بخشی از مقاله
چکیده
آنچه در جامعه امروز ما به چشم میآید حضور کم رنگ بانوان در مناصب بالای مدیریتی است. هرچند که در سالهای اخیر فاصله زن و مرد کمتر شده است اما همچنان در پست مدیریت زنان صندلی کمتری به خود اختصاص دادهاند با وجود اینکه در دانشگاهها و در میان افراد تحصیلکرده حضور آنها موثرتر است.
تحقیق پیشرو قصد دارد عوامل موثر در ارتقا زنان را به طور مشخص در مطبوعات واکاوی کند. تا ببیند چه عواملی سبب میشود تا آنها متناسب با تحصیلات و تواناییهای خود به رشد و پیشرفت برسند و در نهایت بتوانند به جایگاه مدیریت تکیه کنند.
برخی از این عوامل به شرایط درونی افراد برمیگردد و اینکه احساسات و درونیات آنها تا چه اندازه با ویژگیهای مدیریت تناسب دارد و برخی دیگر مربوط به ابعاد بیرونی و آنچه که شاید از آن به عنوان شرایط یاد میشود که در ارتباط با دیگران شکل میگیرد و نشاندهنده آن است همکاری و یا کارشکنی سایرین تا چه میزان متضمن پیشرفت و ارتقا و یا نادیده گرفته شدن و هدررفت تواناییهای زنان است.
ما در تحقیق برآنیم تا برخی عوامل موثر در ارتقای شغلی زنان در مطبوعات تهران را بررسی کنیم. ×
مقدمه:
ذات بینهایت طلب انسان، این باور را طبیعی جلوه میسازد که وی برا ی کسب بالاترین مقام یعنی مدیریت، تمام تلاش خود را به کار بندد و پرواضح است که در این میانه تنها عدهی محدودی به این مهم دست مییابند.
عوامل متعددی وجود دارد که افراد در مسیر رسیدن به پست مدیریت باز میمانند که میتوان به : عدم خواست و تلاش کافی فرد، نداشتن تخصص و کارآیی، ضعف در مهارت مورد نیاز سطوح مختلف مدیریت و ... اشاره کرد.
موارد فوقالذکر از عوامل درونی فردی به شمار میآیند که همگی دال بر عدم شایستگی فرد برای احراز سمت مدیریت است، اما گاه پیش میآید فرد با وجود دارا بودن شایستگی و درایت باز هم به این جایگاه نایل نمیشود که میتوان آن را در عوامل بیرونی شامل: سیاستگذاری نادرست، نادیده گرفتن اصل شایستهسالاری و ... جستوجو کرد.همچنین کلیشه ها و باورهای سنتی در فرهنگ عامه مردم در این رهگذار تاثیرگذار هستند.
آن چه تحقیق پیشرو در نظر دارد کنار هم قرار دادن تمام این تکهها برای تکمیل پازلی است که در ارتقا شغلی زنان موثر بوده و مورد مطالعه مطبوعات تهران در نظر گرفته شده است.
مبانی نظری نظریات اشتغال زنان
نظریه انفکاک:منظور جداسازی هرچه بیشتر زنان از مردان است.زنان به کار خانه و مردان به کار بیرونی پرداختهاند.حریمها به طور کامل از یکدیگر تفکیک شدهاند.در گذشته رشتهای به نام خانهداری در ایران پدید آمده بود که صرفاً در پی آموزش خانهداری به زنان بود
نظریه مالتوس گرایان: براساس این نظریه هجوم زنان به بازار کار موجبات بیکاری مردان را فراهم میآورد.این نظریه و انفکاک مردودند زیرا تفکیک جامعه به مرد و زن نمیتواند یک سازمان هماهنگ به نام جامعه فراهم کند و توانش زن را نابود میسازد. - منظور از توانش این است که انسانها، هر یک توان بالقوه خاصی را دارا هستند، جامعه باید بتواند این توان بالقوه را به فعلیت رسانده،یا به تعبیر دیگر از آن بهره ببرد. -
نظریه سقف شیشهای: این اصطلاح به پدیده رشد و برخورد اشتغال زنان با مانع اشاره میکند. در بسیاری موارد زنان خیلی خوب در موسسات خود تا جای معینی بالا میروند و سپس به نظر میرسد مانع یا سقفی وجود دارد که از پیشرفت آنان جلوگیری میکند.برای مثال، برخی زنان به سطوح بالاتر مدیریتی دست مییابند،اما نمیتوانند درهای مدیریت اجرایی را بگشایند، آنها میتوانند مشاغل مدیریتی و اجرایی را از پشت شیشهای ببینند، اما نمیتوانند مانع را از میان بردارند.
نظریه تقطیح ترجیحی بازار: منظور آن است که بازار به دو قسمت مردانه و زنانه تقسیم شود و زنان در امتداد کار خانگی بدان پردازند، نظیر کارهایی چون دفترداری، منشیگری و ...و مردان مشاغل دیگر را یابند که ترجیحپذیرند.
نظریه امتداد:منظور آن است که هیچ کاری بی ارزش نشود. هرکاری که برای خانه لازم است،ارزشمند است. مردان نیز در تقسیم کار خانه در بیرون و درون مشارکت کنند.مشارکت هر دو به صورت تکمیلی و همافزایی صورت گیرد.
نظریه تقارن:منظور آن است که به همراه زنان در خروج از خانه، مردان به خانهها بازگردند.اشتغال زنان میتواند هم برای جامعه و هم برای فرد مفید باشد، بدینسان مردیت و زنیت تفاوت کمتری مییابند، مردان درون خانه با زنان بیرون از خانه همراهی مینمایند،جامعه از دوگانگی خارج میشود، زنیت محض و مردیت محض سنتی از تاریخ برمیبندد.
زنان در مدیریت
در کتاب لغت،مدیر به معنای اداره کننده کاری یا موسسه ای و مدیریت در معنای مدیر بودن و تدبیر کننده آمده است و وجه تسمیه آن این است که فردی یا افرادی با استفاده از اصول و روش هایی مناسب و منابع موجود در جهت رسیدن به اهداف عالی و متعالی، آن مجموعه را هدایت نمایند.
زنان در سه نقش یعنی تولید مثل، نگهداری و پرورش نیروی انسانی، تولید و مدیریت محل زندگی، فعالیت دارند. زنان به عنوان مادر، همسر در خانه نقش هایی به عهده دارند. برخی نقش های نامریی مانند نظافت، پخت و پز، اتوکشی، بچه داری و ... است که بابت آنها بهایی را دریافت نمی کنند. اعتقاداتی نظیر: زنان توان انجام کارهای سخت را ندارند یا زنان قاطعیت لازم برای دستور دادن ندارند و غیره، مشارکت و به عبارتی دیگر مدیریت آنان را دچار مشکل کرده است.
گیدنزٌ معتقد است تا حدود دو دهه قبل، مطالعات سازمانی توجه چندانی به مسئله جنسیت نداشتند. نظریه بوروکراسی وبر و بسیاری از اندیشه های پرنفوذی را که در پی نظریه وبر در سال های بعد مطرح شدند، مردان نوشتند و مدلی برای سازمان ها فرض گرفتند که عمدتا مردان را در مرکز صحنه قرار می داد. اما پیدایش دانشوران فمینیست در دهه 1970 به بررسی روابط جنسیتی در همه نهادهای اصلی جامعه منتهی شد، از جمله در سازمان ها و در بوروکراسی. جامعه شناسان فمینیست نه فقط به عدم توازن نقش های جنسیتی در سازمان ها توجه داشتند، بلکه کشف کردند که چگونه خود سازمان های مدرن به شیوه های خصوصا جنسیتی رشد و گسترش یافتهاند.فمینیستها استدلال میکردند که پیدایش سازمان مدرن و شغل های بوروکراتیک جنسیتی جزو ویژگیهای بوروکراسیهاست.
همراه با افزایش شمار زنان در بازار کار، آن ها در مقوله های شغلی جداگانه ای جای گرفتند که دستمزدی اندک و کار یکنواخت به همراه داشت. این شغل ها زیر دست شغلهای مردان قرار داشت و فرصتی برای ترفیع زنان پیشنمیآورد. زنان منبع کار ارزان و مطمئن قلمداد می شدند، اما به اندازه مردان فرصت ارتقای شغلی به آنها داده نمیشد
دوم ، مفهوم ارتقای اداری و در واقع ارتقای مردانه ای بود که زنان نقش حمایتی مهمی در آن داشتند. در محل کار، انجام وظایف عادی و یکنواخت بر عهده زنان بود. منشی گری، جوابگویی به تلفن، ماشین نویسی و از این قبیل، و به مردان اجازه می داد که به فکر پیشرفت شغلی خود باشند، مردان می توانستند فقط در پی رسیدن به مقامهای بالاتر یا کسب ثروت های بزرگ باشند، چون کارکنان مونث همه خرده کاری ها را انجام می دادند. در حریم خانگی، باز هم زنان پشتیبان ارتقای اداری و نیازهای بوروکرات مذکر بودند و به او امکان می دادند که ساعات زیادی کار کند، سفر کند و فقط به کار خویش فکر کند، بی آن که نگران مسائل خانگی و شخصی باشد
یافتههای پیشین
در تحقیقی که در سال 1394 درباره بررسی وضعیت شاخصهای ارتقای زنان به پستهای مدیریتی انجام شده است با بررسی متغیرهای زیر :
❖ میزان اعتماد،
❖ موفقیت طلبی،
❖ حمایت اطرافیان،
❖ باور توانمندی،
❖ حمایت سازمانی