرفانی روایات و قصّهها و اساطیر، آنها را نمادی از روح و یا در قالب شخصیت هایی مثبت و نیک می یابیم.
در روایات و قصه ها پرندگان اغلب به مسائل عاطفی التفات دارند و در قلمرو عواطف و احساسات لطیف و پاک می زیند«
مولوی نیز در جای جای آثار خود از تمثیل پرندگان برای بیان مفاهیم عرفانی خویش بهره جسته است و از میان این پرندگان رمزآگین، تصویرها و ترکیباتی که با بلبل ساخته است بیش از دیگر تصاویر پرندگان به چشم میآید. نکتهی درخور توجه آن است که اگرچه پرندگان نمادین ریشه در اسطوره های کهن دارند اما بهرهی عرفانی بردن از آنها به ویژه در متون عرفانی اسلامی می تواند ریشه در برخی گزاره های قرآنی نیز داشته باشد.
.1,1 پیشینهی تحقیق در گستره ی ادب فارسی،منطق الطّیرعطّار برجستهترین منظومهی عرفانی مستقل است که شخصیتهای آن،پرندگان نمادینند ؛ در این مثنوی ارزشمند، ذکر بلبل در گفتار سوم آمده است وعطّار او را نماینده ی مردم عاشق پیشه معرفی می کند که چگونه عذر می تراشد و از همراهی دیگر مرغان باز می ماند. از زمره ی پژوهش های معاصر، فرهنگ نمادشناسی پرندگان در شعر عرفانی نوشته ی مجتبی گلی آیسک است که در جلد اوّل، فصلی نیز به بلبل اختصاص داده شده است و به بررسی ویژگیها و صفات بلبل در اشعار فارسی می پردازد.
از دیگر پژوهش های مرتبط، می توان به مقاله ی »پرندگان و موسیقی« از امینیلاری و محمودی، مقاله ی »بلبل سرگشته« نوشته ی بهار مختاریان و نیز مقالهی »جایگاه بلبل در ترانهها و باورهای مردم گرگنای کازرون« از ابراهیم ابونصری اشاره کرد که هر کدام اشاراتی به بلبل داشته، از زوایای مختلف آن را بر رسیده اند؛ اما به هر روی تا کنون پژوهشی مستقل در باب تعبیرات برساختهی مولوی از این پرنده صورت نگرفته است. در این جستار پژوهشی نگارندگان برآنند تا به بررسی صفات و ویژگیهای بلبل در کلیّات شمس و مثنوی معنوی بپردازند.
.2 بحث و نظر
.2,1 بلبل؛ نام ها، تعاریف و ترکیبات دهخدا ذیل مدخل »بلبل« می نویسد: »مرغی است معروف، بقدر عصفوری و خوش الحان. جانور معروف که هزار باشد. پرنده ای است خردجثه و سریع حرکت و در طلاقت لسان و زبان آوری بدو مثل زنند
مولف لغت نامه سپس این نامها را برای بلبل بر میشمارد:بوبَرد،» تُندرو، زندباف، زندخوان، جمیﱠل،جمیلانه، زندوان، فتّال، کُزَم، کعیت، مرغ چمن، مرغ بان، مرغ خوشخوان، مرغ سحر، مرغ شب خوان، مرغ شب خیز، مرغ صبحخوان، نُغَز، هزار، هزارآوا، هزاردستان، هزارداستان« - همان: . - 4947 بنا بر نوشتهی دهخدا، بلبل در ادبیّات فارسی با این صفات معرفی و توصیف گردیده است:
» خوشگوی، خوش نغمه، شیرین نفس، آتش نفس، آتش زبان، رنگین نوا، بلند صفیر، شوخ زبان، شوریده، هنگامه طراز، بیدرد، بیطالع، زار، فردنوا.« برهان قاطع، از جغد به »بلبل گنج« یاد می کند و می نویسد : » بلبل گنج، جغد را گویند که پرنده ایست منحوس و پیوسته در ویرانه ها می باشد
در کتاب فرهنگ فارسی، »بلبل شدن«را به معنی گرفتار عشق شدن معنا کرده و » بلبلکردن« را به معنی عاشقکردن آورده است - معین،. - 565:1370 بلبل در لهجهکرمانجی کردستان ترکیه با تلفظ - بِ.ل.بِ.ل - و در لهجه ی کرمانشاهی و سنندجی: بول بول - مُکری، - 35:1367 است. در لغت عرب، بلبل معادل شواله و فائزالکحلاء است و بلبل هزاردستان، ابوهارون است
در عالم طبیعت و مبتنی بر کتاب های زیست شناسی، از سه نوع بلبل یاد شده است: بلبل خرما، بلبل هزاردستان و بلبل خالدار، که بلبل خالدار و بلبل هزاردستان از لحاظ ظاهری شبیه هم هستند
بلبل هزاردستان بهترین پرنده آوازخوان موجود در کشور ایران می باشد. این پرنده شانزده سانتیمتر طول دارد. از بلبل خالدار روتنه اش کمرنگتر و بیشتر متمایل به قهوه ای بوده و دمش نیز قرمز است و حلقه ی سفید دور چشمانش واضح تر است. این پرنده در هنگام آوازخوانی خود را کاملا مخفی نگه می دارد ولی از صدایش می توان آن را از بلبل خالدار تشخیص داد. از حشرات و نرمتنان و میوههایی چون توت تغذیه میکند. در بوتههای تمشک و نزدیک و یا روی سطح زمین و با استتار کامل آشیانه میسازد
.2,2 بلبل در امثال و حکایت های عامیانه بلبل در امثال و حکایات عامیانه نیز نمود برجسته ای دارد. داستان های عامیانه و امثال، بازمانده از سده های پیشین است و به افراد خاصی تعلّق ندارد؛ هم از این رو به طور قطع نمی توان تاریخ دقیق و زمان ساخت آنها را مشخص کرد. ویژگی شفاهی بودن این حکایات و امثال و دهان به دهان گشتن یک داستان در میان افراد و نسل ها و قوم ها، سبب شده است تا در طول زمان هرکس چیزی بدان افزوده و یا از آن کاسته است که این فرایند، »باعث صیقل خوردگی، شفافیت و ارتقای سطح هنری و تخیلی داستان ها شده است. پس در حقیقت پردازندگان این داستان ها اگرچه در بدایت یک نفر گمنام بوده است اما صورتی که به ما رسیده، حاصل خلاقیت جمعی است
بررسی امثال عامیانه و کاربرد بلبل در این امثال بیان گر برجستگی مفهومی این پرنده در ادبیات عامیانه دارد. در ذیل به برخی از این موارد اشاره می شود : بلبلان خاموش و خر در عرعر است - دهخدا، - 460:1370؛ بلبلیش بلبل است یا لندک است پرنیاورده یا پیر است پر ریزانده - دهخدا، - 460:1370؛ آدم جایی جیک جیک می کند که بلبل نباشد - خضرائی واله، - 198:1376؛ بلبل اگر یک زمستان را ببیند قدر بهار را خواهد دانست - خضرائی، - 199:1376؛ میزنم چهچهه بلبل که خَرَم بگذرد از پل - خضرائی واله ، - 199:1376؛ بلبل یک پولی انا اعطینا نمی خواند - امینی، - 166:1369؛ بلبل در سال هفت بچه می گذارد یکی از آنها بلبل می شود و باقی آنها سسک - هدایت، - 110:1378؛ بلبل خوش ندارد صحبت زاغ - ذوالفقاری، - 538:1389؛ بلبل و جغد هم آواز نگردد هرگز - ذوالفقاری، - 538:1389؛ جور گل بلبل کشید و فیض گل را باد برد - شکورزاده، - 373:1384؛ رفتند قمر = - قمرالملوک، وزیر دربار - را بیاورند، نبود، بلبل خاکی را آوردند
.2,3 پیوند موسیقی و عرفان در شعر مولانا اگر چه برای سرآغاز پیدایش موسیقی نمی توان به تاریخ دقیقی اشاره کرد اما می توان گفت »از زمانی که بشر توانست انفعالات درونی خود را به وسیله ی صدا نمایش دهد، و وزن را از صداهای منظم و مختلف طبیعت به دست آورد، موسیقی را به وجود آورد. زیرا جهان پر از اصوات است. عالم خلقت بر توازن و انتظام استوار است
هم از این روست که برخی معتقدند، طبیعت، آموزگار انسان در فرا گرفتن هنر و از آن جمله، شعر و موسیقی بوده است: »بشر در دبستان طبیعت، از عشوه و ناز گل و الحان پرندگان خوش آواز چون بلبل، و وزیدن باد بین شاخ و برگ درختان و در جریان خوشایند آب های روان جویبارها و ... هم صنعت شعر را آموخته است و هم فن موسیقی و رقص را که پردامنه ترین گونه هنرهای زیباست