بخشی از مقاله
چکیده:
این پژوهش به بررسی رابطه بین نها ده ها و عملکرد آموزشی با تأکید بر نقش منابع مالی و شاخص های اقتصادی بر بازدهی آموزشی در آموزش و پرورش استان مازندران در سالهای 1383-92 می پردازد. در این پژوهش معدل کتبی دانش آموزان سوم متوسطه به عنوان شاخص بازدهی آموزشی در نظر گرفته شده و با استفاده از فن تابع تولید آموزشی مدل مورد نظر تصریح شده و با بکارگیری روش حداقل مربعات با اثرات ثابت برآورد گردیده است.
نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون شان می دهد:
.1 رابطه میزان منابع مالی هزینه شده با معدل کتبی دانش آموزان سوم متوسطه منفی می باشد.
.2 اثر اختلاف درصد افزایش سالانه حقوق معلمان با نرخ تورم سالانه استان بر معدل کتبی دانش آموزان منفی بوده که این مهم نشان دهنده آن است که با افزایش واقعی دستمزد معلمان، بازدهی آموزشی افزایش می یابد.
.3 تأثیر درآمد سرانه خانوار بر معدل کتبی دانش آموزان منفی بوده و دانش آموزان با خانوارهایی پردرآمد تر به نسبت عملکرد آموزشی ضعیف تری داشته اند.
.4 ارتباط تعداد دانش آموزان سوم متوسطه با معدل کتبی آنها مثبت بوده است،که نشانگر نقش کلیدی رقابت تحصیلی در عملکرد آموزشی دانش آموزان می باشد.
در مجموع نتایج حاصل این پژوهش نشان می دهد علت اصلی کاهش سطح بازدهی آموزشی نه کمبود منابع بلکه تخصیص نامناسب منابع موجود به حوزه های مختلف آموزش و پرورش و عدم وجود برنامه ریزی صحیح،علمی و دقیق در این حوزه می باشد.
مقدمه:
پیوند میان اقتصاد و آموزش و پرورش ارتباطیدو سویه تلقَی می گردد که از یک سو آموزش،زمینه را برای رشد و توسعه اقتصادی جوامع فراهم می سازد و از سوی دیگر نیل به اهداف آموزشی نیازمند تأمین منابع مالی مورد نیاز و بهره برداری صحیح از این منابع در قالب برنامه های مدون می باشد.
براساس قانون اساسی، دولت متولّی آموزش و پرورش رسمی در ایران بوده و هر ساله بخشی از بودجه عمومی کشور در قالب هزینه های سازمانی - بخشی از هزینه های آموزش و پرورش که در مدرسه جهت نهادها و خدمات آموزشی به مصرف می رسد مانند هزینه کارکنان، دستمزدها ، مزایا و - و هزینه های غیر پرسنلی - هزینه های مواد آموزشی و کمک آموزشی ، تعمیرات جزئی ساختمان، آب ، برق ، سوخت ، تلفن و رفاه دانش آموزان - و نیز هزینه ساختمان ، تجهیزات و زمین توسط دولت و درجهت تحقق اهداف آموزشی در اختیار دستگاه آموزش وپرورش می گیرد. باتوجه به محدودیت منابع مالی دولت - به دلایلی مانند نوسانات قیمت نفت - در کنار رقابت سایر نهادهای سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و ... کشور با آموزش و پرورش در زمینه تخصیص منابع و حجم بالای اعتبارات مالی اختصاص یافته به آموزش و پرورش و همچنین نبود ساختارر دقیق و مدون برای تعیین میزان منابع مالی مورد نیاز، بحث در زمینه حجم منابع مالی مورد نیاز و همچنین تعیین سهم هریک از بخش های مختلف آموزش و پرورش از این منابع همواره در میان مدیران این نهاد و سیاست گذاران اقتصادی و آموزشی کشور در جریان بوده و کمبود منابع مالی به عنوان یکی از مهمترین موانع دستیابی به اهداف آموزشی مطرح می گردد.
میزان بودجه لازمه جهت نیل به اهداف آموزشی و بالا بردن کیفیت آموزش از سه جنبه کفایت منابع مالی - آیا سطح تدارک و منابع مالی اختصاص یافته برای انجام فعالیت های آموزشی و پرورشی کافی است؟ - ،کارایی منابع - آیا در منابع مالی اختصاص یافته کارایی اقتصادی وجود دارد؟ آیا ستانده نظام آموزشی که براساس منابع مالی اختصاص یافته بین برنام های و منطقه ای کارایی لازم دارد؟ - و چگونگی توزیع این منابع - آیا منابع مالی اختصاص یافته بین برنامه ای و بین منطقه ای به صورت عادلانه توزیع می گردد؟ - قابل بررسی است.
در حوزه بازدهی آموزشیٌ نیز تعریف شاخص هایی کاربردی برای سنجش آن که امکان ارزیابی و مقایسه برای دوره های زمانی و در بین مناطق مختلف فراهم سازد، از جمله چالش های پیش روی مدیران آموزش و پرورش است. لذا در ابتدا شناخت شاخص های مناسب سنجش بازدهی آموزشی و سپس ارزیابی میزان تأثیر پذیری این عوامل از منابع مالی اختصاص یافته توسط دولت، گامی اساسی در جهت سامان بخشیدن به اقتصاد آموزش و پرورش و تخصیص بهینه منابع جهت دستیابی اهداف خرد و کلان و پرورش کشور است تا بتوان با حداقل کردن هزینه ها بیشترین ستانده آموزشی را دریافت نمود.
با توجه به اهمیت بحث در زمینه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در کشور ما،در سالهای گذشته پژوهش هایی در راستای برآورد تابع تولید آموزش در حوزه های مختلف آموزش کشور انجام گرفته است، اما تعداد پژوهش هایی که به تحلیل اثر منابع مالی دولتی بر عملکرد آموزشی در آموزش و پرورش و تخصیص بهینه این منابع پرداخته است بسیار اندک می باشد.
لذا در این پژوهش ابتدا با تعریف معدل کتبی آزمون پایانی دانش آموزان در مقطع سوم متوسطه به عنوان شاخص سنجش بازدهی آموزش،ارتباط این شاخص ها با عوامل آموزشی نظیر تعداد دانش آموران، دستمزد معلمان، درآمد خانوار و به خصوص بودجه آموزشی اختصاص یافته از طرف دولت در سطح مناطق استان مازندران - نه منطقه - در یک دوره ده ساله - - 1383-92با استفاده از فن تابع تولید آموزش و روش های اقتصادسنجی مورد برآورد قرار می گیرد تا دریابیم منابع مالی اختصاص یافته به آموزش و پرورش استان مازندران در دوره 1383-92 تا چه اندازه بر ستانده ها و عملکرد آموزشی مناطق مذکور تأثیرگذار است و در نهایت روش هایی برای استفاده بهینه از منابع آموزشی در جهت ارتقای بازدهی آموزشی استخراج گردد.
بنابر توضیحات داده شده اهدافی که در این پژوهش به دنبال آن هستیم به شرح زیر می باشد: هدف آرمانی: تخصیص بهینه منابع مالی به آموزش و پرورش جهت حداکثرسازی عملکردآموزشی
هدف اصلی: بررسی ارتباطٍ بین بازدهی و بهره وری آموزشی و بودجه آموزشی در آموزش و پرورش استان مازندران اهداف ویژه:
.1تعیین ارتباط معدل کتبی دانش آموزان سال سوم متوسطه نسبت به سرانه آموزشی در استان مازندران .2 تعیین ارتباط معدل کتبی دانش آموزان سال سوم متوسطه نسبت به سرانه تملک دارایی های سرمایه ای در استان مازندران
.2 تعیین ارتباط معدل کتبی دانش آموزان سال سوم متوسطه نسبت به تغییر میزان حقوق معلمان در استان مازندران
.3 تعیین ارتباط معدل کتبی دانش آموزان سال سوم متوسطه نسبت به تعداد دانش آموزان این مقطع دراستان مازندران
.4 تعیین ارتباط معدل کتبی دانش آموزان سال سوم متوسطه نسبت به درآمدسرانه خانوار دراستان مازندران
همچنین سؤالاتی که این پژوهش به دنبال پاسخ به آنها است عبارتند از:
.1 آیا سرانه آموزشی استان مازندران بر بازدهی آموزشی در آموزش و پرورش این استان تأثیر گذار است؟
.2 آیا سرانه تملک دارایی های سرمایه ای آموزش و پرورش استان مازندران بر بازدهی آموزشی در آموزش و پرورش این استان تأثیر گذار است؟
.3 آیا درآمد سرانه خانوار در استان مازندران بر بازدهی آموزشی در آموزش و پرورش این استان تأثیر گذار است؟
.4 آیا افزایش سالیانه درآمد معلمان استان مازندران بر بازدهی آموزشی در آموزش و پرورش این استان تأثیر گذار است؟
.5 آیا تعداد دانش آموزان استان مازندران بر بازدهی آموزشی در آموزش و پرورش این استان تأثیر گذار است؟
همچنین در این پژوهش فرض بر آن است که تمامی عوامل اموزشی مورد برآورد از اثر معناداری بر معدل کتبی دانش آموزان سال سوم متوسطه که به عنوان شاخص بازدهی آموزشی در نظر گرفته شده است، برخوردارند.
متغیرهای پژوهش:
.1 تعداد دانش آموزان: تعداد کل دانش آموزانی که در یک سال تحصیلی،در مناطق مختلف استان مازندران و در مقطع سوم متوسطه مشغول به تحصیل بوده اند.
.2 سرانه آموزشی: اعتباراتی که از سوی دولت، هرساله و با توجه به تعداد دانش آمزان در اختیار ادارات استانی قرار گرفته و صرف هزینه های جاری مدارس می گردد. .3 هزینه تملک دارایی های سرمایه ای: این اعتبارات ، ظرفیتهای جدیدی را در آموزش و پرورش ایجاد می نمایند ویا ظرفیتهای موجود راتوسعه و یا برعمر مفید آنها می افزایند ویا دوام آنها را تثبیت می کنند و هزینه آنها از درآمد های عمومی تأمین می گردد.َ .4 درآمد سرانه خانوار: عبارت است از وجوه و ارزش پولی کالاها و خدماتی که در برابر کار انجام شده یا سرمایه به کار افتاده و یا از طریق منابع دیگر - حقوق بازنشستگی، درآمد حاصل از دارایی، دریافتیهای انتقالی و نظایر آن - در طول یک سال به هریک از اعضای خانوار تعلق گرفته است و میزان این متغیر در خانوارهای شهری و روستایی متفاوت می باشد.
.3 از آنجا که در آموزش و پرورش عمدتآ این منابع صرف تجهیز مدارس می گردد،در این پژوهش از این متغیر تحت عنوان »سرانه تجهیز« نیز نام برده شده است.
.5 ضریب افزایش حقوق سالانه معلمان: میزان افزایش دستمزد معلمان نسبت به حقوق سال گذشته ایشان که به صورت درصد بیان شده و در ابتدای هر سال و با توجه به تورم سال گذشته کشور و پیش بینی تورم سال بعد اعمال می گردد.
.6 معدل کتبی: میانگین نمرات آزمون های کتبی که در پایان هر سال تحصیلی و به صورت هماهنگ در سطح کشور از دانش آموزان سال سوم مقطع متوسطه به عمل می آید.سؤالات این آزمون ها مشترک بوده و در حوزه های تصحیح استان ها،ارزیابی می گردند.
ادبیات و مبانی نطری:
در جهت سنجش میزان تأثر عملکرد آموزشی از عوامل و نهاده های آموزشی ابتدا لازم است تابع تولید آموزشٌ تعریف گردد.برای دست یافتن به تابع تولید،باید متغیر وابسته را مشخص و سپس با شناسایی نهاده های موُثر بر متغیر وابسته،آنها را تحت عنوان متغیرهای مستقل یا توضیحی وارد تابع تولید کرد و پس از آن با روش های مناسب به تحلیل رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته پرداخت.به عبارت دیگر در تابع تولید = - - ،تولید متغیر وابسته - - متاثر از متغیر مستقل - - میباشد.
اگر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را به عنوان شاخصی برای بازدهی آموزشی بپذیریم، نخستین گام در استخراج تابع تولید آموزشی، شناسایی نهاده های مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می باشد.با توجه به گستره وسیع و پیچیدگی های حوزه علوم انسانی ،شناسایی عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی و سنجش میزان تأثیر آنها و راهکارهایی برای ارتقای سطح دانش در بین دانش آموختگان موضوع پژوهش های زیادی در مراکز علمی-پژوهشی جوامع مختلف بوده اند.
این مهم موجب ارائه نظریات و الگوهای متعددی در این زمینه شده است.به طور کلی می توان عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را به چهار دسته اصلی » عوامل مدرسه« ، » عوامل فردی و خانوادگی « ، » محیط فرهنگی و اجتماعی« و » نظام آموزشی و دولت « تقسیم نمودٍ. آنچه در این بین مشخص است نقش بارز منابع مالی و شاخص های اقتصادی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است.تامین مالی نیروی انسانی مدارس، وضعیت اقتصادی خانواده و فراهم کردن منابع مالی مدارس همگی از این جمله اند.
از دیدگاه گوستافسونَ نیز سنت اصلی در مطالعه اثرات منابع در فرایند آموزش،بررسی توابع تولید آموزش است که تأثیر عواملی چون هزینه های دانش آموزان،اندازه کلاسُ،تجربه معلم و... را بر کیفیت و بازدهی آموزش مورد ارزیابی قرار می دهد. - گوستافسون، - 2003 در واقع می توان گفت کاربردی ترین و معروف ترین مبانی و الگوی نظری از منظر اقتصاد آموزشی،تابع تولید است که ارتباط بین عوامل آموزشی و پیشرفت تحصیلی را می سنجد.پژوهش کلمنِ که در اوایل دهه 60 میلادی در آمریکا انجام شده است از مشهورترین پژوهش ها در زمینه تابع تولید آموزش است
پولوس در سال 1973 نرخ بازدهی سرمایه گذاری آموزشی را برای 32 کشور توسعه یافته و درحال توسعه تخمین زد و نتایج تحقیقات خود را به شرح زیر بیان نمود:
* نرخ بازدهی سرمایه گذاری های آموزشی در تمامی سطوح تحصیلی بیشتر از نرخ هزینه فرصت6 های اجتماعی است. *کشورهای در حال توسعه در مقایسه با کشورهای پیشرفته صنعتی، دارای بازدهی آموزشی بالاتری هستند.
پژوهش های انجام شده توسط هنوشکْ در این حوزه نشان دهنده آن است که منابع و امکانات مالی اختصاص یافته تاثیر مثبت و معناداری با عملکرد اموزشی ندارد
از طرف دیگر مطالعات انجام شده توسط هدگسَ و همکارانش در سال 1994 نشان دهنده رابطه مثبت بین منابع و عملکرد اموزشی بوده است.نتایج پژوهش های کوپرُ و همکارانش در سال 2009 نیزموُید نتایج کوپر بوده است. - هدگس و همکاران،1994 و کوپر و همکاران، - 2009 در مورد پژوهش های صورت گرفته در کشور باید اذعان کرد که اگر چه حجم مطالعات و پژوهش های انجام شده در زمینه تابع تولید آموزش و رابطه منابع مالی وعملکرد آموزشی در کشورمان به اندازه جوامع غربی نمی باشد،لیکن در دو دهه اخیر مطالعاتی در این راستا انجام و نتایج آن منتشر شده است.
در پژوهشی که توسط احمد نوریان و با هدف برآورد تابع تولید آموزش و پرورش و برای رتبه بندی مناطق نوزده گانه آموزش و پرورش تهران صورت گرفت،عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در مناطق آموزش و پرورش تهران مورد تحلیل بوده است.در این پژوهش میانگین نمرات کل دانش آموزان در آزمون سراسری و درصد قبولی آنها در دانشگاه دولتی،به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی دانش اموزان در مناطق مختلف در نطر گرفته شد.