بخشی از مقاله

چکیده

سینما به عنوان هنر هفتم نقش مهمی در ارتقای فرهنگ جامعه دارد. شباهت های معماری و سینما بسیار زیاد است، چه از نظر عنصر دیدن و چه از نظر عامل زمان و حضور شخص. در این مقاله سعی شده است شباهت معماری و سینما از منظر فضای وجودی بررسی شود. فضای وجودی در معماری به خوانش بیشتر مکان و زمان کمک می کند و باعث ادراک تجربه های وجودی ما می شود. هم چنین فضای وجودی در فیلم ایجاد فضای خیالی و حسی می شود و به ادراک تماشاگر کمک می کند.

بنابراین مفهوم فضای وجودی به مثابه الگویی مشترک به مثابه الگویی مشترک در سینما و معماری از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. ولیکن آن طور که باید به مفهوم فضای وجودی در معماری و سینما پرداخته نشده است. در این مقاله ابتدا مفهوم فضای وجودی در فضای معماری بررسی می شود، سپس به مفهموم فضای وجودی در سینما پرداخته می شود و در نهایت چنین نتیجه می شود که اساس تمام تجربیات فضایی و درک فضایی در فضای وجودی اتفاق می افتد.

مقدمه

ویلیام جیمز پدر روانشناسی مدرن آمریکا و بنیانگذار مکتب پراگماتیسم می گوید: - - ما هر مفهومی که فکر می کنیم فضایی است. - - وی معتقد است که ذهن چهار خاصیت دارد، دو خاصیت اصلی آن عبارتند از:

-1 من مفعولی -2 شفاف بودن ذهن.

فضای وجودی فضایی است که از قوانین فضا و زمان پیروی نمی کند و براساس منطق های ریاضی و داده های علمی به دست نمی آید. این فضا که بر اساس حافظه و تجربه و ادراک و احساسات فرد به دست می آید مختص به شخص است و برای هر فرد متفاوت از فرد دیگری است. اساس معماری و سینما فضای زیسته است، که فضای داخلی ذهن و فضای خارجی جهان به یکدیگر به شکل اتصال نقطه ی تقاطع ترکیب می شوند. بنابراین هم معمار و هم کارگردان باید به این مفهوم توجه کنند.

مقاله را با بیان این پرسش ها شروع می کنیم:

-1آیا رابطه ی دیدن در معماری با زمان مانند رابطه ی دیدن در فیلم با زمان است؟ -2آیا درک ما از تصویر با زمان شکل می گیرد؟

- فعل دیدن: اندیشه حضور نیست، بلکه موهبتی اعطا شده به ما برای اینکه از قالب خود بیرون رویم و ناپیدایی سکوت در برابر صدا معنا پیدا می کند. با حرکتی رفت و برگشتی و شرایطی متغیر در میان شکل و زمینه ،میان زمینه و پس زمینه -

فضای وجودی

زندگی ما در فضای زیسته ای روی می دهد که در آن همه ی تجربیات، تصاویر و خاطرات و یادآوری ها در هم می آمیزند. بنابراین، واقعیت زیسته بر مبنای قواعد و اصول علوم فیزیکی بنیان نهاده نمی شود، بلکه اساسا غیر علمی است، چرا که علوم تجربی قادر به درک و نفوذ به سویه های وجودی فضای زیسته نیستند. فضای زیسته یک فضای وجودی است که در تقابل با فضای فیزیکی و هندسی قرار می گیرد. این فضای وجودی زیسته بر مبنای خاطره و تجربه ی فردی، گروهی و اجتماعی ای ساخته می شود که بر سازنده ی این - همانی جمعی و حس با هم بودگی آن ها است.

جهان زیسته که به واقعیت رویا نزدیک تر است، از شرح علمی دور است. - - Pallasmaa 2002, 18 بنابراین نمی توان با روش های علمی آن را بررسی و مطالعه نمود و براساس ادراک و تجربه های هر شخص متفاوت است.

به منظور تشخیص فضای زیسته از فضای فیزیکی، ما می توانیم آن را فضای وجودی بخوانیم. فضای وجودی بر اساس معانی و ارزش های منعکس بر آن توسط یک فرد یا گروه، یا آگاهانه یا ناخودآگاهانه، ساخته شده است. فضای وجودی یک تجربه منحصر به فرد تفسیر شده از طریق حافظه و تجربه فرد است.

تجربه ی فضای زیسته موضوع و هدف هم ساختن و هم تجربه کردن هنر و هم چنین معماری است. وظیفه ی معماری آشکار ساختن است که چگونه جهان ما را لمس می کند. معماری وجود انسان را در راه های مخصوص شکل می دهد و افق اساسی درک را معین می کند

زمان در پدیدارشناسی

- - دنیای پدیده شناسی یک وجود خالص نیست، بل عبارت است از سیری که از تجربه های من متظاهر می شود و از تقاطع تجربه های من با تجربه های شخصی دیگر و این به برکت درآمیختگی هایی است که آن اولی ها با این دومی ها دارند: بنابراین، جهان پدیده شناختی، از ذهنیات و میان ذهنیتی جدایی ناپذیر است، و این دو وحدت خود را از طریق باز به میان آوردن تجربه های گذشته ی من در تجربه های کنونی ام و تجربه دیگران در تجربه ی من، تحقق می بخشد. - -

پدیده شناسی همه چیز را عطف به شخص می کند و، نزد شخص، ذهن او را نقطه ی عطف اساسی می داند، چه هنگامی که، بخواهد پیوندهایی ذهنی میان خود و دیگران ایجاد کند و چه هنگامی که، پس از دریافت آن چه در لحظه ی زمانی خاصی بر او رخ کرده، بخواهد نسبت به محیط، رفتار خاصی بروز دهد شخص می تواند به گذر زمان نیاندیشد و پیاپی رویدادها را به دلخواه خود بیاورد و نیز می تواند در نقطه ای از گذر زمان - در لحظه ای که یا بیش قابل تمییز و تشخیص- بماند. - فلامکی ,1390 46، - 45 بنابراین زمان در این نوع دیدگاه مانند دوره های قبل قراردادی و خطینیست و شخص به دلخواه زمان و مکان را تعریف می کند.

سینما و معماری

پالاسما توجه ویژه ی خود به تصویر، سینما و سویه های مشترک آن با معماری را در کتاب برجسته ی خود معماری تصویر، فضای وجودی در سینما - 2001 - به گونه ای عمیق و مبسوط شرح می دهد. علاقه و توجه پالاسما به معماری سینما به تصاویر عالی فضا و نور در آثار آندره ی تارکوفسکی فیلم ساز روس، باز می گردد که خاطرات فراموش شده ی دوران کودکی وی در حومه ی شهر را بیدار کرده و نشان داد که معماری سینمایی حالات ذهنی خاص و ویژه را برانگیخته و حفظ می کند، معماری و فیلم برابر است با معماری وحشت، اضطراب، تعلیق، ملامت، بیگانی، سودازدگی، و سرور و خلسه که اساسا وابسته به جوهر روایت سینمایی و نیات کارگردان است. فضا و تصویر پردازی معمارانه، احساسات خاص را تشدید و تقویت می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید