بخشی از مقاله

چکیده

معماری مسکونی در جامعه روستایی، علاوه بر تأثیرپذیری از مؤلفههای جغرافیایی و اقلیمی منطقه، به طور چشمگیری متأثر از عامه مردم روستا است. بدین ترتیب، مسکن روستایی به عنوان پدیدهای فرهنگی-اجتماعی تلقی میشود که از یک طرف با تأثیر از خصوصیات فرهنگی مردم آن بوم، محل بروز ویژگیهای رفتاری و الگوی زندگی اهالی آن بوده و از طرف دیگر، با ویژگیهای کالبدی و ساختار فضایی منحصر به فرد خویش، بر شکلگیری فرهنگ عامه و سبک زندگی مردم تأثیر میگذارد. »جنسیت« نیز، به عنوان یکی ازشاخصههای فرهنگی-اجتماعی، رابطه دو طرفه با فضای کالبدی دارد.

از سویی جنسیت، عامل مؤثر در شکلگیری فضاهای خاص معماری است و از سوی دیگر، فضای کالبدی و ویژگیهای ساختاری آن، در چگونگی خصوصیات جنسیتی مؤثر است. پژوهش حاضر به بررسی کیفیت رابطه موجود بین جنسیت و فضای کالبدی پرداخته و تأثیر این رابطه را در معماری مسکونی روستاهای گیلان و فضاهای به وجود آمده، مورد بررسی قرار دادهاست. این پژوهش کیفی، از نوع کاربردی-توسعهای است که اطلاعات آن، با اتکا به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع نوشتاری و ابزار مشاهده و مصاحبه به دستآمده است.

بدین ترتیب مطالعات میدانی در روستاهایی از حوزههای مختلف فرهنگی شرق و غرب گیلان و نیز بخشهای اقلیمی کوهستان، کوهپایه و جلگه به لحاظ قابلیت تعمیمپذیری به نقاط مختلف استان، صورت گرفته است. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که شرایط جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه روستایی استان گیلان، جایگاه زنان در فرهنگ بومی این مناطق را تحت تأثیر قرار داده و به تبع آن، رابطه جنسیت و فضا را در مسکن بومی شکل میدهد. بدین ترتیب که در مسکن روستایی این استان، الزامی برای تفکیک فضایی بین زنان و مردان در ظاهر بنا وجود ندارد، اما در داخل فضاها، حریمهای زنانه و مردانه از هم مجزا هستند.

.1مقدمه

مسکن به عنوان محلی برای زندگی و انجام فعالیتهای روزمره است که وظیفه تأمین آرامش و آسایش خانواده را بر عهده دارد و در مناطق مختلف، شکلهای متفاوتی به خود میگیرد. انواع مختلف خانههای حیاط مرکزی در مرکز ایران و پیرامونی در شمال کشور1 دربردارنده شکلهای متنوع مسکن است. عوامل پایهای جغرافیای طبیعی و ویژگیهای اقلیمی در پیدایش مسکن با معماریهای متمایز، تأثیرگذار است؛ با این وجود، مناطقی وجود دارند که به رغم قرار گرفتن در یک محدوده جغرافیایی با ویژگیهای اقلیمی و طبیعی مشترک، معماری مسکونی آنها از جهاتی و یا به طور کامل باهم متفاوت است

بنابراین با نگاهی عمیقتر میتوان دریافت که علاوه بر عوامل طبیعی و جغرافیا، متغیرهایی مثل ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی نیز در معماری مسکونی و خصوصیات آن تأثیرگذار است

در روستاهای گیلان، با توجه به مشاهدات انجام شده در خصوص تعاملات، مراودات و کنشهای روزانه مردم، به رغم اینکه قالب دیداری ما در روستاهای مناطق مرکزی ایران، معماری درونگرا است، به نظر میرسد در این استان، فرهنگی متفاوت شکل گرفته که باعث تفاوت در سبک معماری نیز شدهاست.

جایگاه زنان در جامعه روستایی گیلان و تقسیم نقشها میان زن و مرد به گونه ای است که زنان در طول روز و انجام فعالیتهای روزمره، تنها محدود به امورات مربوط به خانه و فرزندان نیستند. آنها علاوه بر نقش همسری و مادری، در فعالیتهای بیرون از خانه نیز مشارکت دارند که بدین واسطه، نقش مؤثری در تأمین اقتصادی خانواده ایفا میکنند. به نظر میرسد موقعیت و نقش خاص زنان در گیلان، به عنوان یکی از عوامل فرهنگی مؤثر بر معماری، میتواند در تشکیل فضاهای کالبدی و ویژگیهای آن تأثیرگذار باشد.

حال این سوال ایجاد میشود که جایگاه زنان در جامعه روستایی گیلان، چگونه در کیفیت و کاربری فضاهای کالبدی نمود پیدا میکند. بدین ترتیب بررسی نقش زن در پیدایش نوع خاص معماری روستایی گیلان، میتواند موقعیت زن را در فرهنگ این بوم تبیین کند و در نتیجه معماری امروز را در راستای فرهنگ بومی منطقه و همچنین تأمین نیازها، رفاه و آسایش افراد یاری نماید. در این پژوهش پس از ارئه مفاهیم و چارچوب نظری تحقیق، چگونگی تأثیر متقابل جنسیت و فضا در معماری مسکن بومی روستایی گیلان، مورد بررسی قرار میگیرد.

.2 روش انجام تحقیق

پژوهش حاضر، از نوع پژوهش کاربردی-توسعهای است که با روش توصیفی-تحلیلی به مطالعه یکی از خصوصیات فرهنگی -اجتماعی در استان گیلان و به طور مشخص در جامعه روستایی آن میپردازد. در این پژوهش، با توجه به موضوع، از منابع کتابخانهای و اسناد نوشتاری بهرهبرداری میشود. همچنین 12 روستا از حوزههای مختلف فرهنگی شرق و غرب گیلان و نیز بخشهای اقلیمی کوهستان، کوهپایه و جلگه به لحاظ تعمیمپذیری به نقاط مختلف استان انتخاب و مطالعات میدانی با استفاده از ابزار مشاهده غیر مشارکتی و همچنین مصاحبه باز انجام میشود.

بدین ترتیب، خصوصیات کلی مسکن روستایی، فضاهای موجود در آن، حریم و مرز میان فضاهای زنانه و مردانه در روستاهای لوشاده، لیالمان، شالماء، ملسکام، رادارکومه، نوروزمحله، کیسم، گیگاسر، سیاهمرز گوابر، کلاک، جیرکل و بهدان مورد تحقیق قرار گرفته و تأثیر جنسیت در جانمایی فضاها بررسی میشود. مبانی نظری این پژوهش کیفی، مستقل از مستندات عددی است. همچنین در بخش مطالعات برای تعمیم اطلاعات بهدستآمده از روستاهای مورد مطالعه، به کلیت ویژگیهای فرهنگی-اجتماعی گیلان، از روش استقرا و در تحلیل اطلاعات از شیوه قیاس استفاده شدهاست. چارچوب نظری تحقیق مبتنی بر نظرات فرهنگگرا بوده و قایل بر این است که فرهنگ، پیش از اقلیم بر شکل معماری تأثیرگذار است.

.3 پیشینه تحقیق

در سالهای اخیر، مقالات و کتب متعددی همچون » جنسیت و فضا«2 و »فضاهای جنسیتی در معماری«3 درباره رابطه بین فضا و جنسیت در معماری به چاپ رسیدهاست. علاوه بر این برومبرژه4 در بخشی از کتاب "مسکن و معماری در جامعه روستایی گیلان"5 به مبحث حجابهای نامرئی در تفکیک جنسیتی فضاها، در مسکن بومی گیلان پرداختهاست. همچنین در مقالات بسیاری، مباحث مربوط به فضاهای جنسیتی شکلگرفته در معماری ایران مورد بررسی قرارگرفتهاست که از جمله آنها میتوان به بررسی شکلگیری عرصههای جنسیتی در فضاهای اجتماعی شهر و روستا در دوره قاجار6، چگونگی تأثیر ساختار جنسیتی هر جامعه در فرم و شکلبندی فضای فیزیکی با تمرکز بر معماری درونگرا7 در ایران مرکزی و برونگرا 8 در شمال ایران 9 و نیز »مطالعه تأثیر کلیشههای جنسیتی به عنوان یک عامل اجتماعی-فرهنگی بر معماری خانههای شهری، در شرق گیلان«10 اشاره کرد.

توجه به »جنسیت «11، به عنوان یکی از عوامل فرهنگی-اجتماعی12، که در تشکیل فضاهای کالبدی و جانمایی آنها تأثیرگذار است، اهمیت بسیاری دارد. محققان حوزه مطالعات زنان بین دو ساحت مختلف انسان تفاوت میگذارند که از آن به »جنس«13 و »جنسیت« تعبیر میگردد.14 مجموعه ای از رفتارها و گرایشهای فرد که با »جنسیت« وی هماهنگ باشد، در روان شناسی تحت عنوان »نقش جنسی«15 شناخته میشود و به نظر میرسد نقش جنسی، بر اغلب فعالیتهای انسان و بر معماری، متناسب با نیازهای فرد تأثیر بگذارد. در راستای کارکرد مفهوم نقش جنسی، هویت جنسیتی16 نیز نگرشی است که توسط فرد نسبت به جنسیت خویش در طول زندگی شکل میگیرد و از نظر جامعهشناسان، ساختار خانواده و عواملی همچون قدرت، پدرسالاری یا مادرسالاری و خانواده هسته ای یا گسترده در تعیین هویت جنسیتی مؤثر هستند - ورمقامی و سلطان زاده و دهباشیشریف، . - 30 :1394 بنابراین در طول تاریخ، تفاوتهای جنسیتی باعث شده تا جامعه، نقشها و جایگاه متفاوتی را برای زن و مرد در نظر گرفته و مسکن نیز به عنوان مظروف این نقشها، دستخوش تغییر قرار گیرد.

.4 جنسیت و فضا

از دهه 80 میلادی، مبحث وجود رابطه بین جنسیت و معماری مورد توجه صاحبنظران قرار گرفت.17 از نظر جامعهشناسان و جغرافیدانان، فضا بر اثر عوامل اجتماعی-فرهنگی که جنسیت یکی از زیر مجموعههای آن است شکل میگیرد و از سوی دیگر روابط فضایی، خود بر شکلگیری روابط جنسیتی مؤثر است

انسانها، چه مرد و چه زن، برای انجام فعالیتهای روزمره، نیاز به فضا دارند. در واقع میتوان گفت فضای مسکونی، توصیف کالبدی فعالیتهای زندگی انسان است 

به همین ترتیب در فضای مسکونی، هر فرد، متناسب با هویت جنسیتی که در خانواده دارد، نقشی را ایفا کرده و وظایفی را انجام میدهد. فعالیتها و مجموعه آنها نمود خاص خود را در فضای کالبدی دارند - معماریان، . - 374 :1387 لذا، فضا میتواند متناسب با نوع فعالیتی که درآن، توسط زنان یا مردان صورت میگیرد، رنگ و بوی جنسیتی یافته و به عبارتی زنانه یا مردانه تلقی شود. راپاپورت در اینباره به تأثیر جنسیت در تفکیک فضایی بین زنان و مردان، در خانه هایی که بعضی اقوام میساختهاند، اشاره میکند که فضایی کوچک، بدون تقسیم بندی ظاهری، به دو بخش حریم زنانه و مردانه مجزا میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید