بخشی از مقاله

چکیده

این پژوهش بر آن است با بررسی اصول پایداری اجتماعی در فضاهای آموزشی و روانشناسی رشد کودک از دیدگاه ژان پیاژه، روانشناسی محیطهای یادگیری را بررسی کرده و به تحلیل و تفسیر ساختار ریزفضاها، سلسله مراتب فضایی ونهایتاً کلیت معماری نمونه هایی از طراحی فضاهای آموزشی بپردازد.

هدف این پژوهش دستیابی به معیارهای طراحی فضاهای آموزشی کودکان 6 تا 12 سال بر مبنای اصول پایداری اجتماعی در فضاهای آموزشی در تلفیق با روانشناسی رشد کودک از دیدگاه ژان پیاژه می باشد.

روش تحقیق در این نوشتار مبتنی بر مطالعه و مرور مستندات مربوط به روانشناسی رشد کودک، پایداری اجتماعی در فضاهای آموزشی و نمونههای موردی و تحلیل محتوا در نمونههای معرفی شده میباشد.

مقدمه

دیدگاه کمی نگر و عدم توجه به روانشناسی کودک و اصول پایداری اجتماعی، سبب طراحی فضاهای آموزشیصرفاً، به شکل کلاس هایی بسته، شده است و در پی آن رشد و ارتقا در مدارساکثراً به صورت تک بعدی وصرفاً جهت تربیت دانش آموز برای ورود به مقاطع تحصیلی بالاتر و در نهایت دانشگاه میباشد.

به منظور ارتقاء کیفیت فضاهای آموزشی و رشد همه جانبهی دانش آموزان در مدارس، خصوصاً دبستانها، توجه به طراحی فضاهای آموزشی با رویکرد پایداری اجتماعی اهمیت مییابد که لزوم آن آشنایی با اصول روانشناسی رشد کودک و به کارگیری آنها در طراحی معماری میباشد. در حوزهی روانشناسی رشد کودک، با بهرهگیری از نظریه رشد شناختی ادراکی ژان پیاژه، ویژگیهای روانشناختی و نیازهای کودکان دبستانی بررسی میشود و با توجه به این موارد و بهرهگیری از اصول طراحی پایدار، مدرسه به عنوان یک مرکز اجتماعی فعال و مؤثر طراحی میشود.

روش تحقیق

روش تحقیق در این نوشتار مبتنی بر مطالعه و مرور مستندات مربوط به روانشناسی رشد کودک، پایداری اجتماعی در فضاهای آموزشی و نمونههای موردی و سپس تحلیل محتوا در نمونههای معرفی شده میباشد. این نوشتار از سه بخش تشکیل شده است: روان شناسی رشد کودک از دیدگاه ژان پیاژه، روانشناسی محیط و فضاهای آموزشی پایدار و تحلیل نمونههای موردی.

روان شناسی رشد کودک

ژان پیاژه - 1896 -1980 - نظریه پرداز شناختی سوئیسی بیش از هر کس دیگری بر پژوهش درباره رشد کودک تاثیر داشته است. طبق نظریه شناختی رشدی او، کودکان با دستکاری وکاوش کردن محیط خود، به طور فعال آگاهی کسب میکنند

نظر پیاژه درباره رشد به مقدار زیادی تحت تاثیر آموزش اولیه او در زیست شناسی قرار داشت. مفهوم زیستی انطباق در نظریه او اهمیت زیادی دارد. پیاژه معتقد بود که آگاهی کودکان در نوباوگی واوایل کودکی با آگاهی بزرگسالان تفاوت دارد. در نظریه پیاژه، هنگامی که مغز رشد میکند و تجربیات کودکان بیشتر میشوند.

از نظر پیاژه رشد عبارت است از دنبالهای از مراحل که تمام کودکان آن را طی میکنند تا به سطح رشد افراد بالغ برسند. در این دنباله مراحل، هر مرحله از مراحل قبلی منتج شده و بر روی آنها ساخته میشود. همهی کودکان تمام این مراحل را به ترتیب ثابتی میگذرانند. هیچ مرحلهای نمیتواند حذف شود.

در هر مرحله، کودک مهارت های حرکتی پیچیدهتر و قدرتهای شناختی زیادتری را کسب میکند. گذار از این مراحل تدریجی است. محدودیت-های سنی برای هر مرحله مطلق نیست و اگر کودکی در سن معینی رفتار ویژهای را ابراز نکند، نابهنجار نمیباشد. پیاژه تأیید میکند که تجربیات کودک و نیز محیط فرهنگی او بر روی سن مربوط به هر مرحلهی رشد مؤثر است

دوره اول، حسی حرکتی - sensorimotor - نامیده میشود که به لحاظ زمانی دو سال اول حیات کودک مربوط به این دوره است. دوره دوم، پیش عملیاتی - preoperational - نامیده میشود که این دوره سن دو تا هفت سالگی را شامل میشود. دوره سوم، عملیات عینی - concrete - operations نامیده میشود که فاصله سنی هفت تا یازده سالگی کودک را شامل میشود و دوره چهارم عملیات صوری - formal - operations که این دوره از دوازده سالگی تا سنین بزرگسالی را شامل میشود.

در دوره عملیات عینی - concrete operations - ، در فاصله سنی هفت تا یازده سالگی کودک میتواند به مفهومی از زمان، مکان، عدد، اندیشه درستی و... برسد. در این دوره او به دستکاری نشانهها میپردازد و قادر است دربارهی اشیا و رویدادها به طور منطقی فکر کند. با وجود این فکر منطقی کودک محدود به مسائل و امور عینی است. است. یکی از یافتههای پیاژه دراین دوره مفهوم چند سو نگری است.

منظور از چند سو نگری این است که کودک هر شیء و یا رویدادی را از جنبهها و سطوح مختلف مورد بررسی و طبقه بندی قرار میدهد. در این دوره کودک کشف میکند دیگران نیز همچون او دارای اعتقادات و علایق مختلف هستند. کودک قادر است که خود را در موقعیت دیگران قرار دهد و آنها را درک کند. نکته جالب توجه این است در این دوره، کودک برخلاف بزرگسالان که تلاش میکنند واقعیتها را معیار آزمون فرضهای خود قرار دهند، بر این امر اصرار دارد که فرضهای او صحیح بوده و تلاش میکند هر جا میان نظرات او و واقعیتها تفاوت وجود دارد، تعبیر مناسب دیگری از آنها ارائه کند. چنین ناتواناییای در تفکیک فرضیهها و واقعیتها موجب روی آوردن به انواع تفکرات فلسفی اسرار آمیز میشود.

فضاهای آموزشی پایدار

معماری پایدار

پایداری مفهومی نوظهور است که امروزه در بسیاری از عرصه ها نفوذ کرده است و برای شناساندن اصل و اساس آن باید تلاش شود.

اساسا صفت پایدار - Sustainable - به هر چیزی که قابل نگهداری باشد میتوان نسبت داد اما در مفهوم مورد نظر ما از پایداری تغییر روش برخورد و نحوهی برقراری ارتباط با محیط طبیعت یک اصل کلیدی است.

امروزه پایداری در همه حوزه های زندگی قابل مشاهده هست و فقط مربوط به بحث طراحی نمی باشد، در واقع هر آنچه مربوط به انسان است شامل توسعه پایدار می شود، اگر بخواهیم یک تعریف کلی با توجه به همه اصول توسعه پایدار داشته باشیم میتوان اینچنین مطرح کرد که: توسعه ای که نیاز های نسل کنونی را بدون اینکه مخاطرهای برای نسل های آینده جهت تامین نیازهایشان ایجاد کند را توسعه پایدار می گویند. معماری و یا طراحی پایدار به معنای خلق محیط پایدار انسان ساخت است، یا به تعبیری دیگر عبارت است از: برقراری تعادل میان نیاز ها و خواستهای انسان و شرایط دیگر ارکان مظام زیست جهانی در حال و آینده.

با توجه به تعاریف محیط پایدار: شرط اساسی برای رسیدن به پایداری محیطی، برقراری تعادل پویا میان نظام های مختلف محیط است. این شرط از دیدگاه عملی، دستیابی همزمان به پایداری: B1 نظام بومشناختی، B2نظام اجتماعیBفرهنگی، B3نظام اقتصادی است.

پایداری اجتماعی

حاصل توجه به معماری انسانگرا و معماری پایدار به طور همزمان و به موازات هم است. در سال های اخیر پایداری اجتماعی به عنوان یکی از اجزای اصلی توسعه پایدار به شکل فزایندهای به رسمیت شناخته شده است. پایداری اجتماعی از نظر سیاسی و ساختاری به تدریج مورد پذیرش قرار گرفته و در دستور کار جوامع پایدار گنجانده شده و با مفاهیمی چون "حکمرانی"، "سرمایه اجتماعی" و "مسئولیت اجتماعی شرکت ها " در هم تنیده شده است

پایداری مفهومی جامع را در بردارد، که توجه آن به حفظ تمامی سرمایه های موجود - انسانی، طبیعی، اقتصادی، اجتماعی - در جهت تعادل بین نسل کنونی و آینده است. هنگامی میتوان به توسعه پایدار دست یافت که بین لایه های محیطی و اجتماعی و اقتصادی همپوشانی ایجاد گردد.

مدرسه اجتماعی

مطالعات نشان می دهد که طرح مدارس می تواند باعث رشد یا بازدارنده یادگیری باشد. در بسیاری از جوامع، مشارکت میان مدارس و دیگر نهادها و سازمانها به کمک فراهم آوردن امکاناتی برای کودکان هستند تا آنان را برای پیشرفت و ترقی خود و اجتماع و خانوادههایشان آماده سازند در این راستا در سالهای اخیر مطالعاتی صورت گرفته تا فضای مدرسه همانند یک میدان شهری گذشته، بتواند مانند یک مرکز اجتماعی فعال و موثر عمل نماید

بوجود آوردن ارتباط میان مدرسه و جامعه چندان ساده نیست، در عین حال نیاز به ساختن مدرسه و طراحی آن به گونه ای که به کودکان کمک نماید تا به صورت یک شهروند موثر و فعال در جامعه ایفای نقش نمایند و از سویی دیگر فرصت هایی را برای اجتماع اطراف خود، برای بودن در جریان مداوم آموزش و مشارکت اجتماعی فراهم آورند، یک نیاز ضروری به نظر میرسد و ایده مدرسه اجتماعی به عنوان الگوی مورد نیاز برای رسیدن به اهداف فوق، میتواند موثر باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید