بخشی از مقاله

چکیده

آثار ادبی و بهویژه ادبیات غنایی حاصل احساسات و عواطف انسانی است که یکی از آنها حس نشاط و شادمانی است، هر چند فضای غالب بر ادبیات فارسی بیشتر آمیخته با حزن و اندوه است، اما از حس شادی نیز بیبهره نیست. عرفی شیرازی نیز از جمله شاعرانی است که هر چند شاعری "غمدوست" است، اما گهگاه بارقههایی از سرور و شادمانی نیز در اشعار وی خودنمایی میکند.

این پژوهش با شیوهی تحلیلی توصیفی به بررسی عوامل شادی و شکلهای بروز آن در غزلیات عرفی میپردازد. شراب، وصال، دیدار یار و خیال وی، بوسیدن دوست و زیارت کوی وی از جمله عوامل ایجاد شادی در غزلیات اوست، بهعلاوه غم و مرگ هم گاهی این شاعر را شادمان میکند مستی، خندیدن، رقصیدن و جامه دریدن از شکلهای بروز شادی در اشعار عرفی است.

مقدمه :

نشاط و شادمانی یکی از مهمترین نیازهای روانی انسان است. شاد بودن، هم به عوامل بیرونی و هم به حس درونی هر شخص بستگی دارد. ویژگیهای عاطفی، روانی و شخصیتی افراد، نوع تربیت و فضایی که در آن پرورش یافتهاند، نقش اساسی در شادابی و غمگینی آنان دارد.

آثار ادبی به ویژه ادبیات غنایی نیز حاصل این احساس درونی است. هر چند فضای غالب بر ادبیات فارسی غم و اندوه است، امّا از حس شادی نیز بیبهره نیست. عرفی نیز- چنانکه در بحث از غم نشان داده شد-اصولاً شاعری غمپرست است؛ امّا گهگاه بارقههایی از شادی نیز در اشعار وی به چشم میخورد.

البته خود واژهی شادی در دیوان او بسامد زیادی ندارد و در این تحقیق حالتهایی دیگر مانند نشاط، عیش، ذوق، لذت و خوشی مترادف شادی به کار رفتهاند، زیرا همگی به نوعی مایهی شادی درونی میشوند. هر چند ممکن است برخی از این اصطلاحات مثلاً ذوق در عرفان معنای خاصی اشتهد باشد، امّا در این پژوهش چنین تفاوتهایی مد نظر نبوده است. با ذکر این نکته از دید عرفی شادی و نشاط که عامل اصلی آن وصل و غم و اندوه که عامل اصلی آن هجران است، در نهایت هر دو یکی هستند و تفاوتی با هم ندارند:

نشاط وصل و غم انتظار هر دو یکی است  //  فراغ مستی و درد خمار هر دو یکی است

-2 عرفی شیرازی

سیدی محمدحسین، ملقب به جمالالدین، متخلص به عرفی از شاعران مشهور قرن دهم در شیراز در کوچهی "سختویه" نزدیک محلهی قصابخانه چشم به جهان گشود. دربارهی اسم عرفی اختلافاتی در میان تذکرهنویسان وجود دارد. تقی اوحدی نام او را جمالالدین سیدی نوشته و عبدالباقی نهاوندی سیّدی محمد ضبط کرده است و عبدالنبی فخرالزمانی نام واقعیش را محمدحسن مینویسد.

ذبیح االله صفا دربارهی نام عرفی چنین مینویسد: »جمالالدین محمد معروف به جمالالدین سیدی پسر خواجه زینالدین علی بلوی شیرازی پسر جمالالدین سیدی.

در این صورت می-توان حدس زد که نام اصلیاش سیّدی محمدحسن و لقبش جمالالدین باشد. واژه سیدی جزو اسم است و به معنی سید علوی نیست: »عرفی سید نبوده و در زمان خودش مشهور به ملاعرفی بوده است

عرفی تخلص خویش را از شغل پدرش که داروغه شهر بوده و با قوانین عرفی و شرعی سروکار داشته، دریافت کرده است.

عرفی در سال 963 هجری قمری در شیراز به دنیا آمد و تا بیست و شش سالگی را در زادگاه خویش گذرانید و در این فاصله در شاعری سرآمد شهر و دیار خویش گشت . - ذبیحاالله صفا، - 801-802 :1373 اما داعیالاسلام - 323 :1307 - معتقد است، اگر عرفی در شیراز میماند و به هند نمیآمد، گمنام میمرد و امروز ما عرفی را نداشتیم، پس عرفی پروردهی هند است و هندوستان به وجود او افتخار میکند و شیراز ابداً حق بالیدن به وجود عرفی را ندارد.

علل عمدهی مهاجرت به هند در آن روزگار را میتوان نابسامانی و بیثباتی اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران و بیتوجهی سلاطین صفوی به شعر و ادب و تعصب مذهبی آنان دانست. بنابراین از شاعر گرفته تا واعظ و نویسنده از ایران گریختند و به سوی هند روانه شدند.

مؤلف "با کاروان هند" علاوه بر دلایل فوق، دلایل دیگری چون گریز از تهمت و بدمذهبی، قلع و قمع سران در عهد شاه عباس اول، آزردگی از خویشان یا همشهریان، درویشی و قلندری، سفارت، تجارت، خوشگذرانی، ناسازگاری روزگار و ... را هم ذکر میکند. - گلچین معانی، : 1369 ج - 5 :1 برخی عامل اصلی مهاجرت ادبای ایرانی به هند را روحیه تسامح و تساهل پادشاهان گورکانی هند و اساساً آسانگیری مذهب هندو میدانند.

از میان همهی عوامل ذکر شده برای مهاجرت شاعران ایران از جمله عرفی شیرازی، علت دیگری هم برای مهاجرت او یاد شده است. عبدالنبی فخرزمانی - 216-217 :1375 - از قول شمسالانام شیرازی، خالوی عرفی، گفته است:

»جمالالدین در اول جوانی به وادی شعر گفتن افتاده بود و هر چه از او سر میزد، خالی از رتبهای نبود، چون سال عمرش به بیست رسید، آبلهی سرشاری برآورد، که بعد از اشتداد و استخلاص آن الم، تغییری در چهرهی او به هم رسید، چنان که هر کس که او را میدید از او تنفر میکرد، و مولانا عرفی از این مقدمه به غایت آزرده و درهم بود و به خاطر نمیرسانید، و از غرور و جهلی که در سر داشت به آن سبب از وطن خروج کرده به هندوستان که خانهی نشو و نمای نکتهسنجان و دارالعیار خردمندان است رفت.«

تشویق امیران و شاهان هند عرفی را به دکن رهسپار کرد. او در زمانی که فیضی دکنی امیرالشعرای دربار بود، به هند. فیضی عرفی را پذیرفت و مورد حمایت قرار داد و این یکی از نیکبختیهای عرفی بود

تقریباً همهی تذکرهنویسان در سال مرگ و سن عرفی اتفاق نظر دارند. وی در سن سی و شش سالگی و در سال 999 هجری وفات یافت: »سدهی 16 با مرگ یکی از برجستهترین شاعران روز به نام محمد عرفی پایان مییابد.

در مورد علت مرگ او اختلاف نظرهایی وجود دارد. هر چند این اختلافها اغلب جنبهی خیالی و داستانی دارد. برای مثال زهر دادن حسودان به عرفی یا مرگ وی به جهت علاقهی او به شاهزاده سلیم؛ امّا واقعیت چنین است که او به سبب بیماری اسهال در شهر لاهور درگذشت و میگویند که این رباعی را در حالت نزع سرود و سپس در همان شهر در مقبرهی حبیباالله به خاک سپرده شد. این تدفین موقتی بود و بنابر وصیت عرفی در این بیت:

به کاوش مژه از گور تا نجف بروم  //  اگر به هند به خاکم کنند وگر به تتار

از همین رو شخصی به نام میرصابر اصفهانی نعش او را در سال 1027 از لاهور به نجف اشرف منتقل کرد و در جایی به نام بحیره مدفون ساخت.

عرفی یکی از مبتکران سبک معروف به سبک هندی است و به همین سبب دیوان اشعار وی همواره در ایران و هندوستان و ترکیه، رواج فوقالعاده داشته است. - شکیبا، - 187 : 1379 او ضمن تقلید از خمسهی نظامی بود که مرگ مجالش نداد و تنها مثنویهای ناتمامی، یکی به تقلید "مخزنالاسرار" نظامی، به نام "مجمعالابکار" و دیگری "فرهاد و شیرین" به تقلید " خسرو و شیرین" از او مانده است. او ساقی نیز نامهای دارد. رسالهای هم به نثر به نام رسالهی نفسیّه"" نوشته است که به قول عبدالباقی نهاوندی - » - 162 :1378صوفیان و درویشان را سرلوحهی دفتر تصوف و تحقیق میتواند شد.«

شادی یکی از هیجانات اساسی بشر است، بنابر این هر کس به فراخور شخصیت خود آن را تجربه میکند. شادی احساس خوشحالی و شعف و وجد بسیار ناشی از رضایت یا آسایش است.

» یقین است و حتی بدیهی است که روانشناسی، دانش واقعیات و فرایندهای روانی، میتواند و باید در تحقیقات ادبی مورد استفاده قرار گیرد و آن را یاری دهد. مگر نه این است که روان انسان در عین حال، مادر زایندهی همهی علوم و زهدان هر اثر هنری است؟ از اینرو باید از علوم روانی انتظار داشت که از سویی بتوانند به بررسی ساختار روانی اثر هنری مدد رسانند، و از سوی دیگر، عوامل روانیای را که موجب شرطی شدن هنرمند خلاق میشوند، تبیین و توضیح کنند.

»کلید فهم روح فرهنگ هر اجتماع پی بردن بدین واقعیت است که اندیشهها از یک زادگاه هیجانی برمیخیزند. هر اجتماع یا هر یک از طبقات آن دارای شخصیت اجتماعی خاصی است که بر اساس آن اندیشههای مختلف پرورش مییابند و نیرومند میشوند.

جان لاک معتقد است شادی مبتنی بر تعداد وقایع لذتبخش است. - همان، - 70 جامعترین و در عین حال عملیاتیترین تعریف شادمانی را وینهوون ارائه میدهد. به نظر او شادمانی به قضاوت فرد از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت کلی زندگیاش اطلاق میگردد. به عبارت دیگر شادمانی به این معنا است که فرد چقدر زندگی خود را دوست دارد

در باورهای ایرانیان باستان غم پدیدهای اهریمنی و شادی پدیدهای اهورایی است و به همین دلیل پرداختن به غم، گناه به شمار میآمد. در متون پهلوی آمده است که خداوند به یاری آسمان شادی را آفرید. در کتیبههای داریوش آمده است: »خدای بزرگ است اهورامزدا که آسمان را آفرید، که این زمین را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را از برای مردم آفرید.

-4 عوامل ایجاد شادی در غزلیات عرفی

شادی یکی از هیجانات اساسی بشر است و عوامل متفاوتی به فراخور شخصیت هر فرد برای ایجاد این حس وجود دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید