بخشی از مقاله
چکیده
هدف اصلی این مقاله تبین ماهیت، قلمرو یادگیری می باشد. یادگیری، علاوه بر آن که در روانشناسی از جایگاه مهمی برخودار است در بحثهای نظری و کابردی علمی در تعلیم و تربیت نیز دلالتهای بر جستهای دارد. در این راستا، میتوان یادگیری را فراگیری رفتارها و اعمال مفید و پسندیده و حتی کسب رفتارها و اعمال مضر و ناپسند تعریف کرد، در نظریههای یادگیری روانشناسان، یادگیری فرایندی تدریجی است که در طول عمر فرد اتفاق می افتد، اما بخش بزرگی از یادگیری انسان در دوره کودکی روی می دهد، شکل های یادگیری از لحاظ سادگی و پیچیدگی بدین صورت بیان می شود که اگر بدون کوشش باشد یادگیری ساده میگوییم و اگر نیاز به فعالیت باشد یادگیری پیچیده میگوییم.
هدف ارائه این مقاله آموختن معلومات و اطلاعات خاص مانند یادگیری دروس مدرسه است و همچنین ویژگی های یادگیری که باعث تغییر در رفتارمی شود و این ویژگی ها در گرو عوامل موثری چون استعداد، اشتغال و دلبستگی نفس و نیز قدرت و شرافت می باشد که در روانشناسی معاصر مورد غفلت واقع شده است.
مقدمه
یکی از مهمترین ویژگیهای آدمی قابلیت او برای یادگیری است. رشد فناوری اطلاعات و ارتباطات زندگی انسان را در ابعاد مختلف دگرگون کرده است یکی از ابعاد مهم آموزش ویادگیری است. یادگیری پایه و اساس آموزش وپرورش و یکی از مهمترین زمینه ها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکلترین مفاهیم برای تعریف کردن است، میتوان یادگیری را فراگیری رفتارها و اعمال مفید و پسندیده و حتی کسب رفتارها و اعمال مضر و ناپسند نیز تعریف کرد.
یادگیری ارزنده ترین کاری است که آدمی در زندگی خود انجام میدهد اگرچه می توان به شکل های گوناگونی یاد گرفت اما بهتر است برای افزایش بازده آموزشی از روش های خلاق در آموزش استفاده کنیم. به جای اینکه تنها به یادسپاری و انباشت توجه به افزایش کیفیت و پردازش و طبقه بندی دانش با انگیزه درونی بپردازیم.
گرچه هرنوع یادگیری به تغییر میانجامد اما هر نوع تغییری یادگیری نیست علاوه بر این تغییر ایجاد شده بایدنسبتاً پایدار باشد تا بتواند آنرا یادگیری نامید بسیاری از تغییرات ناشی از عوامل انگیزشی هیجانی خستگی وانطباق حسی به دلیل زودگذر بودن یادگیری نیستند، آنچه ما نام یادگیری بر آن می نهیم باید، در توان رفتار ما ایجاد شود
آخرین یافته های پژوهش نشان میدهد که یادگیری کلید ورود به جامعه دانش محور است. از طریق یادگیری هر فردی قادر به ساختن دانش وتولید آن است. بر اساس منابع علمی موجود تفاوت ها عملکرد یادگیرندگان در حالت سنتی - چهره به چهره - میباشد سبک های یادگیری وشناختی علایق و انگیزه ها تعامل معنا داری با موفقیت های تحصیلی نشان داده اند یکی از ویژگی های مهم یادگیرندگان انگیزه پیشرفت آنان می باشد.
آخرین شرط در تعریف یادگیری تجربه است. تغییری را میتوان یادگیری نامید که ناشی از تجربه باشد. منظور از تجربه در تعریف یادگیری، تأثیر متقابل بین محرکهای - بیرونی و درونی - و یادگیرنده است. درنتیجه، خواندن کتاب، گوشدادن به سخنرانی زمین خوردن کودک و یا فکرکردن درباره یک موضوع، تجربه های هستند که ممکن است به یادگیری منجر شوند
در تعریف تجربه میگویند: ماتجربه را به پیروی از دیویی، به عنوان نوعی دادوستد بین فرد و آنچه در زمان یادگیری محیط او را تشکیل میدهد، تعریف میکنیم.
یافته ها
یادگیری در واقع عبارت است از انجام عملکردهای ویژه و مورد نظر براساس کسب دانش و مهارت های عقلی و سازمان یافتن ارزش های خاص در یادگیرنده، به صورتی که بتواند از طریق یادگیری، چگونه یاد گرفتن و توانا شدن در تصمیم گیری و حل مساله، درموقعیت های طبیعی زندگی فردی، اجتماعی و حرفه ای نسبت به حل مسائل به طور مناسب و مقتضی اقدام نماد
یادگیری کاری است که در سراسر زندگی انسان به ویژه در دوران آموزشی اهمیت بسزای دارد. انسان از زمانی که پا به عرصه وجود میگذارد برای انجام خواستهای روز افزون خود از همان اوایل زندگی به یادگیری میپردازد
وینچ یادگیری را بخشی مهم از زندگی انسان ودارای ارتباط عمده با سیستم های آموزشی و تربیتی میداند. ماهیت زندگی فقط کسب تجارب بیشتر نیست بلکه آماده شدن برای آن ونیز بازتاب تجارب است. از دیدگاه وینچ همه این فعالیت ها را می توان یادگیری نامید، همان گونه که کسب دانش، مهارت ها و ادراک در کودکان و نوجوانان جزو حوزه یادگیری است
او بر این باور است که یادگیری فرایندی تدریجی است که در طول عمر فرد اتفاق می افتد، اما بخش بزرگی از یادگیری انسان در دوره کودکی روی می دهد
یادگیری زمانی اتفاق می افتد که فعالیت های یاددهی-یادگیری دریک شرایط تعاملی بین شرکت کنندگان در محیط های یادگیری ومجموعه ابزار وامکانات ان صورت پذیرد.
شکل های یادگیری:
فرایند یادگیری علاوه بر پیچیدگی های که دارد به شکل های گوناگونی نیز انجام میگیرد که میتوان آنها را از لحاظ هدف و سادگی و پیچیدگی چنین طبقه بندی کرد.
-1 یادگیری از لحاظ هدف کسب عادتها یا مهارت های حرکتی: مورد نیاز مانند آموختن، راه رفتن، نوشتن، شنا کردن یادگیری مهارتها و شناخت های مورد نیاز جامعه در حال پیشرفت. آموختن معلومات و اطلاعات خاص مانند یادگیری دروس مدرسه. یادگیری مهارتهای کلامی یادگیری فن سخنرانی، درست خوانی، حفظ کردن شعر و قطعات ادبی و....
-2 یادگیری از لحاظ سادگی و پیچیدگی: گاهی یادگیری بطور ماشینی یا بدون عمد انجام میگیرد، مانند ترس کودک از پزشک، که در نتیجه ی همراه بودن پزشک با ایجاد ناراحتی و درد برای کودک پیدا می شود یادگیری یک اهنگ موسیقی در نتیجه بیشتر شنیدن، بدون اینکه شخص بخواهد آنرا حفظ کند
به طور کلی، هر گونه یادگیری که به فعالیت و کوشش فکری بیشتری نیاز ندارد مانند حفظ کردن چند بیت شعر بدون توجه به معنای آنها، اینگونه یادگیری را یادگیری - یادگیری ساده - گویند. وقتی یادگیری از روی عمد و با فعالیت و کوشش خاص ذهن انجام گیرد و یا به وسایل آموزش خاص یا تمرین طولانی نیازمند باشد. آنرا - یادگیری پیچیده - نامید، مانند یادگیری بازی شطرنج، رانندگی، معماری، معلمی و........
ویژگی های یادگیری:
تغییر در رفتار یادگیری همراه با تغییر است به گونه ای که بعد از کسب یادگیری موجود زنده - از جمله انسان - رفتارش - بیرونی یا درونی - به یک روش یا حالت جدید تغییر میابد این تغییر هم در رفتار های پیچیده دیده می شود
چرا به مطالعه یادگیری بپردازیم؟ بررسی اصول یادگیری به ما کمک میکند تا علت های رفتارمان را بفهمیم. آگاهی از فرایند یادگیری نه تنها در فهم رفتار بهنجار و انطباقی به ما کمک میکند بلکه امکان درک بیشتر شرایطی را که منجر به رفتار ناسازگار و نا بهنجار می شود نیز به ما میدهد، در نتیجه روش های موثرتر روان درمانی را به وجود میآورد
عوامل موثربر یادگیری:
عوامل موثر بر یادگیری و شناخت آنها از موضوعات نقش آفرین در روانشناسی یادگیری و در تربیت است از مطالبی که در آن گفتیم، میتوان سه عامل را به عنوان عوامل تاثیر گذار در یادگیری بشمار آورد: استعداد،اشتغال نفس ،شرافت و قوت نفس.
-1 استعداد استعداد در لغت به معنای آمادگی است. این معنا عام است؛ هم استعداد یادگیری را در بر میگیرد هم استعدادهای دیگر را، اما در روان شناسی یادگیری، استعداد بیشتر به معنای آمادگی و توانایی برای یادگیری به کار میرود. استعداد یکی از مباحث کلیدی در روان شناسی و تعلیم تربیت است که ابن سینا نیز به آن توجه کرده است. با بررسی مباحثی که ابن سینا به صورت پراکنده در این موضوع مطرح کرده میتوان گفت که ابن سینا سه نوع استعداد را پذیرفته است: استعداد عقلی، استعداد تخیل، استعداد حفظ ویاد اوری - ابن سینا - 1404 الف- استعدادعقلی: ابن سینا در روانشناسی خود استعدادهای متفاوت افراد را در شناخت ویادگیری مطالب عقلی به رسمیت شناخته است.
برخی استعداد کمتری دارند. این افراد برای یادگیری و کسب معقولات نیازمند معلم واستاد و مطالعه وتمرین وتکرار و فعالیت هستند. برخی استعداد بیشتری دارند و برای کسب معقولات به مطالعه و تمرین وفعالیت کمتری نیاز دارند. چنان که وابستگی آن ها به معلم و استاد نیز کمتر است. برخی استعداد بسیار بالایی دارند و میتوانند بدون نیاز به آموزگار و آموزش مطالب را بیاموزند. تفاوت استعدادعقلی افراد ناشی از تفاوت در حدس است. توانایی حدس در برخی از افراد چنان قوی است که گویا همه چیز را بدون نیاز به آموزش میدانند. ابنسینا این استعداد را بالاترین مرتبه استعداد وعقل قدسی میخواند. در برخی از افراد توانایی حدس کمتر است