بخشی از مقاله

چکیده

امروزه، کسب وکار در جهان به مسئله ای بسیار چالش انگیز و رقابتی تبدیل شده است، طوری که جهت برنده شدن در چنین وضعیتی، باید تمام عوامل موتر و تولیدی آن درست و عاقلانه اداره شوند. یکی از عوامل تاثیر گذار بر روند برنامهها، اهداف و عملکرد یک سازمان، یادگیری سازمانی به شمار میرود. یادگیری سازمانی زمانی اتفاق میافتد که اعضای سازمان برای حل مسائل سازمان از یادگیری استفاده میکنند و هر سازمان بر اساس ویژگیهای خود و کارکنانش روشهایی برای یادگیری دارد.

سازمانها با بهرهمندی از مشارکت فعال کارکنان در یادگیری سازمانی میتوانند مسیر رشد و موفقیت خود را با سرعت بیشتری طی کنند. افزایش اثربخشی در ارتباطات، افزایش رفتار سازمانی مثبتگرا و یادگیری سازمانی به همراه رهبری تحولآفرین منجر به افزایش بهرهوری سازمان میگردد. این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر یادگیری سازمانی انجام میگیرد و تلاش میشود تا تاثیر هوش سازمانی، فرهنگ سازمانی، فناوری اطلاعات به عنوان متغیرهای سازمانی و سبک رهبری تحولآفرین به عنوان یک متغیر مدیریتی در افرایش یادگیری سازمانی مورد بررسی قرار گیرد.

.1 مقدمه

امروزه با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالش های جدید، سازمان ها نیز پیچیده تر و اداره آنها نیز مشکل تر شده است.[1] افزایش روزافزون شدت رقابت میان سازمان ها در قرن کنونی باعث شده آن ها همواره به دنبال راه هایی برای کسب مزیت رقابتی برآیند .یادگیری سازمانی به عنوان یکی از پایه های استقرار مدیریت دانش و یکی از ابزارهای کسب مزیت رقابتی برای مدیران سازمان های کنونی به شمار می آید.[2] دانش و چگونه دانستن، منابع استراتژیک سازمان هستند که باید مدیریت شده و توسعه داده شوند

از سوی دیگر، نظریه هوش سازمانی ، به دنبال آن است که با سنجش وضعیت هوشمندی سازمان ها، توانایی ها و ضعف های آن ها را شناسایی و راهکارهای لازم را برای بهبود عملکردسازمان ارائه نماید. با بررسی مؤلفه های هوش سازمانی می توان وضعیت سازمان را از لحاظ میزان هوشمندی یعنی توانایی سازگاری و قابلیت انطباق با محیط، چشم اندازها، یادگیری و به کارگیری دانش، ساختار و عملکرد سازمانی، روحیه، فناوری اطلاعات و ارتباطات و حافظه سازمانی شناسایی و با تمرکز بر توانایی ها و برنامه ریزی برای برطرف کردن ضعفها، بهره گیری از ، کارایی و اثربخشی سازمان را ارتقا بخشید

هوش سازمانی و توجه به فرآیند یادگیری در سازمان این امکان را به سازمان ها می دهد تا با به کارگیری اطلاعات موجود از مزایای رقابتی و پیشرو بودن بهره برداری نمایند. با نگاهی عمیق به سازمانهای موفق، میتوان عوامل کلیدی و مشترک بین آنها که بسترساز واحتمالاً عامل اساسی موفقیت آنها بوده است را کشف کرد. یکی از این عوامل اساسی و کلیدی، فرهنگ سازمانی است .باید در نظر داشت فرهنگ سازمانی یک هنر است و باید هنرمندانه به آن پرداخته شود. ویژگی و مبانی فرهنگی باید باور شوند و به باور افراد برسند تا در زندگی فردی و در سطح جامعه و سازمان نمود داشته باشند .

فرهنگ سازمانی اداراکات مشترک اعضای سازمان را نشان میدهد .این موضوع وقتی روشن میشود که ما فرهنگ را به عنوان سیستمی از معانی و مفاهیم مشترک تعریف نماییم. بایستی انتظار داشت که افراد با پیشینههای مخالف یا داشتن رتبههای مختلف در سازمان تمایل داشته باشند که فرهنگ سازمان را در اصطلاحات مشابه توصیف کنند. پذیرش این که فرهنگ سازمانی دارای ویژگی خاصی بوده، بدین معنا نیست که درون یک فرهنگ، خرده فرهنگها نمیتوانند وجود داشته باشند.مجموعه ارزشها، باورها، درک و استنباط از شیوههای تفکر و اندیشیدن که اعضای سازمان در آن وجوه مشترک دارند، میباشد.

وقتی یک سازمان می تواند از اذهان، و در نتیجه از توانش خلاقیت، تولید ایده های جدید، و نوآوری کارکنانش بهره مند شود، که بر قلب آنها مدیریت کند، و این، نقش رفتارهای حمایتی مدیریت سازمان را برجسته می سازد، که می تواند از طریق یک سبک رهبری حمایتی مانند سبک رهبری تحول آفرین نمود پیدا کند. طبق تحقیقات، یک سبک رهبری حمایتی مانند سبک رهبری تحول آفرین بوسیله بهبود برانگیزش و تحریک فکری، انگیزش الهامی، و اعتماد به نفس در میان اعضای سازمان برای توسعه یادگیری سازمانی انرژی فراهم، و از فرآیندهای تغییر و یادگیری سازمانی حمایت و پشتیبانی می کند

پژوهشها نشان می دهند یکی از مهمترین دلایل تمایز سازمانها از یکدیگر، درجه به کارگیری فناوری اطلاعات در فعالیت های سازمانی است.[20] فناوری اطلاعات می تواند از طریق فراهم آوردن بستر مناسب برای ذخیره، توزیع دانش و یادگیری در بین ا فراد، به طور مستقیم فرایندهای یادگیری سازمان ها را تحت تأثیر قرار دهد. به عبارتی، فناوری اطلاعات نوعی تسهیل کنندهی یادگیری از طریق ضبط، تنظیم ، مرتب سازی و انتشار الکترونیکی داده ها و اطلاعات در سراسر سازمان است

به این ترتیب ، سازمان های امروزی برای بقا ناچار هستند تغییر ساختار دهند یا خود را به ابزارهایی مجهز کنند تا توان مقابله با تحولات جهانی - فناوری اطلاعات - را داشته باشند. هدف ما از این پژوهش بررسی پاسخ به این سوال است: عوامل موثر بر یادگیری سازمانی چیست؟

.2 مبانی تحقیق

یادگیری سازمانی

در چند دهه گذشته مطالعات بسیاری در زمینه یادگیری سازمانی صورت گرفته است. وجه مشترکی که در بیشتر این تعاریف به چشم میخورد مفهوم سازگاری است.

یادگیری سازمانی زمانی اتفاق میافتد که اعضای سازمان برای حل مسائل سازمان از یادگیری استفاده میکنند و هر سازمان بر اساس ویژگیهای خود وافرادش روشهایی برای یادگیری دارد .

یادگیری مستمر ویژگی کلیدی سازمانهای پاسخگو به عنوان عنصری رقابتی، استراتژیک و پویاست. علاوه بر این یادگیری سازمانی مفهومی است که به فرآیند یادگیری در سازمانها اشاره دارد .بارها به اشتباه، محققان آن را با سازمان یادگیرنده مترادف دانستهاند.

یادگیری سازمانی - - OL و سازمان یادگیرنده - LO - یکی نیستند. یادگیری سازمانی یک فرآیند انعکاسی است که همه اعضای سازمان در همه سطوح آن ایفای نقش میکنند و شامل مجموعه اطلاعاتی است که از محیطهای داخل و خارج سازمان کسب میشود. سازمان یادگیرنده گروهی از افراد میباشد که برای افزایش تواناییهای خود به طور دسته جمعی با هم کار میکنند تا به نتیجهای که در ذهن دارند برسند.

فرهنگ سازمانی

امروزه در مطالعات دانش فرهنگ نوین، فرهنگ سازمانی به عنوان یکی از موضوعات مهم حوزه رفتارسازمانی، به منظور ایجاد یک مزیت رقابتی مورد توجه محققان قرار گرفته است

فرهنگ سازمانی سیستمی از نفوذ ارزشها، اعتقادات و هنجارها در هر سازمان است .[24] از سوی دیگر فرهنگ سازمانی محافظهکارمانع پیادهسازی مدلهای جدید سازمانی میشود، بنابراین لازم است تا به منظور استقرار فرهنگ جدید نسبت به شناسایی فرهنگ جاری سازمان اقدام شود.

شکل.1 مدل مفهومی تاثیر فرهنگ سازمانی بر یادگیری سازمانی

هوش سازمانی

هوش در مفهوم عمومی خود نوعی توانایی ذهنی است و قابلیت های متنوعی همچون استدلال، برنامه ریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان و یادگیری را در بر می گیرد. هوش سازمانی به معنای کسب دانش و اطلاعات جامع یعنی داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی است که بر سازمان تأثیر می گذارند. منظور از همه عوامل یعنی اطلاعاتی که از مشتریان، ارباب رجوع، رقبا، محیط اقتصادی، محیط فرهنگی، فرایندهای سازمانی - مالی، اداری، حفاظتی، تولیدی، منابع انسانی، بودجه و غیره - که تأثیر زیادی بر کیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان می گذارند

از نقطه نظر کسب وکار هوش سازمانی توانایی تفکر مؤثر در مورد یک سازمان است. از اواسط دهه 1970 بسیاری از کارشناسان در رشته های منابع انسانی و فناوری عملکرد انسانی به این نکته اشاره کرده اند که موفقیت در این رشته ها، بستگی به توانایی فرد در ایفای نقش به عنوان شریک تجاری برای مشتری خود دارد. بدیهی است که این امر مستلزم شناخت صنعت کسب و کار مربوط، اهداف استراتژیک سازمان، تصویر مالی سازمان، چشم انداز رقابتی و دیگر عوامل مرتبط با آن است.

هوش سازمانی و یادگیری سازمانی

پویایی دانش سازمانی ساز و کاری است که یادگیری سازمانی و تکامل آن را توضیح می دهد و بیش از آن بیانگر چگونگی ظهور و بقای یک سازمان در محیط رقابتی است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید