بخشی از مقاله
چکیده
در تحقیقِ پیش رو چهار گروه از افرادِ جامعه در ارتباط با مراکز خریدِ موسوم به مالها موردبررسی قرارگرفتهاندزنان. طبقاتِ بالا که با توجه به عیتموق جغرافیاییِ بیشترِ مراکز خرید شهر تهران جامعهی هدف تولیدکنندگان و سرمایه گذاران این فضاها هستند؛گروه دوم، زنان طبقاتِ متوسط بوده که اکثر آنان از گروه زنانِ کارمند دارای استقلال بیشتر برای حضور در این محیطها هستند و باوجود زمانِ فراغتی کمتر، با حضور در مراکز خرید سعی در کمکردنِ تمایز خود با طبقات بالا دارند
در این گروه، زنان جوانِ خانهدار که باهدف مصرف فضای پرسهزنی به این مکانها میآیند نیز جای دارند. گروه سوم، زنان طبقات پایین جامعهاند که در ارتباط با حضور در مراکز خرید به دو گونه تعریف میشوند: گروهی از آنها بهصورت فروشندگان و عرضهکنندگانِ محصولات تبلیغاتی بدون استفاده از امکانات فراغتی در این مراکز حضور یافته و گروه دیگر به دلیلِ سیستم حملونقل شهر تهران و موقعیت جغرافیایی این مراکز و همچنین عدم امکان بهرهوری از فضاهای خرید و فراغت این مراکز به دلیل هزینههای بالا، امکان و تمایل به حضور در آنها را نداشته و کمترین سهم از مصرفکنندگان این محیطها را به خود اختصاص دادهاند.
مقایسهها نشان میدهد وضعیت گروه سوم، در دیگر شهرها به دلیلساختارِ فضاییِ شهری متفاوت و تسلطِ کمتر الگوهای قدرت تمایز طبقاتی -که نمودهای خود را در وضعیت ظاهری و نوع پوشش زنان مییابند- کمتر به چشم میخورد. نتایج حاضر با استفاده از روشهای مشاهده مشارکتی، غیر مشارکتی و همچنین مصاحبههای عمیق با زنان حاضر در مراکز خرید شهر تهران بهدستآمده و با توجه به بهرهگیری از سنت تفسیرگرایی در این تحقیق، تبیین و تفسیرِ یافتها در کنارهم و برای رسیدن به عامل ایجاد فاصله بین کاربرانِ مراکز خرید شهر تهران بوده است. درنهایت این پژوهش با مقایسه یافتهها، پیشنهادهایی را برای امکانپذیر ساختن شرایط دسترسی و استفادهی تمامی افراد جامعه به این مراکز خریدکه باعث تغییر در الگوهایِ عرضه بهمنظورکاهشِ تمایز طبقاتی میشود ارائه خواهد کرد.
1 مقدمه- و بیانِ مسئله
اهمیت فضا در بحثهای مربوط به زنان و همچنین مصرف در مطالعات بسیاری موردتوجه قرارگرفته است. درعینحال برخی محیطها مانند مالها با توجه به کارکرد فراغتی و تمرکز مطالعات فراغت از مصرف بهسوی فضاهایی که در آن مصرف صورت میگیرد موجب پررنگ شدن نقش فضاها و دستیابی به آن شده است بهطوریکه موجب چندپاره شدن گروههای مختلف جامعه با توجه به عامل فضا میشود.
مطالعه انجامشده در مورد شهر لیدز بهعنوان شهری پستمدرن که با توجه به نژاد، جنسیت و همچنین گروههای سنی انجامگرفته است، نمونهای از این الگوهای متفاوت را در مورداستفاده زنان از فضای مراکز خرید در گروههای مختلف نشان میدهد که تجارب و تعریف آنان از مفاهیم و جنبههای مختلف شهر را تحت تأثیر قرار میدهد
گویی شهر فضایی چندپاره است که برای هریک از افراد با ویژگیهای خاص خود ازجمله جنسیت و طبقه نوع خاصی از شهروندی را تعریف می کند. این شهر با ویژگیهای جدید خود و فرد که بهعنوان جزئی از این شهر با آن تعریف میشود است که کنش فرد را معین می کند.
در موردجامعهِ ایران و ظهور مراکز خرید که همراه با موج ساختوساز مراکز خرید جدید و فاصله گرفتن حضور زنان از شکل سنتی، زنان به یکی از مصرفکنندگان اصلی مال ها بهعنوان خریدار و یا مصرفکننده فضای فراغتی تبدیل شدند.
همچنین الگوهای مؤخرتر فراغت که با تأکید بر عدم تطابق با تعاریف دوران باستان و همچنین صنعتی که به کمک تقابل کار و فراغت به تعریف فراغت و مصرف فراغتی دست می زدند، بر جنبه هویتسازی اوقات فراغت در میان گروههای مختلف تأکیددارند و خود نشاندهنده وجود تفاوت در میان مصرفکنندگان فراغتی ازجمله پرسه زنان مالها و مراکز خرید است. در مورد خریداران حاضر در این مراکز نیز میتوان به این نکته بسنده کرد که ایجاد تمایز با مصرفِ اقلام کمیاب که از رقابت میان تولیدکنندگان تا منطق تقاضا، یعنی رقابت میان مصرفکنندگان ناشی میشود که با مبارزه نمادین از سوی طبقات و گروههای دیگر برای تصاحب این نشانههای تشخص بهمنظور کنار زدن و سرنگونی اصول طبقاتی همراه است.
این مقاله با توجه به انواع بخشبندیهای محتمل در مورد افراد استفاده کننده از فضای مالها به دنبال نشان دادن شیوه و نوع حضور گروههای مختلف با تأکید بر جنسیت دریکی از جدیدترین مراکز خرید شهر تهران با توجه به ویژگیهای خاص این مرکز است. علاوه بر این به دنبال بررسی تجارب زنان در چگونگی دسترسی به این مکانها و میزان تأثیرگذاری بر استفاده و حضور آنان با توجه به امکانات و شرایط محیطی شهر تهران بهعنوان عاملی مقدم بر عوامل موجود در مراکز خرید در راستای افزایش تفاوتها و تمایزات نمادین است، بطوریکه جغرافیای قرارگیری و همچنین امکانات دسترسی در میزان دسترسی افراد مختلف بهخصوص زنان در فضاهای شهری تأثیر بسزایی دارد.
2 -ادبیات تحقیق
با توجه به گستردگی مفاهیم و در هم تنیدگی مباحث مربوط به زنان، مالها و مصرف که در این نوشتار موردتوجه ویژه نگارندگان است،در کنار مطالعات نظریِ کتب مرتبط به بررسی دادههای حاصل از مطالعات انجامگرفته در داخل و خارج از ایران پرداخته تا از نتایج مشابه در پیش برد اهداف مقاله بهره کافی برده شود و همچنین مطالعات صورت گرفته در شهرهای دیگر ایران بهمنظور مقایسه تأثیر ساختار شهر تهران در افزایش این تفاوتها موردمطالعه و بررسی قرارگرفتهاند. به این منظور ابتدا به تعریف مفاهیم مهم و تأثیرگذار در این تحقیق پرداخته و درعینحال مطالعات پیشین درزمینه این مفاهیم ذکر میشوند.
-1-2مصرف
اهمیت موضوع مصرف موردتوجه بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران بوده است بهطوریکه برخی همانند مارکس به دنبال استفاده از این مفهوم برای نقد زندگی روزمره بودهاند. انواع مصرف ازجمله ابداعی، انفعالی، ارتباطی که در نظریات مختلف بهمنظور تبیین نوعی از کنش مورداستفاده قرار می گیرد، در مورد مصرف در فضاهای نوظهور شهری بهخصوص مالها نیز قابل بهکارگیریاند. همچنین مصرفکننده با انتخاب هر یک از این انواع مصرف به کنشگری فعال و عقلانی در جامعهِ مصرفی تبدیل میشود. در مورد مصرفکنندگان مراکز خرید نیز این دستهبندی ها به چشم میخورد که نشاندهنده دموکراتیزه شدن مصرف و تسری تجمل و مصرف در جامعه مصرفی است.
در این میان بوردیو بیان می دارد که شرایط اقتصادی واجتماعیِ مصرف در نوع رقابت بر سر اقلام کمیاب اثر میگذارد و این رقابت میان تولیدکنندگان است که بر الگوهای مصرف اثر می گذارد. سلیقه عامیانه بهمنظور بازتولید نیروی کار با کمترین هزینه ممکن به طبقات فرودست تحمیل میشود و بدین ترتیب سلیقه به مفهومی نزدیک به آزادی در انتخاب بی قیدوشرط تبدیل میشود که مفهومی بورژوایی است. در مورد زن، طبقه کارگر کمترین میزان ارزش و اهمیت را برای خود قائل است اما نیروی کار ماهر با بدنهای پرورشیافته توجه و مراقبت را بهگونهای اسرافگونه نثار خود میکنند تا از سلیقه ضرورتپسند کارگر متمایز شوند
معیارهای مصرفی جامعه، طبقه و گروهی که فرد در آن زندگی میکند تعیین کننده استانداردهای زندگی فرد است و بهتدریج معیاری برای تشخیص خوبی و درستی را به وجود میآورد و عموم مردم نیز با پذیرفتن آن سعی در نشان دادن نوع مصرف خود در معرض دید اشخاص دیگر دارند.