بخشی از مقاله

چکیده:

فلسفه اخلاق، بیانگر مبانی و زیر بنای اخلاق و معیار خوبی ها و بدی هاست، به نظر عده ای دامنه مسائل فلسفه اخلاق، فقط شامل مسائل فرا اخلاق می گردد، دیدگاه سنتی تر دامنه مسائل فلسفه اخلاق را شامل تفکر هنجاری می داند. در واقع فلسفه اخلاق معاصر، به صورت گسترده به تحلیل فرا اخلاق می پردازد. فرا اخلاق سه بخش مهم را در بر می گیرد که شامل معناشناسی، معرفت شناسی و وجود شناسی می باشد. تقسیم بندیهای متنوع مکاتب اخلاقی در دیدگاه غرب و سنت های اسلامی، هدف دیگر این مقاله است که با روش تحلیلی-توصیفی مطرح گردیده است.

مقدمه:

بی تردید اخلاق وکسب فضیلت، دغدغه دیرینه انسان های ارزشمندی بوده است که می کوشیده اند حقیقتا انسان باشند و این جز با تحصیل ارزش ها و فضیلت های اخلاقی فراهم نمی گردد. همین امر ضرورت بحث نظری را دراین باره، روشن می سازد، تا انسان با چشمی باز و بصیرتی ژرف، در این راه گام بردارد وکشمکش های عمیق وجود خویش را به سوی فضایل، با اندیشه های ناب هدایت، بارور و شکوفا سازد. لذا فلسفه اخلاق، شامل هر بحث اخلاقی است که خارج از اکتساب فضائل واجتناب رذائل باشد.

درفلسفه اخلاق، مبانی و زیر بنای اخلاق و معیار خوبی ها وبدی ها بحث می شود. مثلا نسبی و مطلق بودن اخلاق . آیا زیر بنای اخلاق، حسن و قبح ذاتی یا مصالح و مفاسد است؟آیا قضایای اخلاقی از امور واقعی حکایت می کند و یا به قرارداد و اعتبار وابسته اند؟ سوالاتی است که بحث و بررسی در آن به فلسفه اخلاق نیاز دارد. که گاه به آن فرا اخلاق هم گفته می شود.

در پرتو آشنایی با فلسفه اخلاق، اعتقاد ما به ارزش های اسلامی، اتقان بیشتری می یابد و رفتارهای اخلاقی ما نیز از پشتوانه علمی و منطقی برخوردار می شود. در جایی که اخلاق یا اخلاقیات را مرکب از اصول و قواعد و مبانی اخلاق دانسته اند، فلسفه سر در پی آن داشته است که اصل واحد را شناسایی کند، اصلی که پایه باشد و احکام اخلاق جزئی را بتوان بر حسب آن توجیه کرد.

-1 مفهوم اخلاق:

اخلاق جمع خُلق وخُلُق می باشد. راغب می گوید: خَلق با خُلق در اصل یکی هستند. ولکن خَلق اختصاص یافته است به کیفیات و شکل ها و صورتهایی که بواسطه چشم دیده می شود و درک می گردد وخُلق ویژه نیروها و سرشت هایی است که با بصیرت فهمیده می شود.

طریحی، لغت دان معروف اسلامی، در معنای لغوی - خُلق - می نویسد:»خُلق، صفتی روحی است که با وجود آن، آدمی کارهای مقتضای آن را به آسانی انجام دهد.« - طریحی، 1392، - 158-157 علمای اخلاقنیز تعریفی که ازخُلق نموده اند، قریب به معنائی است که لغویین ذکر کرده اند. برخی از عالمان اخلاق، خُلق را ملکه ای نفسانی دانسته اند، و بیان کرده اند کهخُلق،» عبارتست از ملکه ای که نفس آدمی بر اساس آن بدون به کارگیری فکر واندیشه، به انجام اعمال آن می پردازد.

دکارت در رساله گفتار، در روش بین دو نوع اخلاق، تمایز قائل شده است: اول اخلاق نظری یا اخلاق جامع که مبتنی بر اصول فلسفه است. دوم اخلاق موقت یا عملی که مشتمل بر قواعد و دستورهای عملی است که در زندگی جامعه معین و محدودی به نظر می آید. قریب به همین نظریه است عقیده لوی برول که معتقد است: پیشرفت و ترقی در اخلاق، دلیل بر پیشرفت نظریات اخلاقی نیست. بلکه دلیل بر انطباق سلوک اخلاقی و رفتار انسان، با قواعد اخلاقی در یک زندگی انسانی برتر است. البته مسائل اخلاقی را، باید هم از حیث تجربی و هم از حیث نظری بررسی نمود. هر چند در بعض موارد که پژوهشهای اخلاقی را دریک حیث منحصر نموده اند، از روی توجه بوده است. به هر حال برای بررسی اخلاق نظری یا فلسفه اخلاق باید از پژوهش درباره معانی»خوب« و»بد« و»باید« و»نباید« و امثال آنها شروع کرد. در این موارد نسبت، و آنچه که متعلق خوبیها و باید ها است، انسان و کمالات انسانی است.

-2 اقسام گزاره های اخلاقی:

از جهت نوع گزاره های اخلاقی سه نوع تفکر وجود دارد.

}-1-2نوعی{ تحقیق تجربی، توصیفی، تاریخی یا علمی، وجود دارد؛ مانند کاری که انسان شناسان ، تاریخ دانان، روان شناسان وجامعه شناسان می کنند. هدف در این جا این است که پدیده اخلاق توصیف یا تبیین شود یا نظریه ای درباره سرشت بشری به دست آید که دربردارنده مسائل اخلاقی باشد.

}-2-2نحوه ای{ تفکر هنجاری وجود دارد، که به بررسی خوبی و بدی، درستی و نادرستی و بایستگی و نبایستگی افعال اختیاری انسان و قضاوت درباره آنها می پردازد. این نوع پژوهش دارای دو بخش است: الف - ارائه معیارهای فراگیر اخلاقی، یا اصول اخلاقی بسیار کلی، برای تعیین مصداق خوبی، بدی، درستی و نادرستی افعال اخلاقی. ب - تعیین مصداق خوبی، بدی، درستی و نادرستی و بحث از خوبی و بدی، درستی و نادرستی افعال خاص. پس اخلاق هنجاری علاوه بر بحث از معیارهای کلی و عام، شامل مباحثی است که جنبه مصداقی دارد. روش بحث در این حوزه، استدلالی و عقلی است.

}-3-2نوعی{ تفکر»تحلیلی«، »انتقادی«، یا »فرااخلاقی« وجود دارد،که درباره سرشت وروش شناسی داو ریهای اخلاقی مطالعه می کند.که پایه ای ترین ، شاخه فلسفه اخلاق است. این شاخه به طرح پرسش هایی از این دست می پردازد که: »خوب« و»باید« به چه معناست؟ آیا حقایق اخلاقی وجود دارد؟ چگونه می توان عقاید مربوط به درست و نادرست را موجه یا ازآن دفاع عقلانی کرد؟ 

پرسش های فرا اخلاقی، در درون اخلاق نیستند، و فی نفسه سئوالات اخلاقی شمرده نمی شوند؛ بلکه از بیرون و به نحو استعلایی پرسش های اخلاقی را بررسی می کنند. فرا اخلاق، سه بخش مهم را دربر می گیرد: الف - معنا شناسی، در مباحث معناشناسانه ، مفاهیمی که در گزاره های اخلاقی به کار می رود، محور بحث قرار می گیرد. معنای واژگان کلیدی ای چون خوب/بد، مطلوب/نامطلوب، باید/ نباید، وظیفه، تکلیف، مسئولیت و...در قلمرو اخلاق کاویده می شود.

ب - معرفت شناسی، مثلا سئوال از مطلق یا نسبی بودن احکام اخلاقی پرسش فرا اخلاقی است. ج - وجود شناسی، مانند بحث از اینکه آیا گزاره های اخلاقی کاشف از واقعیتی در عالم خارج اند و یا صرفا برآمده احساسات و عواطف ما هستند؟ د - معرفت شناسی از فاعل شناسنده احکام اخلاقی سخن می رود. البته در ذیل هر یک از سه شاخه اخلاق تحلیلی می توان پرسشهای دیگری نیز مطرح کرد.

-3 دامنه مسائل فلسفه اخلاق:

درباره دامنه مسائل فلسفه اخلاق، اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند چون تأمل فلسفی درباره ی اخلاق است باید از ورود به مباحث اخلاقی درجه اول و اتخاذ موضع اخلاقی اجتناب کرد. از اینرو به نظر این دسته، مسائل فلسفه اخلاق، فقط به مسائل فرا اخلاق محدود می شوند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید