بخشی از مقاله

خلاصه

هدف از این مقاله این است که با نگاهی اجمالی بر مفهوم اخلاق، فلسفه و نظریههای آن در سازمان، به لزوم رعایت اصول اخلاقی در تصمیمگیریهای مدیریتی بپردازد. این تحقیق از نوع مطالعه مروری و با روش توصیفی انجام گرفته و اطلاعات به روش کتابخانهای و با تحلیل و بررسی تحقیقات مربوط جمعآوری شده است. با تشریح تصمیمگیری به عنوان یکی از وظایف اصلی مدیران، این نتیجه حاصل شد که به کارگیری ارزشهای اخلاقی در مدیریت و گرفتن تصمیمات مناسب از اجزای اصلی نظریههای فلسفی در این مورد است.

.1 مقدمه

هر چند هدف اصلی سازمانها، افزایش کارایی و کسب سود است، ولی در عصر اطلاعات و جهانی سازی برای دستیابی به موقعیت، باید به انتظارات اجتماعی و احکام اخلاقی، واکنش مناسب نشان دهند و به بهترین شکل اینگونه انتظارات را با اهداف اقتصادی سازمان تلفیق کنند، تا دستیابی به اهداف بالاتر و والاتری را امکانپذیر سازند.

اخلاقیات به عنوان سیستمی از ارزشها و بایدها و نبایدها تعریف میشودکه بر اساس آن نیک و بدهای سازمان مشخص و عمل بد از خوب متمایز میشود.

با اتکا به اصول اخلاقی مدیران قادر میشوند تا تصمیم بگیرند که چه چیزی خوب و چه چیزی نادرست است. چه کسی در سازمان به راه درست میرود و چه کسی راه نادرست میپیماید. بنابراین مدیر در انجام وظایف خود نظیر تصمیمگیری، ارزشیابی، نظارت، تشویق و تنبیه بدون وجود یک نظام اخلاقی در سازمان نمیتواند با قاطعیت عمل کند. پایبندی رهبران و مدیران سازمانها به اصول اخلاقی، توجه به میزان مشروعیت اقدامات سازمان از نظر کارکنان، توجه و تاکید بر اصول اخلاقی جهان شمول، تدوین منشور اخلاقی سازمان، اقدامات متناسب و سازگار با خواست و حساسیتهای جامعه، برنامههای آموزش اخلاقیات برای مدیران و کارکنان، از جمله اقداماتی است که مدیران میتوانند در این زمینه انجام دهند.

اخلاق سازمانی پدیدهای جدید نیست. موج ورشکستگی و رسواییهای مالی شرکتها و سازمانها، توجه به فوریت نیاز سازمانها به مسئولیتپذیری اجتماعی و اخلاق سازمانی را به اوج خود رسانده است. علاوه بر سازمانهای عمومی، سازمانهای تجاری نیز به این تشخیص رسیدهاند که مجبورند علاوه بر حداکثرسازی سود بر رفتارهای اخلاقی روی بیاورند.

اخلاق سازمانی از جمله آموزش اخلاق، یکی از ویژگیهای مشترک بخشهای خصوصی و دولتی در سراسر جهان میباشد. در پاسخ به تخلفات حقیقی و ادراک شده دولتها و شرکتها میتوان عملا برنامههای اخلاق را در همه سازمانهای دولتی و خصوصی یافت.

اخلاقیات در هر شکلی که باشد به بدنه سیاست و شرکت گره خورده است و به عنوان اقدام پیشگیرانه یا اصلاحی محسوب میشود که در راستای کمک به مبارزه با فساد، افزایش اعتماد میان شهروندان و نهادها و نیز ارتقا سطح اطاعت و پیروی از قوانین و روندها مورد استفاده قرار میگیرد.

نهادینه سازی اخلاقیات در سطح سازمان راهی است جهت ارتقای کمیت و کیفیت محصولات، تولید، امنیت و ایمنی کارکنان و جامعه، مبارزه با فساد مالی و اخلاقی کارکنان، توجه به شان و منزلت کارکنان، رعایت منصفانه قوانین و مقررات، ایجاد پویایی در سطح سازمان، جذب و انتصاب افراد به دور از تبعیض. به طور کلی نهادینه ساز اخلاق در سازمان راهی است برای افزایش کیفیت زندگی کاری و نیز کیفیت جامعهای که سازمان در آن فعالیت میکند.

سطح اخلاقی سازمان به قرار گرفتن ارزشهای محوری همچون امانتداری، دوری از تبعیض، صداقت، اعتماد متقابل، عدالت، رعایت حقوق ذینفعان سازمان و لحاظ کردن منفعت ذینفعان درون خطمشیها، برنامهها، اقدامات و تصمیمات گفته میشود. اقدامات و تصمیمات سازمانی زمانی میتواند اثربخش باشد که شناخت کافی درباره اصول اخلاقی در عرصه سازمان و مدیریت وجود داشته باشد. رعایت نشدن برخی معیارهای اخلاقی، نگرانیهای زیادی را در بخشهای دولتی و غیردولتی به وجود آورده است.

در باب اخلاق، علوم گوناگونی پدید آمده است که هر کدام بر جنبه خاصی در باب آن میپردازد. یکی از این علوم فلسفه اخلاق است. فلسفه اخلاق علمی است که به مبادی تصوری و تصدیقی و معیارهای کلی خوب و بد در اخلاق می-پردازد. فلسفه اخلاق علمی است نوبنیاد و از عمر آن به عنوان یک رشته علمی مستقل، بیش از یک قرن نمیگذرد. بسیاری بر این باورند که نخستین جوانههای در سال 1903 میلادی، با انتشار کتاب مبانی اخلاق جورج ادواردمور زده شد. البته پیش از مور نیز این مباحث، هر چند به صورت پراکنده و در لابلای کتابهای فلسفی و اخلاقی، وجود داشته است. فلسفه اخلاق یکی از فلسفههای مضاف است که در کنار سایر رشتههای فلسفی در دوران معاصر قدم به عرصه وجود گذاشته و از آغاز تولد آن در مغرب زمین بیش از یک قرن نمیگذرد.

هر چند گزارهها و مفاهیم اخلاقی که در بستر فلسفه اخلاق مطرح میشود و با نگاه عقلانی و فلسفی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، سابقه دیرینه در تاریخ تفکر بشری دارد. چنانکه در غرب، مفاهیم و گزارههای اخلاقی از گذشتههای دور، مورد توجه متفکران بوده است که نخستین جوانههای آن را میتوان در اندیشه فلسفی سقراط و افلاطون یافت. در حقیقت در طول تاریخ اندیشه بشری یکی از مهمترین دغدغههای متفکران و فیلسوفان، تاسیس و پایهگذاری مبانی اخلاق بوده است که همین دغدغهها و تلاشها زمینهساز این مسئله بنیادی شده و راه را برای متفکران در دوره معاصر هموار ساخته است تا با بهرهگیری از میراث علمی گذشتگان، بتوانند دانش مستقل و جدیدی را به نام فلسفه اخلاق پایهگذاری نموده و مبانی فلسفی اخلاق را با نگاه عقلانی و فلسفی تبیین نمایند.

در این مقاله سعی میشود مروری بر مبحث اخلاق و نظریههای اخلاق نماید و فلسفه اخلاق را مورد مطالعه قرار دهد. همچنین با تشریح تصمیمگیری به عنوان یکی از وظایف اصلی مدیران، به لزوم به کارگیری اخلاق در تصمیمات مدیریتی اشاره شود.

.2 مبانی نظری

تصمیمگیری

تصمیمگیری، فراگردی است که طی آن شیوه عمل خاصی برای حل مسئله یا مشکل ویژهای، برگزیده میشود. تصمیمگیری فرآیندی را تشریح میکند که از طریق آن، فرد راه حل مسئلهای را مشخص میکند. تصمیمگیری به زبان ساده عبارت است از فرآیند و انتخاب یک سلسله عملیات برای حل یک مشکل معین. در اخذ یک تصمیم میتوان زمینهای را که برای کارمند مهم است - تا حدودی - فراهم کرد تا بتواند نسبت به مدیر اعتماد پیدا کند و بداند که اجرای یک مسئله که درباره آن بحث شده به نفعش است. جوهر اساسی مدیریت، اتخاذ تصمیم است. هر مدیری باید برای انجام وظایف خود مانند برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل تصمیمگیری به معنی انتخاب و گزینش در همه موقعیتهای زندگی روزمره انسان ظاهر میشود.

تصمیمگیری فرآیند ذهنی است که تمام افراد بشر با آن سر و کار دارند. در این فرآیند، تاثیرگذاری در پرتو ادراکات، اعتقادات، ارزشها، نگرشها، شخصیت، دانش و بینش فرد صورت میگیرد و این عوامل بر یکدیگر نیز تاثیر متقابل دارند. ترکیب بهینه عوامل تاثیرگذار بر فرآیند و ماهیت تصمیمگیری، زمینه را برای شکلگیری تصمیم صحیح، مطلوب و متعالی فراهم میکند. تکرار و نهادینه شدن وضعیت بهینه ترکیب این عوامل، تصمیمگیریها را در فرد و جامعه به یک رفتار دائمی تبدیل میکند.

در تصمیمگیری چهار رکن اساسی هست:

- 1  تصمیمگیرنده: فرد یا گروه یا نظام اجتماعی که در مورد موضوعی خاص، تصمیمگیری میکند.

- 2 اصول و مبانی: چارچوب ارزشی - ارزشهای حاکم بر تصمیمگیرنده - توجه به محتوا و ساختار که در اصول و مبانی تصمیمگیرنده هست.

- 3 شناخت موضوع: شناخت نفس موضوع و وضعیت فعلی و گذشته موضوعی که در مورد آن تصمیم میگیرند.

- 4 فرآیند تصمیمگیری: که شامل مراحل زیر است: مشخص کردن هدف، تشخیص و تجزیه مشکل، تعیین راه حل، ارزیابی راه حلها، انتخاب یک راه حل، اجرای تصمیم و ارزیابی تصمیم.

اخلاق

ریشه واژه اخلاق نشات گرفته از واژه یونانی ethikos به معنی اقتدار رسوم و سنت است.>8@ اخلاق مفاهیمی چون: اعتماد، صداقت، درستی، وفای به عهد نسبت به دیگران، عدالت و مساوات، فضایل شهروندی و خدمت به جامعه را در بر میگیرد.

اخلاق در معنا، تشخیص درست از نادرست و خوب از بد، همیشه موضوع مورد بحث فلاسفه بوده، آنها به عنوان یکی از شاخههای فلسفه، در مورد آن سخن گفتهاند. اما واقعیت این است که تشخیص درست از غلط همیشه ساده نیست. بسیاری از دانشمندان علم اخلاق ادعا میکنند که با توجه به اصول اخلاقی در مقام عمل، همیشه یک راهکار درست مطلق وجود دارد و برخی دیگر معتقدند که راهکار درست به موقعیت و شرایط بستگی دارد و تشخیص اینکه کدام راهکار درست است، در نهایت به عهده خود فرد است

یک چارچوب اخلاقی، نمایانگر محیط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده و در عین حال در آنها منعکس میشود. آنچه که در عرصه سیاست، اقتصاد یا اجتماع، به عنوان رفتاری قابل قبول فرض شده است، متکی به اصول عدالت، تساوی، انجام وظیفه یا التزام خواهد بود. البته این باورها مطلق نیست و به مرور زمان و در کشورهای مختلف با سیاست و مذهب، اقتصاد و بافت اجتماعی مختلف تغییر مییابد.

هدف اخلاق تعالی و توسعه بشری ماست. صرفا به دلیل انسان بودن، در قبال خود و دیگران مسئولیت اخلاقی داریم. ادیان الهی وسنتهای اخلاقی نیز بر چنین مسئولیتپذیری تاکید دارند. انسان بودن ما انگیزه اصلی رفتار اخلاقی است. نقش اخلاق حرفهای آن است که با بهبود عملکرد امروز، بازار فردا را تضمین میکند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید