بخشی از مقاله
چکیده
»فضیلت« نوعی خصلت شخصیتی مطلوبی است که به منش اخلاقی نیز شناخته میشود. سعادتگرایان در تبیین مفهوم »فضیلت« بر اموری از قبیل »صفت درونی«، «عادت و تمرین«، » انگیزه« و » پایهای بودن برخی خصایص انسانی نظیر مراقبت« تأکید میکنند. مهمترین تفاسیر اخلاق فضیلت در سه دسته سعادتگرا، فاعلمبنا و اخلاق مراقبت قرار دارند.
تأکید بر منش فضیلتمندانه فاعل اخلاقی، تقدم مفاهیم خوب و بد، بر مفاهیم باید و نباید، اهمیت دادن به اموری نظیر انگیزهها و اندیشههای باطنی، توجه به نقش اسوههای اخلاقی و عینی دانستن فضایل اخلاقی از مهمترین شاخصههای فضیلتگرایی است. تقریرهای غایتگرا و غیرغایتگرا، فاعلمبنا و فاعلمعطوف، تحویلگرا و تحویلناگرا و تقریرهای دینی و سکولار، نمونههایی از تقریرهای فضیلتگرایی اخلاقیاند. نسبت به انواع فضایل، هم برخی وحدت گرا و عدهای تکثرگرا هستند؛ تکثرگرایان اغلب جزییگرا و قایل به ضدنظریهگراییاند. اشکالاتی نیر از ناحیه ناقدان بر اخلاق فضیلت وارد شده است.
مقدمه چیستی فضیلت و فضیلیت گرایی
مفهوم »فضیلتعموماً« ترجمه واژه آرِتِه - arête - یونانی است که معادل لاتین آن ویرتوز - Virtus - و کاربرد رایج انگلیسی آن - Virtue - است.1 آرته، تاریخی کهن دارد. کاربرد آن به شش قرن پیش از میلاد می رسد، تا آنکه به دست افلاطون و ارسطو در معنایی اخلاقی تثبیت میشودآرِتِه،. که خود ریشه در واژه آنِر - - aner، به معنای مرد در برابر زن دارد، در اصل به معنای هر نوع افضلیتی است که شامل قدرت بدنی نیز میشود.
افلاطون در جمهوری از آرته اسب سخن میگوید؛ یعنی آنچه مایه برتری اسبی بر دیگر اسبان میگردد.2 فضیلت در جوامع یونانی ابتدا وصفی بوده که نقش اجتماعی افراد را مشخص کرده و حاکی از کمال یا جوانمردی است، نه حاکی از چیزی کهما معمولاً فضیلت اخلاقی، تلقی میکنیم.3 نزد هومر، فضیلت یک نوع فضل یا افضلیت است که شامل قدرت بدنی نیز می شود.
واژه آرته . - arete - دراشعار هومر، برای هر نوع افضلیتی به کار رفته است. خلاصه آنکه در دوره جوامع قهرمانی، فضیلت میتوانسته ناظر به هر کیفیتی باشد که خود را بر اجرای نقشخویش در جامعه به روشی قابل ستایش توانا میسازدمثلاً،. شجاعت و توان رزمی فضایل مشخصه جنگآوران اشرافی و وفاداری و حیاء فضایل مشخصه زنان هستند.4 واژه »فضل« در زبان عربی نیز به معنای زیاده از اقتصار و به معنای اعطایی که بر فرد لازم نباشد آمده است.5 با دقت در آیات قرآن کریم می توان فضل را به معنای برتری دانست. البته به معنای عطیه، احسان و رحمت نیز به کار رفته است.6 راغب اصفهانی با تحلیل آیاتی که مشتقات فضل در آن به کار رفته است، معنای اصلی آن را »بیشی و زیاده« میداند که گاه ستوده و گاه ناستوده است.7 این معنا به تدریج در معنای مثبت خود غلبه یافته و به معنای فزونی در صفتی خوب به کار رفته است.
تبیین مفهومی فضیلت در معنای اخلاقی آن بسیار مشکل است. تعاریف متعددی درباره آن ارائه کرده اند که ادموند پینکافس، در مقالهای با عنوان »فضائل« این تعاریف را تدوین و بررسی کرده است. در هر یک از این تعاریف، به عنصر ویژهای توجه بیشتری شده است.8 عناصر و ویژگیهای بیان شده در تبیین مفهومی »فضیلت« عبارتند از: »ملکه شدن و حالت ثابت داشتن«، »عادت، مهارت و استعداد ذاتی بودن«، »ملکه عقلانی بودن«، »ملکات انگیزشی بودن« و »ستایش آمیزبودن الفاظی که بر آن دلالت دارند9.« هر چند ممکن است فضیلت به نوعی مشتمل بر همه این عناصر باشد، ولی هیچ یک به تنهایی نمیتواند مفهوم »فضیلت« را تبیین کند.
تبیین مفهومی فضیلت در معنای اخلاقی آن، به نوعی وابسته به تعریفی است که از اخلاق فضیلت میشود. میتوان با توجه به تعدد قرائت از فضیلت گرایی اخلاقی، توصیف های متعددی از فضیلت ارائه کرد. به عنوان مثال، برخی نگاهی نتیجه گرایانه و برخی نگاهی مبناگرایانه به فضیلت دارند که به هر یک از آنها در بحث از انواع اخلاق فضیلت خواهیم پرداخت. با این همه، میتوان مدعی شد عموم تقریرهای اخلاق فضیلت، بر اینکه فضیلت نوعی خصلت منشی مطلوب و قابل تحسین است، اتفاقنظر دارند. از این جهت، به نظر میرسد مفهوم »فضیلت«، مفهومی است که تا حد زیادی روشن است و در اینکه فضیلت، نوعی منش اخلاقی پسندیده است، ابهامی وجود ندارد.
همانگونه که اشاره شد، فضیلتگرایی در اخلاق نگرشی به اخلاق است که دارای تفاسیر متعددی است. این نگرش، با همه تفاسیرش خود را رقیب غایتگرایی و وظیفهگرایی میداند و بر مفاهیمی محوری مانند » فضیلت « و » منش« تأکید دارد. برداشت عصر جدید از اخلاق این است که اخلاق از رفتارهای درست و نادرست سخن میگوید. اما اخلاق فضیلت، این نگرش را تغییر داد و پرسش اصلی اخلاق را زندگی خوب و چگونه بودن قرار داده است. همچنین به جای بحث از قواعد، بر مفهوم منش و فضیلت تأکید دارد.
فیلسوفان اخلاق، طرفدار اخلاق فضیلت به دنبال ارائه تفسیری از اخلاق هستند که رقیب سایر نظریههای هنجاری در اخلاق باشدآنان. عموماً نظریههای خود را حول نقش اساسی منش و فضیلت و این ادعا که فهم واحدی از اخلاق وجود دارد، طرح می کنند. تأکید بر منش، رشد و عواطف این اجازه را به اخلاق فضیلت میدهد تا تفسیری از روانشناسی اخلاق، که فاقد وظیفه گرایی و غایت گرایی باشد=، ارائه کند.
این گروه معتقدند، اخلاق فضیلت میتواند مفاهیم »وظیفه« و »الزام« را در حمایت از مفاهیم غنی فضیلتی کنار گذارد. از نظر آنان، احکام فضیلتی احکامی از یک زندگی کامل انسانی هستند تا اینکه احکامی از یک عمل منفک و بریده از وضعیت امور و از عامل اخلاقی باشد. این نگرش، به اخلاق، از ویژگیهای کلی دیگری نیز برخوردار است که در بیان شاخصههای اخلاق فضیلت بیشتر به آنها میپردازیم.
انواع فضیلت گرایی
فضیلتگرایی که مجدداً مورد توجه متفکران اخلاق قرار گرفته، با نقد اخلاق رایج و بیان کمبودها و نقصهای رویکرد های رقیب توسعه یافته است. در عین حال، طرفداران اخلاق فضیلت بر مزیتهای این نگرش به اخلاق نیز تأکید دارند و به تبیین و دفاع از نظریه خود نیز پرداخته، صرفاً به نقد غایتگرایی و وظیفهگرایی اکتفا نکردهاند. تفاسیر مختلفی از اخلاق فضیلت ارائه شده است که میتوان عمدهترین آنها را در سه دسته جای داد : این نوع اخلاق فضیلت، که مهمترین تفاسیر از فضیلتگرایی در اخلاق محسوب میشوند، عبارتند از: سعادتگرایی، نظریههای فاعل مبنا و اخلاق مراقبت.
سعادت گرایی
از جمله مهمترین رویکردهای فضیلتگرایی در اخلاق، رویکردی است که متأثر از تفکرات اخلاقی فلاسفه یونان است. اخلاق فضیلت ریشه در تعالیم سقراط، افلاطون و ارسطو دارد. سقراط در جریان ارائه ناسازگاریهای آتنیان درباره فضایلی چون شجاعت و پارسایی، چهار سؤال اصلی در اخلاق فضیلت مدار یونان را طرح نمود: چه امری یک وصف خاص انسانی را تبدیل به فضیلت می کند؟
چگونه معرفت به چیستی فضایل، با دارا بودن فضایل ربط دارد؟ آیا فضایل مختلف، جنبههای گوناگون یک فضیلت واحد هستند، یا ربط و پیوند آنها به گونهای دیگر است؟ و چگونه به فضایل عمل کنیم تا خیر یا خیرهای مخصوص انسان را به دست آوریم؟ افلاطون و ارسطو با بسط پژوهشهای سقراط، ابعاد ضروری روانشناختی، سیاسی و متافیزیکی هر نظریه جامعی در باب فضایل را مشخص نمودند.
افلاطون در جمهور، در جستجوی پاسخ این سؤالات سقراط، اعتدال12 را مزیت خاص بخش شهوانی روح، شجاعت و حکمت را مزیتهای بخش روحانی و عقلانی آن، و عدالت را مزیتی دانست مربوط به انتظام درست این اجزاء در روحی که عقل در آن حاکم است. هر فضیلت نیز مزیت دسته شایستهای از شهروندانی است که در دولتشهری نظاممند نقش خود را ایفا میکنند. از نظر افلاطون، معرفت به هر یک از فضایل، معرفتی است از مثل ازلی در پرتو نوری که به وسیله مثال خیر فراهم آمده است.
ارسطو این نظریه را با شرحی متفاوت، درباره خیر و فضایل مورد بررسی قرار داد. وی معتقد بود که ذات خیر به عنوان یک جوهر کلی وجود ندارد. باید خیر را از طریق معرفتی درونی در حالات زندگی بشر و از طریق بصیرت در قابلیتهایی که طبیعت انسان را سامان میدهند، فهم کرد
دیدگاه ارسطو از فضیلت، که به سعادتگرایی شناخته میشود، دیدگاهی فیزیکی و طبیعی است؛ خیر آدمی نیز مانند خیر هر موجود زنده دیگر در رشد قابلیتهای انسانی او نهفته است. دیدگاه ارسطو تأثیر چشمگیری بر متفکران بعد از خود برجای گذاشت. برخی معتقدند که تفاسیر جدیدی که از اخلاق فضیلت ارائه شده است، برداشتهای مختلفی از همان نظریه وی می باشد
ارسطو فضیلت را با سعادت ارتباط میدهد و عمل به فضایل را برای زندگی سعادتمندانه ضروری میداند. آنچه در نظام اخلاقی ارسطو قابل اهمیت است، نگاهی است که او به انسان و سعادت او دارد. نیکبختی، نهایی ترین غایت است که دیگر غایات نسبت به آن، غایات میانی شمرده میشوند. نیک بختی دارای دو خصوصیت است: نهاییترین غایت است و بسنده برای خویش است؛ یعنی به تنهایی زندگی را مطبوع میکند و بینیاز از همه چیز می سازد؛15 اما پرسش اساسی این است که سعادت با این خصوصیات چیست؟
ارسطو میگوید: غایت هر چیز به وسیله کارکرد خاص یا فصل ممیز آن شناخته میشود. کارکرد چاقو بریدن است. انسان هم کارکردی دارد و انسان خوب، انسانی است که به کارکرد خود توجه کند. فصل ممیز انسان عقل است. چنانچه آدمی براساس عقل خود عمل کند، به سعادت نایل آمده است. با این توصیف، ارسطو سعادت را به » فعالیت نفس در انطباق با کاملترین فضیلت« معنا می کند.
این تفسیر از دیدگاه ارسطو، تفسیری رایج است که از وی به عنوان یک غایتانگار اخلاقی یاد می کند؛ غایت گرایی که به فضایل به عنوان راه رسیدن به زندگی خوب نگاه میکنددر. این صورت، قاعدتاً باید زندگی خوب را امری خاص و مستقل از فضیلت به حساب آوریم. سعادت که اصطلاحی ارسطویی است، در این تعریف، بیانگر این است که اعمال بیجهت نبوده و در راستای هدفی به ظهور میرسند. با این همه، برخی کارها به خاطر خودشان انجام میشوند. کارهایی که خود غایت ذاتی دارند. عالیترین غایت، سعادت است.
این نام، بهترین زندگی است که غایت فی نفسه است. این دیدگاه، در پایه غایتنگر است و تصریح دارد که خیر اعلی و سعادت، غایتی است که باید آن را هدف قرار داد. مطابق این نظر نتایج در درستی اعمال دخالت دارند. هرچه به تحقق سعادت یاری میرساند، درست است. به بیان دیگر، در این نظریه فضایل علاوه بر ارزش ذاتی، مهمترین ابزار دستیابی به سعادت هستند .
در این صورت، بر اساس رفتار افراد میتوان به فضیلتمندی آنان پی برد. در این تفسیر، هرچند فاعل اخلاقی مورد توجه قرار دارد، ولی فعل درست و فضیلتمند نیز به عنوان امری مستقل از فاعل اخلاقی قابل ارزیابی است. مطابق این دیدگاه، این عبارت ارسطو که انجام کار از ناحیه فرد فضیلتمند، علت درستی و فضیلتمندی است را نیز به این گونه تفسیر میشود که تنها افرادی میتوانند بفهمند که کدام عمل صحیح و کدام خطاست، که با تلاش و ممارست به سازگاری درونی و تعادل رسیده و در واقع فضیلتمند باشند. به بیان دیگر، فضیلتمندان کارشناسان خبرهای در تشخیص امر درست از نادرست هستند. 17 تفسیر متفاوت دیگری نیز از دیدگاه ارسطو از ناحیه روزالیند هورستهوس18 ارائه شده است.
این دیدگاه نیز در زمره اخلاق فضیلت سعادتگرا قرار دارد. به نظر خانم هورستهوس، به چیزی میتوان اخلاق گفت که به طور کلی دارای ساختار ذیل باشد: درستی و نادرستی رفتارها مبتنی بر این است که آیا این رفتار را فردی فضیلتمند انتخاب نموده است یا خیر؟ در صورتی فردی فضیلتمند است که از تمام فضایل برخوردار بوده و آنها را نیز در عمل به کار بندد.
در نهایت، فضایل ویژگی های منشی19 هستند که برای کسب سعادت، زندگی خوب و خیر فراگیر وجود آنها ضروری استهمچنین. هورستهوس، صریحاً اخلاق ارسطویی را دارای ساختارِ نظری فوق میداند و مهمتر آنکه، وی بر این باور است که ارسطو نیز اعتقاد دارد که در صورتی رفتاری درست شمرده می شود که آن رفتار را فردی فضیلت مند انتخاب نموده باشد.
از نظر وی، این فضایل است که از افراد فضیلتمند انسانهایی خوب میسازد. 20]این تفسیر، برخلاف تفسیر رایج، منش و ویژگی های اخلاقی افراد است که افعال و رفتارهای آنان را تبییین میکند. در این نگرش، ارزیابی فاعل اخلاقی مقدم بر ارزیابی فعل است، در حالی که، مطابق تفسیر اول، ارزیابی عمل فاعل مستقل از ارزیابی فاعل آن صورت میپذیرد. حتی مطابق تفسیر اول، در مواردی میتوان فاعل را نیز بر حسب عملکرد و رفتارهایش ارزیابی کرد