بخشی از مقاله
چکیده
فرافکنی یکی از مکانیسمهای دفاعی ناخودآگاه است که آدمی آن را در برابر ناکامیهای خود به کار میگیرد. شمول گستردگی این موضوع به اندازه مسوولیتناپذیری و واقعگریزی مردم یک جامعه بستگی دارد. شناخت هر ملتی از طریق شرح احوال و سیرتهای توده مردم، سوابق تاریخی و تحول فکری و اجتماعی آن صورت میپذیرد. ترانهها ، مثلها و افسانهها جلوه گر شناخت بخشی از شخصیت، اخلاق و کنش یک ملت است. نگارنده در این پژوهش با مطالعه توصیفی-تحلیلی ترانهها ، مثلها و افسانهها در گستره گیل و دیلم، علاوه بر ارایه شواهد فرافکنی، به بررسی و تحلیل فرهنگی و باورشناختی شواهد نیز پرداخته است.
این پژوهش نشان میدهد که انسان اولیه به علت عدم شناخت محیط و عدم آگاهی از هستی به باورها و اعتقاداتی روی آورده تا زمینه آرامش درونی خود را فراهم نماید. نتیجه این پژوهش میتواند با توجه به زمینههای بالقوهای که در مسیر تحقیق و پژوهش در ترانهها، مثلها و افسانهها وجود دارد، مسیرهای جدیدی را در تحلیل و بررسی ادبیات و فرهنگ عامه بگشاید و در آینده پژوهشگران بر اساس نظریههایی که در خصوص فرهنگ عامه وجود دارد جهت شناخت و تبیین خصوصیات فرهنگی و باورشناسی سرزمین گیل و دیلم گامهای اساسی بردارند.
.1 مقدمه
اصطلاح فرافکنی در روانکاوی به عنوان یکی از سازوکارهای پدافندی - دفاعی - در برابر نگرانی کاربرد دارد. در این معنی افکار، احساسات ، قصورها و خواستههای نامطلوب که غالبا جنبه ناخودآگاه دارند و موجبات ناراحتی را سبب میگردند، به دیگران نسبت داده میشود. اساس این روش عبارت است از تمایل فرد به نسبت دادن آنچه که در درونش میگذرد به دیگران یا به محیط. در نتیجه خود را عاری از هرگونه قصور و نقص بداند و خود را از احساس گناه برهاند. کلارن راو می نویسد: فرافکنی عبارت است از نسبت دادن افکار، انگیزهها و آرزوهایی که در واقع از خصوصیات غیرقابل قبول و مورد انکار خود فرد است به دیگران.
نوابینژاد هم معتقد است که» با این وسیله دفاعی، فرد در مورد دیگران با مقیاس خویش قضاوت میکند. مثلاً فرد خسیس دیگران را متهم به خسیس بودن میکند. انتقاد و سرزنش مداوم از دیگران و نسبت دادن صفات و خصوصیاتی به افراد دیگر، غالباً ناشی از وجود این کیفیات در فرد نسبتدهنده است. هر چند فرافکنی بسیار متداول بوده و بی شک در کاهشدادن تنشها در فرد ناراحت و ناکام مؤثر است؛ اما استفاده مداوم از آن برای فرد خنثی میشود؛ زیرا در درجه نخست هیچگونه کمکی به حل مشکل اساسی فرد نمی کند و در درجه دوم، استفاده مداوم از این وسیله دفاعی ممکن است فرد را در اوهام و تخیلات فرو ببرد.
فرافکنی و کاربرد آن در عناصر فرهنگ نشان از وسیله دفاعی و یا جبرانی می دهد که شخص یا گروهی از مردم در برابر احساسات نامطلوب و قصور خود ابراز داشتهاند. مسألهء مهم آن است که این مقوله در گوشهای از باورهای عامیانه مردم هر کشور جای داشته و دارای کارکردهایی است و بر پژوهشگران است که جنبههای منفی و مثبت آنرا بررسی کنند. فرافکنی و رفتارهای منبعث از آن در واقع همزمان با حیات بشر آغاز شد و انسان در صدد برآمد اتفاقات ناخوشایند را برای جلوگیری از برهم خوردن آرامش خود مدیریت نماید تا بدینگونه بر اندوهها، ناکامیها و ترسهای ناشی از آن فائق شده، به نوعی به احساس امنیت دست یابد و این روند تاکنون نیز به نوعی ادامه داشته است.
علی رغم پژوهشهای انجام گرفته درخصوص فرافکنی در حوزه ادبیات و فرهنگ عامه، در زمینهء فرهنگ عامه و ادبیات گیلگی پژوهشی صورت نگرفته است. از مهمترین پژوهشهایی که با موضوع فرافکنی در حوزه ادبیات فارسی انجام شده، به این موارد می توان اشاره کرد: در کتاب "تراژدی قدرت در شاهنامه" به موضوع فرافکنی و آثار و پیامدهای زیانبخش آن اشاره شده است: بشر به گاه درماندگی، گناه تقصیرات خود را به گردن دیگران میاندازد و اگر هیچ کس پیدا نشد به گردن تقدیر همیشه خاموش.
احمد کتابی - 1383 - در کتابی تحت عنوان "فرافکنی در فرهنگ و ادب فارسی" و همچنین درمقالهای - - 1391 تحتعنوان"فرافکنی و توجیه - دلیل تراشی - در فرهنگ عامه ایران" فرافکنی در متون و فرهنگ ایران را مورد بررسی قرار داده است. همچنین در کتاب "سر دلبران در حدیث دیگران" به مقوله فرافکنی در مثنوی معنوی پرداخته شده است
در هر جامعهای برای دستیابی به توسعهی فرهنگی پایدار ، شناخت بستر فرهنگی موجود و آگاهی از سیر اندیشه و فرهنگ و ادبیات آن جامعه ، ضروری و اجتناب ناپذیر است . این مهم به دست نمیآید مگر با پژوهشهای گسترده در تمام زمینههای فرهنگی از جمله فرهنگ عوام که در باورها، ضرب المثلها، افسانهها و... انعکاس دارد. فرهنگ یک پدیدهء اجتماعی و وصف جامعه ، شناسنامهء یک ملت و مبدأ تفاهم است.
با بررسی سیر مطالعات فرهنگشناسی در ایران و جهان میتوان دریافت که هنوز فرهنگ، ظرفیت فراوانی برای پژوهش و جستجوی تحقیقی را دارا میباشد. در این مقاله، ترانههای جمعآوری شده توسط برخی از پژوهشگران و همچنین ترانههای جمعآوری شده توسط نویسنده در نگارش پایاننامه ، مبنای مراجعه قرار گرفته است. همچنین در این پژوهش 2 هدف مورد نظر است: - 1 - بررسی جلوههای فرافکنی در ترانهها، افسانهها، مثلها در محدودهء گسترهی فرهنگی گیل و دیلم - 2 - تحلیل فرهنگی و باورشناسی شواهد.
.2 درآمدی بر فرافکنی
فرافکنی - - Projection مبحثی است در روانشناسی که اولین بار روان شناس و روانپزشک نامدار؛ زیگموند فروید آن را مطرح کرد. در فرهنگ معین به معنای" - 1 خوی و خصلتهایی خود را ناآگاهانه به دیگران نسبت دادن. – 2 تعارضها و ستیزهای درونی خود را به دنیای خارج نسبت دادن" - معین، - 1364 آمده است. فرافکنیاساساً یک مفهوم روانشناختی و از جمله ساز و کارهای دفاعیِ انسان است که ناخودآگاه کاستیها، قصورها، اعمال ناروا و ... به دیگران و یا عوامل ماوراء نسبت داده می شود. فرافکنی در واقع شامل دو مرحله می شود:
مرحلهء اول: نفی و انکار تعلق خصوصیات نامطلوب فردی به خویشتن مرحله دوم: انتساب این خصوصیات به دیگران به منظور رهایی از فشار روحی ناشی از احساس کمبود یا شماتت وجدان اخلاقی یا اجتماعی.
اگر کمی به محیط پیرامون خود نظر افکنیم جلوههای فرافکنی را که از ناخودآگاه ذهن انعکاس مییابد، درک میکنیم. چه بسیار افرادی هستند که مدام مشغول انتقاد از دیگرانند در حالی خصوصیات منفیای را که به باد انتقادگرفتهاند در وجود خود دارند اما از این حقیقت و واقعیت خبردار نیستند. این ساز و کار روانی برای بقای آدمی تا جایی که ارتباط انسان را با حقیقت از بین نبرد و در مسیر توجیه فرار از مسوولیت به کار نرود، نامطلوب به نظر نمیرسد.
اینک به بررسی شواهد میپردازیم:
.3ترانهها
ترانه را میتوان ریشهدارترین و اجتماعیترین اشعار شمرد. در ترانههای گیل و دیلم مضامینی همچون دوری و غربت به علت وجود راههای صعب العبور، عدم آشنایی با شهرها و رجوع به قضا و قدر ، بخت و طالع موجب شده تا برخی از این ترانهها نوعی فرافکنی را به مخاطب القاء کنند. اکنون به شواهد پرداخته میشود:
-1-3تقصیر را به گردن چیزی یا دیگری انداختن
در اینجا فرد به صورت ناخودآگاه تقصیر، کوتاهی و کاستی را به دیگری یا چیز دیگر نسبت می دهد و از قصورات احتمالی خود چشم میبندد.
1-1-3 زرج بودم بیابون وچه کردم
گلی بودم به باغون غنچه کردم
کدام نامرد ام جفته تکا گود
میدیله تا قیامت داغ بگود
برگردان : زرج - کبک - بودم که در بیابان بچه کردم / مثل گلی بودم که در باغها غنچه کردم و شکفتم / کدام نامرد جفت ما را تک نمود / دلم را تا قیامت داغدیده کرد .
مفارقت و جدایی از مضامین کلیشهای در فرهنگ و ادبیات بوده است. چه بسا همین مفارقت خود منشأ رحمت و نقمتهای فراوانی در طول اعصار شده است. پرندگان در اکثر افسانههای ملل نشانه عشق و بازتابی از روان عاشق دردمند است که از محبوبش دور مانده است.
شاعر جدایی خود با یارش را با فرافکنی به گردن فردی میاندازد که به قول او متّصف به صفت نامردی است. میرچا الیاده معتقد است : هر چه زنده ، آفریننده ، خلاق و در حال تجدید حیات دائمی است به زبان رمزهای نباتی بیان می شود. - الیاده، - 294 :1372 مولانا از آن دسته شخصیتهایی است که همواره سعی مینماید حجاب غفلت را از دیدگان آدمیان بردارد و چشم آنها را بر حقیقت بگشاید:
خوی تو باشد در ایشان ای فلان // ای بسی ظلمی که بینی در کسان
از نفاق و ظلم و بد مستی تو // اندر ایشان تافته هستی تو