بخشی از مقاله
چکیده:
در فرهنگ لغت معلم به معناي تعلیم دهنده، آموزنده، مدرس، آموزگار و استاد آمده است. در اهمیت مقام معلم همین بس که پروردگار متعال نخستین معلم انسانیت است و اساس فرهنگ و معارف بشري خواندن، نوشتن و سخن گفتن است و آنچه بشر را از سایر موجودات ممتاز می سازد، همین سه مورد می باشد ومعلّم اینها خداي عزّوجلّ است و بعد از خداوند که معلّم ومربی اول خلایق است،
انبیاء و فرستادگان الهیمعلّم ثانی جوامع بشري هستند و بعد از آن انسان هاي تحصیل کرده اي که بتوانند صلاح دینی و سعادت واقعی جامعه و افراد آن را تأمین کرده ، با تحصیل علوم و فنون و پایبندي به فضایل معنوي و مکارم اخلاقی به عنوان معلم در خدمت جامعه باشند . این پژوهش به فلسفه معلمی و معلم شدن در ایران می پردازد و روش تحقیق به صورت پرسشنامه چند گزینه اي بوده که به طور تصادفی به 300 نفر از معلمان سراسر کشور که در رشته هاي مختلف در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تدریس می کردند، داده شده
و نتایج این پژوهش نشان داد که حدود 70 درصد معلمان عدم آگاهی از آینده شغلی، مشکلات اقتصادي و نداشتن شغلی مناسب و... را دلیل اصلی معلم شدن و معلمی خود دانسته، که لازم است تا دولت و آموزش و پرورش در این مورد چاره اي بیندیشند زیرا مقام و منزلت معلم بالاتر از آن است که معلم به جهت مشکلات اقتصادي، تعلیم و تربیت را رها کند.
مقدمه
همیشه نام معلم با تعلیم وآموزش همگام بوده و هرگاه نام معلم را می شنویم ، فهم و درك و علم و آگاهی و آموزش را در ذهن ما متبلور می کند. اوئی که با آموزش، زمینه اندیشیدن را در جامعه پی ریزي کرده و اولین گام فهم و درك و آگاهی را در نهاد ما به وجود می آورد.
علم و اندیشه دو یار همیشگی؛ این سنت تاریخ است در هر جامعه اي که اندیشه رشد و نموي کردهقطعاً وحتماً معلم یا معلمانی در آن حیطه رنج و زحمت هائی را متحمل گردیده اند و این خود گواه این است که روند رو به رشد علم در طول تاریخ بشریت مدیونتفکّر و اندیشه اندیشمندانی بوده است که با ممارست و تلاش شبانه روزي مجهولات زیادي را پاسخ گفته و با شناخت و آگاهی مسیر پیشرفت علم را گشوده اند و از سوي دیگر کار بس عظیم و بزرگ و سترگی را انجام داده اند که عمل به سخن امام صادق بوده و زکات علمشان را پرداخته اند که امام فرموده اند: »زکات علم پخش و گسترش آن می باشد.« این چنین است که عالمان و آگاهان را دو مسئولیت بر دوش است و براي هر مسئولیتی ثوابی بی حساب.
اول آنکه اندیشه و مطالعه و تحقیق وتفکّر کرده و به کلام وحی عمل می کنند که خود را از ظلمات نجات داده و راه نور و روشنائی را در پیش روي خود می گشایند، دوم آنکه با تعلیم و آموزش دیگران و پخش این آگاهی و شناخت به روشنگري جامعه می پردازند تا جامعه را از ظلمت به راه نور و روشنائی و رستگاري رهنمون باشند، آنگونه که خداوند به ابراهیم خطاب نموده: »که اي ابراهیم تو را نفرستادیم مگر آنکه بندگان ما را از ظلمات به روشنائی راهنمائی کنی
مسلماً هیچ عملی و حرکتی را نمی توان بدون اندیشه وتفکّر و تحقیق، جامعه عمل پوشاند و در سیستم هاي تعریف شده امروزي با توجه به پیشرفت علوم مختلف چه علوم نظري و چه علوم عملی می بینیم که حرفاول را در هر دو جنبهتفکّر، تعمق، تحقیق، پژوهش و اندیشه می زند،اما این مهم را در چه مکانی باید آموخت و تجربه کرد، بی شک یکی از آن مکان ها امروزه در سرتاسر دنیا مکان هاي آموزشی می باشد وعمدتاً سیستم هاي آموزشی و پرورشی هر جامعه و در رأس آن معلم می تواند بنیان هاي اصلی این روند باشد و از همان نوجوانی و جوانی اندیشیدن و تحقیق و پژوهش را به آنها آموزش داده تا در مسیر اندیشه پویا وتفکّري صحیح قرار گیرند.
البته در گذشته هایی نه چندان دور فلسفه معلم شدن و معلمی در کشورمان همین عمل کردن به کلام وحی و اندیشه و تحقیق و روشنگري جامعه بوده است و معلمان با عشق و علاقه در کلاس حاضر می شدند و اصلا معلمی را شغل نمی دانستند بلکه ذوق و هنر می دانستند و تدریس و تعلیم را انجام وظیفه و رسیدگی به شاگردان می دانستند و معلمی را شغل پیامبران و الفباي عشق و نیکی ماندگار و یک الگوي مناسب براي دانش آموزان و بهترین چیزها نزد خداوند می دانستند و یکی از آثار معنوي آموزگاري را، برخوردار شدن از محبت بیکران پروردگار و بخشوده شدن خطاها قلمداد می کردند و معلم را برترین بخشنده و مجاهد راه خدا و برتر از عابد و شکرگزار خدا و معمار قلب ها همگام با پیشرفت هاي علمی می دانستند و البته حقوق معلم هم در حدي بود که یک زندگی متوسطی داشت و اگر هم راضی نبود چون عاشق معلمی بود اعتراض نمی کرد.
اماّ متأسفانه امروزه باید اعتراف کنیم که آن عشق و علاقه به معلمی دیگر کمرنگ شده، به گونه اي که این کمرنگی موجب پایین آمدن سطح آموزش از مقطع ابتدایی تا دانشگاه گردیده و بی توجهی به خواسته هاي معلمان از سطوح بالا تا پایین موجب شده تا امروزه مدرك گرایی و استخدام تحت هر شرایطی جایگزین ارزش هاي علمی و اخلاقی شده و در حقیقت جایگاه اصلی آموزش و تربیت اندیشمندان جاي خود را از دست داده و مانند تمامی ارکان جامعه ما قالب هاي بی محتوا و خالی از حقایق راستین را نظاره گر هستیم و همان بلائی تاریخی که بر سر معیارهاي مقدس و زیباي اخلاقی ما آمده نیز در دیگر ارکان جامعه نیز مشاهده می کنیم.
قشر معلم که باید تعلیم دهنده نسل جدید و آینده سازان ایران زمین باشند، آنچنان در میان تارهاي تنیده زندگی عادي و معمولی پیچیده و سردرگم شده اند که گاهی اوقات به پندارمان این گونه خطور می کند که آنها هم این مسئولیت را چون یک شغل براي امرار معاش و گذران زندگی انتخاب کرده اند و براي آنها هیچ فرقی بین این شغل مقدس با دیگر شغل هاي دیگر ندارد.
طرح سؤال و بیان مسئله:
اینک سؤال ما این است، آیا به راستی وضعیت معلم و تعلیم و تربیت باید چنین باشد...؟؟!!
آیا تعلیم و آموزش که اساس و پایه هاي یک تمدن بشري را می تواند رقم بزند در ردیف دیگر شغل ها باید سنجیده شود؟ آیا آنانی که در جندي شاپور به تحصیل علم می پرداختند این گونه می پنداشتند؛ اگر زندگی ابو علی سینا، ابوریحان بیرونی، جابربن حیان، خواجه نصیرالدین طوسی، زکریاي رازي، امام احمد غزالی، امام محمد غزالی، عمر خیام.....تا مولوي، حافظ، سعدي، عطار،..... گرفته تا به صده اخیر سید جمال، فرخی، عارف قزوینی، میرزاده عشقی،..... و تا به امروز مهندس بازرگان، طالقانی، دکتر شریعتی، استاد نجات الهی، دکتر جانعلی،استاد مطهري و دیگر بزرگان این عرصه را مرور کنیم آنها هم شغل معلمی را با همین دید می نگریستند؟
امروزه همگان از این که سطح آموزشی دانشگاه هاي ما پائین است ناراضی هستند، اما باید دید که کدامین متولی مسئول این نابسامانی در عرصه علم و دانش محیط هاي دانشجوئی و دانشگاهی ما می باشد.مطمئناً یک عامل را نمی توان در این امر دخیل داشت، چرا کهقاعدتاً فاکتورهاي متفاوتی باید در به وجود آمدن این نوع نگاه کردن و این گونه به قالب هاي بی محتوا دامن زدن را مورد توجه و تحلیل و بررسی قرار داد که امروز به اجبار زمانی که صحبت از معلم و مسائل آموزشی در یک جامعه می شود؛ لاجرم مباحثی که در تکوین و تدوین آن دخیل هستند نیز مد نظر قرار می گیرند. حال آنکه این مباحث به فرصتی بیش از این و زمانی فارغ تر از این دایره زمانی را می طلبد.
روش تحقیق:
به منظور انجام تحقیق از فلسفه معلمی و معلم شدن سؤالاتی را به صورت پرسشنامه چند گزینه اي به صورت تصادفی به 300 نفر از معلمان سراسر کشور که در رشته هاي مختلف در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تدریس می کردند داده شد و از آنان خواسته شد تا به دقت به سؤالات آن پاسخ دهند.