بخشی از مقاله
چکیده
مفهوم فضا یکی از مفاهیم بنیادی در معماری است. معنی عم فضا یک جای تهی است. گستره فضا همه هستی است و فضا همان جای تهی است که می تواند پرشود. اهمیت معنوی فضای منفی یکی از پیامد های رابطه عمیق و دقیق معنویت ومبانی متافیزیکی اسلام و هنر اسلامی است در همه وجوهش. یکی از پیامدهای ارتباط نزدیک و عمیق میان اصول معنوی و متافیزیکی اسلام و هنر اسلامی در تمام جنبه های آن و یکی از مهم ترین ثمرات مستقیم اصل متافیزیکی توحید در هنر است - که البته تنها نتیجه این اصل هم نیست - چون تقریبا تمام جنبه های مختلف هنر اسلامی به نحوی از انحاء با اصل و شاخه های آن در جهان کثرت ارتباط دارد.
هنر اسلامی همواره درپی آن بوده است تا فضایی بیافزایند که در آن بر سرشت موقت و گذرای اشیای مادی تاکید شود و تهی بودن اشیا مورد توجه قرار گیرد. اما واقعیت امر در تمامیت خود در بردارنده جنبه وهمی اشیاء، اشیا به مثابه بازتاب ها و مظاهر مثبت مراتب عالی تر هستی، ونیز خود حقیقت مطلق است. باید به هردو این جنبه ها تاکید شود. یکی با فضای خالی متناظر است، دیگری با ماده، فرم، رنگ و ... »مثبت« که در اثر هنری به کار می آید. این دو در کنار یکدیگر تجسم بخش هستی کامل هر شی، زاینده عدم واقعیت آن و مبین واقعیت ذاتی آن در مقام مظهری مثبت و کلیتی هماهنگ هستند.
-1مقدمه
در طراحی شهر و معماری اسلامی فضا به جای استفاده از اشیای مثبت و انضمامی، دقیقا از همان شیوه سطح درونی فرم های احاطه گر استفاده می شود. این طراحی فی نفسه منفی است و مستقیما با سمبل معنوی خلا در ارتباط است. دیوار های داخلی باغ، فضای باغ ایرانی را تعیین می کنند و هیچ چیز دیگری از قبیل ساختمان یا استخر در میان نیست. به همین سبک وسیاق اند، آن دیوارهایی که ساختار فضای بازار را در شهر سنتی تعیین می کنند و به هنگام پیاده روی در کوچه های باریک، فضایی که فاقد مادیت است و از این روست که با خلایکسان است به باریکه راهی شبیه است که از میان انبوه اشکال مادی می گذرد و بنا بر این به جان و روحی که در سایر مکان ها احساس خفگی می کند فرصت می دهد تا در جهان تنفس کند. به همین خاطر است که گسترش فضای منفی که غالبا در صحن مسجد، در فضای تنگ و ترش بازار، خیابان های روباز، حیاط های خانه های شخصی و فضای تنگ و بسته کوی و برزن ها قابل مشاهده است، اهمیت خاصی دارد.
به همین دلیل آن کسی که تجربه کاملی از مفهوم فضا در کوچه های فیض یا بازار اصفهان دارد، چون ناگهان از این فضا به صحن فراخ مسجد، خانه ای شخصی یا میدانی سنتی ساز وارد شود، احساسش همیشه با افزایش آگاهی از حضور الهی در آمیخته می شود. احساسی که پیوسته و همیشه با تجربه شادی همراه است با شعف و شادی یا آن که افزایش ایمان با تجربه معنوی در اسلام در نسبت و به پیروی از کلام قرآن انشراح صدر نام دارد.
اصل توحید به صراحت در کلمه شهادت، یعنی لااله الا االله متجلی است. این اصل یکی از عمیق ترین قواعد رمزی متافیزیکی است و واجد جنبه ها و سطوح معنایی متفاوتی است، که در اینجا به طور مستقیم با دوتای آنها سرو کار داریم.
اولین آنها تاکید برسرشت گذرا و غیراصیل ما سوی االله، یعنی کل نظام خلقت است که در این میان، عالم ماده از سایر عوالم ناپایدارتر است. دومین آنها بر »غیریت« حقیقت مطلق تاکید می کند و به عبارت دیگر، بر این حقیقت که خداوند کاملا برای تمام آن چیزهایی قرار دارد که ذهن وحواس عادی به عنوان واقعیت، به مفهوم رایج کلمه، می شناسد و این با کلمه »اله« در قاعده فوق متناظر است. طبق تعبیر اول، اگر پروردگار را »جوهر غایی «یا» وجوب ناب « فرض کنیم، و به یاد داشته باشیم که در اصطلاح متافیزیک اسلامی، این امکان هست که »وجود« را »شی« بنامیم، لاجرم جنبه ای از نیستی یا خلا وجود دارد که در طبیعت کل نظام خلقت نهفته است و پیامد مستقیم این حقیقت است که، علی الاطلاق، فقط خداوند واقعی است.
طبق تعبیر دوم، اگر اشیا را به مفهوم متداول تلقی کنیم، آنگاه خلا، یعنی آنچه از اشیا تهی است، به صورت اثر و پژواک حضور خداوند در نظام هستی جلوه می کند، زیرا از طریق نفی »اشیا« در واقع به آنچه برای همه چیزهاست اشاره دارد. بنابراین فضای خالی مظهر تنزه و تعالی پروردگار و حضور او در تمام اشیا است. این اصل اساسی متافیزیکی که بر پایه »شهادت« بنا شده نیز امتناع اسلام از اینکه منظر خود را بر مفهوم خدا- انسان مبتنی سازد. امتناعی که خود با تاکید اسلام بر وحدت همخوانی دارد عمیقا بر نقش مهمی دلالت می کنند که فضای خالی - خلا - در هنر اسلامی ایفا می کند و اهمیت معنوی آن را در مقام نمادی قدرمند در هنر و معماری توضیح می دهند.
هنر اسلامی همواره در پی آن بوده است تا فضایی بیافزایند که در ان بر سرشت موقت و گذرای اشیای مادی تاکید شود و تهی بودن اشیا مورد توجه قرار گیرد. اما اگر قرار بود اشیا به کلی غیر واقعی و مطلقا هیچ باشند، در آن صورت اصولا شی وجود پیدا نمی کرد و هنری نبود که در مورد آن بحث شود. کنار هم قرار گرفتن این دو جنبه را به روشنی می توان در نقوش اسلیمی که مشخصه هنر اسلامی است مشاهده کرد، که در آن فضای منفی و فرم مثبت به طور برابر نقشی اساسی دارند.
فضای خالی از این طریق و نیز به واسطه اصل متافیزیکی توحید به عنصری قدسی در هنر اسلامی بدل شده است. پروردگار و تجلیات او با هیچ مکان، زمان یا شی خاص یکسان پنداشته نمی شود. لذا حضور او فراگیر است، همانطور که در قرآن می فرماید:
» پس به هر طرف رو کنید، به سوی خدا رو آورده اید. - «بقره، . - 115
بنابراین تهی بودن در هنر مترادف تجلی امر قدسی می شود. مسجد، چه بنای ساده ای مربوط به دوران قدیم همچون مسجد دامغان باشد یا مسجد ویران شده دماوند، یا مسجد ویران شده دماوند یا مساجد پر زینتی چون مساجد شهر های فارس و اصفهان و مشهد یا لاهور، به واسطه تهی بودنش حس »حضور الهی« را القا می کند.
تمامی هنر های اسلامی که هنر ایرانی دارای برجسته ترین نمونه های آن است، حتی از طریق اشیا مادی موید این آیه قرآن است که » خدا غنی و بی نیاز است و شما فقیر و نیازمندید - «محمد،. - 38 حتی هنر پر زرق و برق ایران عصر صفوی یا آندلس - اسپانیای کنونی - عصر بنی امیه هم می تواند بیانگر این فقر باشد و به این اصل وفادار بماند که فضای خالی نماد امر قدسی و دروازه ای است که حضور الهی از طریق آن به نظام مادی که محیط بر انسان در سفر زمینی اوست، داخل می شود.
به این ترتیب فضای خالی اثر محدود کننده فضای کیهانی بر انسان را حذف می کند، چون هر وقت و هرجا حجاب جسم برداشته می شود، نور الهی به درون می تابد. بودن در اتاقی بدون اثاث، نشستن بر فرشی با طرحی سنتی که با نقش های اسلیمی و شکل های استیلیزه بافته شده است. حضور در مسجدی که از طریق سادگی یاد تزییناتش که آن هم بر پایه اهمیت فضای خالی و خلا بنا شده و تجسم بخش کثرت در وحدت است و مترادف با کسب تجربه ای معنوی نسبت به فضای خالی به مدد هنر است و این تجربه به نوعی بسط »انشراح« راه می برد که اثر قبض کیهانی بر جان انسان را زایل می کند و انسان را در برابر پروردگار قرار می دهد و او را از حضور فراگیر پروردگار آگاه می سازد.
-2 معرفی اصل خلا در هنربرمبنای اصل وحدت وجود
تعارفی که برای چرایی و چگونگی مبانی تصویری هنر اسلامی قائلیم می تواند از منظر فلسفه و عرفان اسلامی مطرح شود و اجزاء رمزگون آن توضیحی عرفانی بیابد. به این منظور اساس و پایه تجسمی هنر اسلامی، نه براساس آن چه که غربیان مطرح می کنند شکل می گیرد،بلکه جنبه ای متفاوت و عمیق تر به خود می گیرد و به همین علت است که ساختار و قوانین شکل گیری آن با دیدگاه صرفا طبیعت گرایانه غربی متفاوت است به گونه ای که از سطح صوری اش-همان طور که مطرح شد- فراتر می رود.