بخشی از مقاله
چکیده
تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی در شکل گیری سبک و جریان شعر و ادب هم منعکس میگردد. مهمترین پدیده شعرفارسی در دوره صفویان از رونق افتادن مدیحه سرایی حکمرانان و رواج شعر مذهبی بوده است. شاه اسماعیل صفوی که با تخلص " خطایی" شعر ترکی میگفت پایه گذار شعر دینی و آیینی در ایران است. گروهی از محققان معتقدند که در دوره صفویه شعر کلاسیک فارسی اهمیت خود را در مقابل شعر آیینی و مذهبی از دست داده است .
ادبیات فارسی در سالهای پس از انقراض حکومت صفویه نیز به علت جنگ ها و بحرانها ی شدید رونق چندانی نداشته و منقدان، ادبیات این دوره را به دلیل رکود "دوره ی فترت" نامیده اند. یکی از ویژگیها ی مهم ادبی این دوره رواج سبک هندی بوده است که شعر فارسی را به سمت گسترش خیال پردازی و معما سازی کشانده است .
با آمدن سلسله ی قاجارها بر مسند حکومت، در عرصه ی شعر و ادب نوعی جنبش و حرکت جدیدی مشاهده شد و تغییراتی اساسی در زمینه ادبی ایجاد گردید. آقا محمد خان قاجار، مؤسس سلسله قاجاریه، به دلیل اشتغال به جنگ ها ی داخلی و خارجی فرصتی برای تشویق شعرا و ادبا نداشته است. لیکن جانشین او، فتحعلی شاه، در قصر باشکوه خود کانون شعر درباری به اسم "انجمن خاقان" تشکیل داده و شاعران چیره دست آن دوره را در اطراف این انجمن گرد آورده است.
از میان این سخن سرایان چندین شاعر خوش قریحه مانند نشاط اصفهانی، فتحعلیخان صبا کاشانی، سحاب اصفهانی، مجمر اصفهانی، وصال شیرازی و دیگران برخاسته اند که در رشد و گسترش شعر آن دوره نقش مهمی ایفا کرده اند و به همین دلیل، همگی از پیشگامان شعر بازگشت بشمار میآیند. نهضت ادبی این دوره تحت تاثیر مکتب شعر سعدی و حافظ، دو ستاره درخشان آسمان شعر فارسی قرار گرفته و سبک و شیوه و مفهوم و محتوای شعر دوره متقدمین به دربار مجلل شاه قاجار راه یافته است.
شعر کلاسیک داشته است. تقلید اشعار این شاعر بزرگ توسط خیل عظیم شاعران در دوره های مختلف بهترین نشانه ی تاثیر عمیق او در شعر و ادب مشرق زمین میباشد.
فتحعلی شاه، دومین شاه سلسله ی قاجار که نزدیک چهل سال حکومت کرده است در زمینه ی توسعه شعر و ادب فارسی نیز نقش بسزایی داشته است. علاقه وافر او به شعر سرائی به ترویج و تکمیل شعر و ادب فارسی در دوران سلطنتی خود منجر شده است به نحوی که در دربار او از اشعار کلاسیک استقبال فراوان میشده است. سبک شعر حافظ در خود دیوان اشعار فتحعلی شاه - خاقان - نیز همچون بسیاری دیگر از شاعران تجلی یافته است. این مقاله در باره تتبع و پیروی فتحعلی شاه از حافظ و مقایسه ی دو غزل دلنشین از دیوان او با دو غزل معروف حافظ میباشد.
مقایسه ی تحلیلی دو غزل از "دیوان خاقان" با دو غزل حافظ
شعر فارسی براستی که گنجینه حکمت شرق است. در آغاز قرون وسطی در سراسر مشرق زمین زبان فارسی زبان اصلی شعر و ادب بوده است، بالطبع در آذربایجان هم سخنوران و سرایندگان بسیاری با این زبان به میدان سخن قدم نهاده اند. شاعران بلند آوازه این خطه همچون قطران تبریزی، ابوالعلا گنجوی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، اوحدی مراغه ای و دیگران که با آثار گرانبهای خود نقش بسزائی در هر چه پربارتر و غنی تر شدن زبان و ادب فارسی داشته اند، چهرههای شناخته شده و پرافتخار محیط ادبی آذربایجان نیز بشمار میروند.
بعد از آقا محمد خان قاجار و با به سلطنت رسیدن فتحعلی شاه، خورشید غروب کرده ی شعر و ادب فارسی در دوره صفویه، دوباره درخشان شد و فتحعلی شاه، دومین شاه سلسله قاجار، بعنوان احیاگر شعر کلاسیک، سبکهای قدیم را در دوره خود جان تازه ای بخشیده وهمچنان از خصوصیات ادبی شعر درباری در قصر شاهان سامانی، غزنوی و سلجوقی، نیز بهره مند شده است.
فتحعلی شاه قاجار، مردی سخن شناس بوده و الفت و علاقه ای هم به شعر داشته است. وی با تخلص "خاقان" در قالبهای مختلف شعر، غزلیات، قصاید، رباعیات، مثنوی و ساقی نامهها با مهارت خاص خود، طبع آزمائی نموده است. او در قرن دوازدهم هجری، سبکهای سرایندگان دربار سامانی و غزنوی را احیا نموده و در هنر سخن سرائی خود پیرو استادان بزرگی مثل عنصری، فرخی، خاقانی، امیرمعزی، سعدی و خیام بوده است.
طبیعی است که او نیز همچون تعداد بیشماری از شاعران برای بیان احساسات لطیف خود از میان قالبهای مختلف شعری، غزل را ترجیح داده است بنحوی که حجم زیادی از دیوان اشعارش را غزلیات او تشکیل میدهد. موضوعات اصلی این غزل ها نیز همچون دیگر غزلیات، سوز و گداز عشق، درد هجران عاشق و حسرت وصال معشوق میباشد.
با بررسی دیوان خاقان شاهد تاثیر عمیق کلامی و معنوی حافظ شیرازی استاد بزرگ غزل فارسی بر ابیات آن نیز خواهیم بود. وجه مشترک این دو سراینده در نگاه اول پرداختن بیش از حد به موضوع عشق و محبت در اشعار خود میباشد.
عشق جذابترین وپرطرفدارترین موضوع شعر فارسی است. بحدی که بقول نظامی گنجوی " به عشق است ایستاده آفرینش " همچنین عشق منبع اد راک و نشانه اصلی شعر عرفانی هم است. با ظهور شعر عرفانی، عارفان و ادبا عشق را به دو شاخه تفسیر کرده اند: عشق حقیقی و عشق مجازی. کلمه عشق از نام گلی به اسمعَشَقَه"" در زبان عربی گرفته شده است و معنی گیاه پیچک را دارد. از دیدگاه فسلفی نیز عشق میل و خواهش به سمت هدف میباشد بشرطی که این هدف در مکان دست نیافتنی و مرتفع قرار داشته باشد. چون عشق نیز مثل گیاه پیچک میل به بالا دارد.
عشقی که اساس آفرینش و مایه به حرکت درآوردن مخلوقات بوده است همواره یکی از موضوعات اصلی شعر مشرق زمین بشمار میرود. به همین منوال شمس الدین محمد حافظ شیرازی نیز از صدای سخن عشق ندیده است خوشتر، یادگاری که در این گنبد دوار بماند، بنابراین از ترکیب غزلیات عاشقانه سعدی با غزلیات عارفانه سنائی و مولانا، کاملترین شاهکار ادبی همه دورانها را به یادگار گذاشته است.
حافظ با طبع الهی و استعداد فطری خود قالب غزل را بصورت تکامل یافته و زیبائی پرورش داده تا پس از او مکتب غزلسرائی شاهد تحول و پیشرفت عظیمی باشد. میتوان گفت در این غزلهای دلنشین، حافظ کلیه خصوصیات صناعات بدیع شعر مشرق زمین را با فصاحت و بلاغت کامل آورده و خود در اوج قلههای شعر غنائی و غزل نشسته است. به همین سبب است که در عالم شعر و غزلسرائی هر شاعری کم و بیش و با درجههای مختلف، خود را آزموده و قلمی در این راستا چرخانده است.
"حافظا! دلم می خواهد از شیوه غزلسرایی تو تقلید کنم. چون تو قافیه پردازم و غزل خویش را به ریزه کاری های گفته تو بیارایم. نخست به معنی اندیشم و آن گاه بدان لباس الفاظ پوشم. هیچ کلامی را دو بار در قافیه نیاورم مگر اینکه با ظاهری یکسان معنایی جدا داشته باشد.