بخشی از مقاله
چکیده:
فطرت که همان بینش شهودی انسان به هستی و گرایش آگاهانه به خداوند متعال است، نحوه خاصی از آفرینش است که حقیقت آدمی به آن نحو سرشته شده است. چنین قابلیتی - فطرت - میتواند »پیوستگی« میان اجزاء تمدنی ایجاد کند. زیرا فطرت اجمالاً بر چیزی گرایش دارد که تفصیلاً، تمام هستی بر آن گواهی میدهد، لذا قابلیت »تسری« و »تداوم« را در تمدن افزایش می دهد.
از طرفی، فطرت، انسان را به سوی نشئهی الهی وجودش متمایل میکند. چنین گرایشی موجب میشود انسان از منیّتها و امور پست فاصله گرفته و به امور متعالی تمایل پیدا کند. این ویژگی در مقیاس اجتماعی، مناسبات انسانی را بر اساس هدفی متعالی، بنیان می نهد. تمدن نیز که بر این مناسبات انسانی استوار است، در چنین فضایی، رشد میکند.
اینجا وجه تمایز اصلیِ تمدن اسلامی با تمدنهای دیگر روشن میشود. در این مقاله به دنبال تبیین این اصل مهم در فرایند تمدن سازی اسلامی هستیم.
-1 مقدمه:
تمدن از جمله مفاهیمی است که علیرغم استعمال فراوان و طولانی، تفاهم و اجماع قابل قبولی در مورد معنای آن وجود ندارد. چند ساحتی بودن و توسعه و تغییر در مصادیقِ تمدنی، بر این ابهام و پیچیدگی افزوده است. مطالعات تمدنی در حوزه-های سیاسی، فرهنگی، تاریخی، جامعهشناسی و ... جایگاه ویژهایی دارد.
هر چند مطالعات با نگرش تمدنی قدمت زیادی ندارد، اما تحقیقاتی که بُنمایهی چنین مطالعاتی میشود، فراوانی زیادی دارد و نوع نگرش تمدنی در ساماندهی و تحلیلِ این تحقیقات نقش مؤثری دارد. اهمیت نگرش تمدنی از آن روست که فراگیر و جامع بوده، تحولات اجتماعی را در مقیاسی کلان و در نسبتی با دیگر حوزهها مورد مطالعه و تحقیق قرار میدهد و از تحلیل-های تک عاملی پرهیز میکند. از سوی دیگر نگاه تمدنی نگاهی است که کارآمدی نظامهای اندیشهای از آن رهگذر بوده و راه برای نهادینه کردن اجتماعی یک فکر آن هم در گسترهای وسیع، ممکن میگردد.
در ایران علیرغم تلاشهای علمی صورت گرفته، حوزه فهم تمدنی همچنان دارای کاستیهای فراوان است. این ضعف دارای آثار مهمی است ازجمله عدم نگاه فراگیر و جامع به انقلاب اسلامی، عدم تفسیر و تحلیل واقعی از تمدن غرب، فقدان تصویر گویا و جامع از تمدن اسلامی گذشته، عدم شفافیت ایده تمدنسازی اسلامی درآینده و غیره. این در حالی است که به نظر میرسد در ضرورت این کندوکاو علمی پایههای اساسی وجود دارد ازجمله ظرفیتهای عظیم تمدنی معرفی شده در اسلام به سبب جامعیت و خاتمیت این دین و تجربه عینی تمدن شکوهمند اسلامی در قرون اولیه و از سوی دیگر افقگشایی فراگیر انقلاب اسلامی و پیدایش نشانههایی از افول فرهنگ و تمدن غربی، انتقاد فلاسفه و متفکران غربی از روند مدرنیته و پیامدهای آن، عدم پاسخگویی جریان پست مدرنیسم به مشکلات بنیادی، تشدید روند جهانیشدن، افزایش آگاهی فرهنگی و تمدنی در پی گسترش امکانات اطلاعاتی و ارتباطی و طرح نظریه برخورد تمدنها.
مقالهی پیش رو اول به مفهوم تمدن پرداخته و سپس به بررسی واژههایی میپردازیم که به شناخت ماهیت تمدن کمک می-کند؛ همانند فرهنگ و هویت. در ادامه به جایگاه مفهوم »فطرت« در ماهیت تمدن اسلامی میپردازد.
-2 چیستی تمدن
کارآمدی نگرش تمدنی در گرو تصور صحیح از تمدن است. البته در وادی تمدن بسیار سخن گفته شده است. در این بخش برای تعریف و تفهیم »تمدن«، ابتدا از منظر لغتشناسی به این واژه نگریسته و در ادامه دیدگاه متفکران مختلف بیان میشود.
از بررسی ریشهی واژه »تمدن« در زبانهای مختلف، اینگونه برداشت میشود که این لغت به نوعی »شهرنشینی« اشاره دارد که پیشرفت در حوزههای گوناگون، در آن مشهود است. جالب اینکه برخی از این لغتشناسان - همانند دهخدا - این پیشرفت را محدود به شهر کرده و از یک پیشرفت گسترده سخن نمیگویند. البته برخی - همانند انوری - به این جنبه توجه کردهاند.
البته در تعاریف متفکران از تمدن، این محدودیت کمتر دیده میشود و تمدن به عنوان مفهومی کلیتر و صفتی برای »جامعه«، تبیین میگردد. دیگر اینکه، اندیشمندان در حوزههای مختلف علمی همانند تاریخ، فلسفه، جامعه شناسی و علوم سیاسی در رابطه با تمدن سخن گفتهاند. این موضوع هر چند ذوابعاد بودن تمدن را نشان میدهد، بر پیچیدگی این مفهوم افزوده است.
در تعاریف مختلف بر مشارکت همهی اجزاء جامعه، از جمله نخبگان، مردم، نهادها و سازمانها تأکید میکند. این تأکید نشانگر ضرورت تجمیع تمام ظرفیتهای جامعه برای شکلگیری تمدن است.
البته برخی همانند توین بی، تمدن را حاصل نبوغ اقلیت مبتکر و نوآور میدانند؛ یعنی طبقه ممتازی در جامعه که واجد نبوغ، ابتکار و نوآوری است و در اثر تحولات و سیر تکامل جامعه، تمدن را پدیدار مینماید.
نکته قابل توجه اینکه، تمدنی که اندیشمندان مختلف از آن سخن میگویند، علاوه بر تفاوت دیدگاهها در رابطه با گستردگی و عوامل ایجاد کننده، پیشرفت و توسعه تمدنی نیز که مورد تأکید قرار میگیرد، سطوح متفاوتی دارد؛ برخی تمدن را در معنایی محدود، افزایش آنچه انسان مصرف میکند و تجملاتی در ظواهر زندگی، تعبیر می کنند؛ اما از نظر عدهایی دیگر، جامعهو عالَم متمدن، باطنی عمیق دارد که زمینه ساز ظاهری آراسته می گردد و برای گام برداشتن به سوی تمدن، باید نظر و دقت در این باطن کرد.