بخشی از مقاله

چکیده

تمام شاخه های فلسفه به خصوص فلسفهی تربیت از یک سو منبع روشنیبخش همهی اهداف و برنامهها و کارکردهای آموزشی و تربیتی و از سوی دیگر عهدهدار هدایت آموزش فلسفهی زندگی و روش درست اندیشیدن و راه خردمندانه زیستن به کودکان و نوجوانان و جوانان است. فلسفه و اندیشه اساسی در تعلیم و تربیت همگانی این است که دورهی آموزش همگانی - سنین پنج تا هجده سالگی - زمان آموزش دانشهای پایه و مهارتهای اساسی زندگی و تربیت شهروندی محلی و ملی و جهانی و انسانی است و جوهر این آموزشها، درست اندیشیدن و تفکر انتقادی است. فلسفه، روش درست اندیشیدن، راه خردمندانه زیستن و کوشش برای شناختن هستی است .

تربیت، آن دسته از فعالیتهای اجتماعی و هدفمندی است که از سوی انسانهاینسبتاً رشد یافته به منظور رشد و اصلاح پایدار همهی جنبههای فردی و جمعی وجود دیگر افراد آدمی و طبیعتاً به اشکال مختلف نسبت به مخاطبان گوناگون در طول زندگی ایشان انجام میشود. با بررسی مقدماتی پیشینهی تاریخی تعلیم و تربیت در ایران میتوان اظهار داشت که فعالیتهای تربیتی در این کشور دارای مبنای فلسفی معین و مشخصی نبوده و اندیشههای دانشمندان مسلمان - به طور غالب - و دیگر اندیشهها - به طور حاشیهای - به نحوی پنهان بر شاکلهی تربیتی ایران اثرگذار بودهاند.

رشته فلسفه تعلیم و تربیت که دارای دو بعد فلسفی و آموزشی است، با این هدف که به حل مشکلات آموزشی و ترسیم نظام مطلوب تربیتی بپردازد، ابداع شده است با این وجود رشتهی فلسفهی تعلیم و تربیت قادر به کسب جایگاه واقعی خود در ایران نبوده است. مهمترین مبانی اساسی تربیت بر اساس سند تحول بنیادین را میتوان بر حسب موضوع به در پنج بخش به این شرح طبقهبندی کرد: مبانی هستیشناختی؛ مبانی انسانشناختی؛ مبانی معرفتشناختی؛ مبانی ارزششناختی؛ مبانی دینشناختی.

-1  مقدمه

»در دورههای مختلف از عمر انسان تأثیر تربیت متفاوت است و برخی دورهها موقعیت برای تربیت مناسبتر است. همین دوره بعد از 7 سالگی که در احادیث هم همین مسأله 6 سال اول توجه شده است و حد فاصل این دوره تا جوانی، دورههای بسیار مهمی برای شکوفا شدن روح از نظر انواع استعدادها، استعدادهای علمی یا دینی یا استعدادهای اخلاقی است. تمام شاخههای فلسفه - خاصه شاخهای از آن که فلسفهی تربیت است - از یک سو منبع روشنیبخش همهی اهداف و برنامهها و کارکردهای آموزشی و تربیتی و از سوی دیگر عهدهدار هدایت آموزش فلسفهی زندگی و روش درست اندیشیدن و راه خردمندانه زیستن به کودکان و نوجوانان و جوانان است

»تواناییهای شناختی دانشآموزان بسیار بیشتر از آن است که عمومأ تصور میشود. بسیارند کسانی که دچار این خطای اساسی هستند که کمبودهای تعلیم و تربیتی در مسائل فوقالعاده پیچیدهی آموزش و پرورش - از جمله، در گزینش و تربیت معلم، در برنامههای آموزشی و درسی و در آموزش و مدیریت کلاس و مدرسه - و ضعفهای آموزشی و تربیتی دانشآموزان را به حساب کمتوانی شناختی آنان میگذارند، اما مشکل اساسی، نه کودکان و نوجوانان بلکه، از خود ماست که کفایت لازم را در برنامهها و روشها و عملکردهای تعلیم و تربیت خود نداریم. واقعیت این است و پژوهشها نیز نشان میدهد که فلسفه و روش درست اندیشیدن را به همه کس، و از جمله به کودکان، میتوان آموخت مشروط بر آن که موضوع مناسب، روش مناسب، زبان و ابزار مناسب، و موقعیت مناسب را برای این آموزشها بشناسیم و به کار گیریم

-1-1  هدف

»از هر مسیر و با هر برنامهای نمیتوان به هدف رسید و برای رسیدن به هدف، برنامهریزی و ترسیم هدف ضرورت دارد؛ بنابراین یکی از خصوصیات هدف، داشتن مدیریت و برنامهریزی و تعیین مسیر است. هدف در تعلیم و تربیت به معنای وضع نهایی و مطلوبی است که به طور آگاهانه، سودمند تشخیص داده شده است و برای تحقق آن فعالیتهای مناسب تربیتی انجام میگیرد. بنابراین هدفهای تربیتی دارای سه کارکرد هستند: رهبری فعالیتهای تربیتی، ایجاد انگیزه در فرد، ارائه معیاری برای ارزیابی فعالیتهای تربیتی«

»بسیار مهم است که بدانیم فلسفه و اندیشه اساسی در تعلیم و تربیت همگانی این است که دورهی آموزش همگانی - سنین پنج تا هجده سالگی - زمان آموزش دانشهای پایه و مهارتهای اساسی زندگی و تربیت شهروندی محلی و ملی و جهانی و انسانی است و جوهر این آموزشها، درست اندیشیدن و تفکر انتقادی است« - لطف آبادی، » . - 1386در حال حاضر، فلسفهی تعلیم و تربیت در کشور ما چنین کارهایی را در برنامهی خود ندارد. نه آموزش شهروندی را مورد توجه قرار میدهد و نه آموزش درست اندیشیدن و مهارتهای زندگی و موازنه خرد مینوی و علمی را - که باید موضوع آموزش فلسفه به کودکان و نوجوانان و جوانان باشد - مورد تاکید قرار میدهد

برای روشنتر شدن مسئله به تعریف واژههای فلسفه و تعلیم و تربیت میپردازیم به امید آن که این تعاریف در فهم اهمیت مسئله مارا یاری دهد.

-2-1  اهمیت و ضرورت

»در بیان اهمیت و ضرورت مسئله میتوان گفت بحث دربارهی رویکردها به فلسفه تعلیم و تربیت و تعیین و توصیف روش پژوهش آن از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و عالمان حوزهی فلسفه و تعلیم و تربیت بوده و به رغم تلاشهای فکری، علمی و تجربی قابل توجهی که از سوی اندیشمندان این حوزه صورت گرفته هنوز هم معمای رویکرد مناسب به فلسفه ی تعلیم و تربیت اسلامی و روش پژوهش آن با توجه به ویژگی اسلامی بودن آن به طور کامل حل نشده است و پاسخ بعضی از سوالها در این حوزه روشن نیست«

»هر جامعه در جهت بقا و پیشرفت پایدار خود در طول زمان باید ساز و کارهای مناسب را برای انتقال، تداوم و تعالی فرهنگ - مجموعه معارف و ارزشها و دیگر نتایج تجارب جمعی متراکم و مشترک - خود نیز فراهم نماید. ناگفته پیداست در تدوین چارچوب نظری درخوری در دایرهی جهانبینی و نظام فکری و ارزشی اسلام برای ساماندهی و هدایت فرآیند تربیت در جامعهی اسلامی لازم است هم از خردورزی اندیشمندان و نظرات عموم فرهیختگان جامعه بهرهمند شویم و هم از مجموعه مباحث تخصصی رشتهی فلسفه تربیت و دیدگاههای فیلسوفان معاصر تربیتیخصوصاً آثاری که با رویکرد اسلامی تألیف شدهاند، استفاده کنیم«

»در ضرورت و اهمیت این پژوهش میتوان گفت که اینگونه تحقیقات اطلاعات مفیدی دربارهی پیشکسوتان، اعضای هیأت علمی، دانشآموختگان، دانشجویان، و آثار و محصولات فرهنگی مرتبط در اختیار دستاندرکاران ومتصدَیان سیاستگذاری و برنامهریزی نهاد آموزش عالی و دیگر نهادهای فرهنگی آن کشورها قرار میدهد«

-3-1  بیان مسئله

»مشکل از آنجا آغاز میشود که فلسفه را »معرفت به امور کلی احوال موجودات مانند وحدت و کثرت و وجوب و امکان حدوث و قدم و مانند آنها« - معین، - 2567 :1362 تعریف میکنند و یا آن گونه که در المنجد عربی - 593 :1973 - آمده است بر این باورند که »الفلسفه، علم الاشیاء بمبادئها و عللها الاولی« و گمان میکنند که آموزش فلسفه به کودکان و نوجوانان به معنای تدریس اندیشههای افلاطون و ابنسینا و صدرا و کانت و هگل و هایدگر به آنان است. برنامههای آموزشی و درسی مدارس ما نشان میدهد که نظام آموزش و پرورش ایران بر این باور است که تدریس فلسفه باید به عنوان یک درس فرعی در یک سال آخر برخی رشتههای تحصیلی دبیرستانی و به تحصیلات دانشگاهی اختصاص یابد. ما نیازمند آن هستیم که فهم خود از فلسفه تعلیم و تربیت و مناسبسازی آن با زندگی در عصر حاضر و در نتیجه، برنامههای آموزشی و درسی و کتب درسی و روشهای تدریس و تربیت معلم را نیز بازنگری کنیم. در غیر این صورت عقبماندگیهای کنونی تداوم خواهد یافت و روز به روز از پیشرفتهای مطلوب عقب خواهیم ماند«

-4-1  پیشینهی پژوهش

عبدالمجید زهاذت در کتاب »تعلیم و تربیت در نهجالبلاغه« به بررسی آداب تعلیم و تربیت و معنا و مفهوم تربیت در نهجالبلاغه اقدام کرده است که در این نوشتار از این کتاب استفاده کردهایم. نیز مریم لبافیزادی با استفاده از روزنامه جامجم مقالهای با عنوان »تربیت دینی انباشتن مغز یا روح« منتشر کردند که در آن به توضیح مفهوم تربیت در اسلام پرداختند.

در پژوهشی دیگر با عنوان »مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران« که تلفیق یافتههای مطالعات نظری با پشتیبانی دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش است و به تفسیر و توضیح تعلیم و تربیت متناسب با اسلام و درخور جامعه اسلامی و راه و روش رسیدن به انسان کامل و حیات طیبه با استناد به آیات الهی اقدام شده است.

سعید بهشتی در مقالهی »کاوشهایی در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بر مبنای شماری از دیدگاههای معرفت شناختی صدرالمتأهلین« به بیان فلسفهی تعلیم و تربیت از دیدگاه صدرالمتأهلین شیرازی و ویژگیهای علم و اصول تربیتی پرداخته است. دکتر حسین لطف آبادی در پژوهش خود با نام »رویکردی نو به فلسفه ی تعلیم و تربیت« به توضیح تفکر فلسفی و آموزش درست اندیشیدن به کودکان و نوجوانان و ارئه رویکردی جدید در فلسفه تعلیم و تربیت پرداختند.

دکتر شعبانی 2کتاب "مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران" محصول بازبینی و تکمیل گزارش نهایی پژوهش "تلفیق یافته های مطالعات نظری طرح سند ملی آموزش و پرورش" است که توسط اعضای کارگروه تلفیق نتایج مطالعات نظری با پشتیبانی دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش طی سال های1386تا1389 انجام یافته و به نتیجه رسیده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید