بخشی از مقاله

چکیده

این نوشته با موضوع آموزش و شیوههاي آموزش طراحی در گارگاههاي معماري روبروست. با تغییر نظام سنتی آموزش که بر پایگاهی عملی، تجربی و همدلی استوار بود، به نظام آموزش دانشگاهی که در آن اطلاعات بهشکل یکسویه و متفرق در مسیر واحدهاي درسی به دانشپژوهان انتقال مییابد، بهتدریج موضوع بحران در نظام آموزشی، اندیشمندان این حوزه را با چالشی بنیادي مواجه ساخت. بدینرو همراه با بازتعریف معماري بهمثابه دانشی مبتنی بر شناخت انسان و محیط، و طراحی معماري بهعنوان فرآیندي چند ساحتی، پیچیده و متضمن دانش میانرشتهاي، چگونگی طراحی و پرسش از روش و فرآیند طراحی، موضوع پژوهش- هایی فراگیري از دههي شصت میلادي به اینسو شده است.

از اینرو مقصود اصلی این مقاله پرداختن به امر آموزش معماري بهویژه در حوزهي طرحاندازي معمارانه است و آرمان آن ارائهي روشی قابل اطمینان، کارآمد و پایدار که از آن با عنوان فرآیند طراحی هدایتگر یاد شده در امر طراحی معماري در کارگاههاي طراحی در سطحی تخصصی است. فرض مقاله بر این امر استوار است که مسیر آموزش در کارگاه معماري با طرح پرسشی آغاز میشود که چنانچه در باب آن خردمندانه اندیشه کنیم، سه رویکرد همزمانِ چگونگی، چیستی و چرایی را همراه دارد و پاسخی که در منزلگاه نخست بر پایهي این سهگانه فراهم میآید،بنمایهاي است که هم بهمثابه سرچشمهي طرح آنرا بهپیش میراند و هدایت میکند و هم دستمایهاي است که سنجش اثر را در طول فرآیند طراحی ممکن میسازد.

درك این حقیقت که معماري تنها موضوع حل مسئله نیست، بلکه در مرحلهي نخست یک پرسش است یعنی یافتن آنچه خود مساله بهراستی هست، پایگاه نظري این نوشته را شکل بخشیده و ناگفته پیداست که نهادینه کردن پرسش که عملی خلاقانه است در طول زمان دست یافتنی میشود و بدینشکل پایگاه و ارزش آموختن را معین میسازد.

این پژوهش با در نظر گرفتن امر طرحاندازي معمارانه بهمثابه امري مبتنی بر برآیند تصمیمسازيها و تصمیمگیريها و باوربه این که طرحاندازي معمارانه بههمان اندازه که رونديخردمدار است، تمرینی بازتاباننده و شهودي است و بههمان اندازه که از ماهیتی کمی برخوردار است کیفی نیز هست، زمینهي پاسخ به این پرسش که فرآیند - چرخه - طراحی معماري هدایتگر و گامهاي آن چیست؟ را فراهم و مسیر خود را بهسوي آرمان این پژوهش که بهدست دادن مدلی براي شیوهي آموزش طراحی است باز میکند. این مدل شامل دست یافتن به چهارگانهي رهیافت، راهبرد، راهکار و رویه در مسیر طراحی معماري است.

-1 مقدمه: پرسشِ رانُما

تجربهي سالها آموختن و انتقال آموختهها به دانشپژوهان معماري مرا به این باور رهنمون ساخته که نخستین پرسشی که در هنگام رویارویی با موضوع طرح شده در کارگاههاي عملی معماري در ذهن آنان نقش میبندد، پرسش از کجا باید آغاز کرد است؟ این پرسشِ نخستین که آنرا پرسش راهنُما نامیدهایم، بهروش معمول، در نهایت شتابزدگی و بدون تأمل پاسخ مییابد، چراکه از یکسو چنین پسند افتاده که پاسخ این پرسش از پیش داده شده و از اینرو پرسشی بی- معنا است و از سوي دیگر هدف کارگاه آموزشی رسیدن به یک طرح معمارانه درنظر گرفته شده است و از اینرو دانشجو میبایست با سرعت، دستدرکارِ تهیهي نقشههاي معمارانه شود تا در پایان دوره بتوان موفقیت او را بهعنوان یک طراح ارزیابی کرد. البته معمار بهناگزیر بایستی داراي چنین توانایی باشد.

او باید در ایجاد نقشههاي دو بعدي، سه بعدي و تفصیلی با دید از بالا و پهلو و میان و با مقیاس مناسب با امکانات فنی و ملاحظات ساختاري توانا باشد. ابزارهاي فنی به معمار یاري خواهند داد تا طرح خود را به اجرا درآورد و بنایی را برپا دارد. پس در ضرورت دانش فنی نمیتوان شک کرد، اما کسب این مهارت تا چه اندازه گرانقدر است و بهاي داشتن آن چیست؟ اجبار گُذر از پرسشِ از کجا باید آغاز کرد؟ بهضرورت تولید نقشههاي معماري، سببساز آن است که پاسخهاي آماده ودمدست که در حال حاضر و با امکانات موجودي که شبکهي ارتباطات جهانی پدید آوردهاند بهراحتی و بهوفور در اختیار قرار دارند، راه را بر هر پاسخ دیگري ببندند. از اینرو پرسش اولیه در چند شکل زیر و البته نه حتمی، پاسخ نهایی خود را مییابد:

-1 گزینش و ترکیب چند شکل هندسی یا غیر هندسی که این دومی در بسیاري از مواقع حتی قابل توجیه نیز نمیباشد؛

-2 گزینش تمامی یا بخشی از کالبد مورد تأیید و پشتیبانی نشریات داخلی و خارجی در قالب اثر اجرا شده یا به اجرا درنیامده؛

-3 گزینش شکل بدنه یا محدودهي زمین - سایت مورد نظر طراحی - و جابهجایی - اُفست - آن به داخل سایت و پدید آوردن محدودهي کالبدي طرح و حل پلانهاي طراحی در این محدوده؛ از اینرو و بهگونهي طبیعی مسیر هدایت دانشجو در کارگاه معماري چنانچه در شکل مطلوب آن یعنی در شکل نقد و از طریق خود اثر نیز انجام پذیرد، قادر نخواهد شد آنچه یافته نیامده را یافتنی سازد و از اینرو نقد که در غایت خود قصد تأویل و به اولبردن را دارد تا عالم پس اثر را روشن کند، در نهایت تنها با میل به انتخاب روبرو خواهد شد.

با پیگیري و مداقه در این پرسش نخستین و راهنما چنین برمیآید که ما طراحان بهگونهاي اندیشهبرانگیز از چگونگی آغاز کردن، از چیستی آغاز کردن و از چرایی - ضرورت - چگونگی و چیستی آغاز کردن، آگاه نیستیم و شاهد این امر انواع گوناگون بناهایی است که در تمامی شهرهاي ما با انواع اطوارهاي بهسوغات آمده سر برمیآورند.

فروکاسته شدن معماري از مرتبهي وجودي خود که پیوند دهندهي عالم صغیر و کبیر بوده به شیء زیباشناسانهي صرف و شکلهاي بدیع، حال حاضر معماري امروز ماست که نتیجهي بذري است که بهعنوان آموزش می- کاریم. بدین رو مهمترین نگرانی کسانی که مسئولیت آموزش دانشپژوهان امروز و معماران و طراحان آینده بر عهدهي آنان گذارده شده است باید بر این امر استوار باشد که مسیر آموزش و فرآیند آن افزون بر قوام وجود هنرمندانهي فرد بر افق دانایی جمعی استوار گردد.

-2 ضرورت تأمل بر پرسشِ راهنُما

تأمل بر پرسشِ از کجا باید آغاز کرد؟ در روزگار بحرانی ما، بحرانی که بیشک پیآمد بیتوجهی به عالمی است که در آن زندگی میکنیم، نشانهاي از طلب معرفت و پرسشی بنیادي است. همانگونه که یاد شد در کارگاههاي معماري این پرسش بهشوند آنکه پاسخی قطعی بر آن داده شده و همچنین شتاب ناشی از دست یافتن به طرح معمارانه، کنار گذاشته میشود.

ما متخصصان معماري میدانیم که از کجا باید آغاز کرد: از شکلی که محتوایی را درون خود جاي می- دهد، از محتوایی که شکل پدید میآورد و از این قبیل. فراموش شدن این پرسش ویژگی عمومی دوران ماست که از هرگونه پرسش که از سطح دور شده و راه به ژرفا میبرد، و از همینرو تلاشی سخت و پی- گیرانه را طلب میکند، گریزان است. از این رو بایسته است تا بر پرسشِ از کجا باید آغاز کرد؟ اندیشه کنیم و    در این راه چنین پرسش کنیم که پرسشِ از کجا باید آغاز کرد، خود چیست؟ در پاسخ به این پرسش بهدنبال آن هستیم که نشان دهیم که افق کار وُکنش این پرسش چیست؟

تأملی بر پرسشِ از کجا باید آغاز کرد؟ روشن میکند که این پرسش کماکان سه پرسش دیگر را با خود همراه دارد که هر یک برخاسته از و    در پیوند با سه واژهي کجا، باید و آغاز است.   کجا همان چگونگی است. در ادبیات فارسی کجا از گونهي قیدهاي پرسشی است که معناي چگونه، چطور و چهسان را میدهد. "آنسان که"، به معناي "آنگونه که" و "از همان جایی که" است. از کجا باید آغاز کرد در واقع میپرسد که چگونه باید آغاز کرد یا چگونه باید درکار شد.

واژهي آغاز موضوع چیستی را پیش میکشد. آغاز چیست؟ آغاز به معناي ابتدا کردن و در برابر انتها قرار دارد. همچنین بهمعناي شروع کردن است. اگرچه این واژه بهظاهر معنایی روشن دارد، اما بسیاري از تأملات فلسفی در سراسر تاریخ فلسفه را رقم زده است. اگر ندانیم که مقصود از آغاز چیست و چنانچه آنرا چون آغاز تاریخ گاهشمارانه به- حساب آوریم، راه بر خود بستهایم. در حقیقت زمانی که از آغاز می- پرسیم به مرتبهي پیدایی و ذات برپاداشتن میاندیشیم.

واژهي آغاز در پرسشِ از کجا باید آغاز کرد؟ نیز ما را در رویارویی با چنین امر بنیادینی قرار میدهد و ما را به تعمق در اینکه حقیقت یک خانه چیست؟ حقیقت یک موزه چیست؟ حقیقت معماري چیست؟ انسان چگونه در مکانها سکونت میکند و در این سکونت چگونه خود را طرح میاندازد؟ فرا میخواند. و به ما یادآوري می کند که: »همانگونه که آغاز میکنیم، برجا میمانیم«

اما سومین واژه؛ باید، که معناي لازم، ضروري و واجب میدهد و در واقع بهدنبال چراییهاست. از کجا باید آغاز کرد یعنی از کجا بایسته، ضروري، لازم و ناگزیریم که آغاز کنیم. این نشان میدهد که فهم و دانستن چگونگی آغاز کردن یک ضرورت است. ما ناگزیریم که این پرسش را طرح کنیم، چراکه ناگزیر از اندیشه کردن هستیم. اندیشه اگرهم نخواهیم که به آن رو کنیم باز رو به سوي ما دارد و از آن گریزي نیست.

پاسخی که برپایهي این پرسش نخستین فراهم میآید،بنمایهاي است که بهعنوان سرچشمهي طرح همواره تمامیت آنرا سیراب میکند. این بنمایه مانند کانون و مرکزي عمل خواهد کرد که طرح را بهپیش هدایت میکند، از آن نگاهداري میکند و آنرا در پیرامون خود می- شکُفد. این کانون مرکزي که در قلمروي غیرقابل اندازهگیريها جاي دارد نه تنها پدیدارشدن قابل اندازهگیريها را ممکن میکند، بلکه دستمایهاي براي سنجش و نقد اثر در طول فرایند طراحی در کارگاه-
هاي معماري نیز خواهد بود.

-3 فرآیند طراحی و پیشینهي آن

فارغ از آنکه برخی طراحان بهطور کلی روش معینی را براي طراحی فضا قابل طرح ندانند و بهکارگیري روش را تنها فنی براي مهارکردن اندیشه و خلاقیتهاي هنري درنظر آورند، موضوع شیوه یا روش در طراحی از حدود دههي شصت میلادي با بحث در موضوع طراحیِ- طراحی یا طراحیپژوهی آغاز و تا به امروز نیز ادامه یافته است. موضوع فرآیند طراحی پس از جنگ جهانی دوم در پاسخ به این پرسش که "ما چگونه آنکاري را که انجام میدهیم، عملی میکنیم؟"

موضوع فرآیند طراحی را در میانهي دو مفهوم ورودي و خروجی مطرح ساخت. فراگیر شدن چنین پرسشهایی در حوزهي معماري، از یک سو مباحث نظري بر سر روشهاي طراحی و چگونگی کارکرد معماران در طرحاندازي و تفکر بر فرآیند طراحی را مطرح ساخت و از سوي دیگر و در حوزهي عمل به نقش کاربران در طراحی توجه نشان داد و آنگونه که رابرت کوملین در کتاب خود میآورد در سال 1966 منجر به انتشار جزوهاي بهنام شگردهاي در حال ظهور در تمرینهاي معمارانه1 توسط انجمن معماران امریکا2 شد که شامل اشاراتی به برنامهریزي در مرحلهي برنامهدهی، تحلیل فضایی و دیاگرامهاي تحلیلی، پرسشنامهها و دیگر شگردهاي برنامهریزي بود. بهدنبال این جزوه در سال 1969، جزوهي دیگري با عنوان شگردهاي در حال ظهور:2 برنامهدهی معمارانه3 توسط همین انجمن منتشر شد.

این جزوه فهرستی از شگردهاي برنامهدهی بود که در آن برنامهدهی بهوضوح بهعنوان مسئولیت کارفرما مطرح شده بود که پس از آن معمار آنها را از مشتري گرفته و از آنها ابزار برنامهدهی که طرح را پدید میآورند، ایجاد میکند. در الگوي ارائه شده توسط این انجمن شش گام اصلی در فرآیند طراحی شامل پیش از طراحی، طرح مقدماتی، گسترش طرح، مدارك ساخت، ادارهي ساخت و پس از طراحی هستند. - دیاگرام - 1

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید