بخشی از مقاله
چکیده
یکی از مسائل مهم در حوزهی تحول در علوم انسانی، شناخت فلسفه و چرایی تحول در این علوم است. یکی از اولین کسانی که به این مهم توجه داشته، آیتاالله خامنهای است. با توجه به اهمیت مسأله و ضرورت تحقیق در مورد آن، مقالهی حاضر با هدف به دست آوردن دیدگاه ایشان در این زمینه، با روش توصیفی و تحلیلی، ابتدا فلسفهی تحول در علوم انسانی از دیدگاه ایشان را مورد بررسی قرار داده و سپس با توجه به ظرفیتهای مهم فلسفهی اسلامی از دیدگاه ایشان، به بررسی امکان و ضرورت ابتنای علوم انسانی بر فلسفهی اسلامی و بویژه حکمت صدرایی پرداخته است.
نتیجه پژوهش حاضر این است که از نظر آیتاالله خامنهای علوم انسانی موجود دارای اشکالات متعددی از جمله ابتنا بر فلسفههای مادی و الحادی بوده که در تعارض با مبانی دینی و فلسفی و فرهنگ بومی جامعهی اسلامی است و ضرورت دارد که از اساس تحول یافته و بر فلسفهی اصیل اسلامی و بویژه حکمت صدرایی که هیچیک از آن اشکالات را نداشته و با مبانی دینی و فرهنگ بومی جامعهی اسلامی کاملاً سازگار است، مبتنی گردد.
مقدمه
مسألهی تحول در علوم انسانی موجود و ارتقای آن یا تولید علوم انسانی اسلامی و بومی و سازگار با فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی، مدتهاست که توجه صاحب نظران را به خود جلب نموده است. در این میان عدهای طرفدار تحول در این عرصه و عدهای نیز مخالف آن بودهاند. طرفداران تحول همه از یک گروه فکری نبوده و با یکدیگر اختلاف نظرهای گوناگونی دارند - نک: حسنی و دیگران، علم دینی؛ خسروپناه، در جستجوی علوم انسانی اسلامی، ج 1؛ بستان، گامی به سوی علم دینی 1، صص - 122-138 همانگونه که مخالفان تحول نیز با یکدیگر همعقیده و همرأی نبوده و هر یک بنا به دلایلی با آن مخالفت ورزیدهاند.
به نظر میرسد بسیاری از افرادی که به مسألهی تحول در علوم انسانی وقعی ننهاده یا حتی با آن مخالفت نمودهاند، به دلیل عدم آگاهی کافی از فلسفه و ضرورت تحول در آن علوم بودهاست. به همین خاطر انجام پژوهشی در این زمینه ضروری مینمود. یکی از طرفداران جدّی تحول در این عرصه و از اولین کسانی که به این مهم توجه داشته و بیش از دو دهه در سخنان و پیامهای خود به طور مکرر به آن توجه داده و به اشکالات علوم انسانی موجود اشاره نموده و خواستار تحول بنیادین آن علوم شدهاند، آیتاالله خامنهای است.
از آنجا که تاکنون پژوهشی در مورد دیدگاه ایشان در این حوزه صورت نگرفته، و نیز با توجه به اهمیت مسأله و ضرورت تحقیق در مورد آن، مقالهی حاضر با هدف به دست آوردن دیدگاه ایشان در این زمینه، با روش توصیفی و تحلیلی و در دو بخش به بررسی پیامها و سخنان مهم ایشان در این حوزه پرداخته است؛ در یک بخش، فلسفهی تحول در علوم انسانی از دیدگاه ایشان را مورد تحلیل قرار داده و در بخش دیگر با توجه به ظرفیتهای مهم فلسفهی اسلامی از دیدگاه ایشان، به امکان و ضرورت ابتنای علوم انسانی بر فلسفهی اسلامی و بویژه حکمت صدرایی پرداخته است.
ملاحظات نظری
در مقاله حاضر به فلسفه و چرایی تحول در علوم انسانی موجود پرداخته میشود. سوال اصلی این پژوهش این است که چه ضرورتی دارد که علوم انسانی موجود تحول و یا ارتقا یابد؟؛ به عبارت دیگر، مشکل علوم انسانی موجود چیست که بایستی تحول پیدا کند؟ فرضیه تحقیق این است که علوم انسانی موجود عمدتا مبتنی بر فلسفه های مادی و مبانی غیر دینی و ضد دینی بوده و متناسب با جامعه ی اسلامی نیست و نمیتواند مسائل و مشکلات این جامعه را حل کند. به همین خاطر بایستی تحول یافته و علوم انسانی مبتنی بر فلسفهی اسلامی و هماهنگ با مبانی دینی و اسلامی تولید و جایگزین گردد.
روش پژوهش
این پژوهش بر اساس روش توصیفی و تحلیلی انجام میگیرد؛ برای این منظور، با جستجو در بیانات و پیامهای آیتاالله خامنهای ابتدا بیانات و پیامهای فلسفی ایشان احصا میشود، آنگاه بر اساس آنها فلسفهی تحول در علوم انسانی از دیدگاه ایشان مورد بررسی قرار میگیرد و سپس با تحلیل ظرفیتهای مهم فلسفهی اسلامی از دیدگاه ایشان، به امکان و ضرورت ابتنای علوم انسانی بر فلسفهی اسلامی و بویژه حکمت صدرایی پرداخته میشود.
-1 فلسفه و چرایی تحول در علوم انسانی موجود از منظر آیتاالله خامنهای
با مراجعه به پیامها و بیانات مهم آیتاالله خامنهای در حوزهی علوم انسانی و فلسفهی اسلامی، معلوم میشود که ایشان عمیقا به تحول بنیادین در علوم انسانی موجود باور داشته و علاوه بر اینکه خواستار تلاش جامعه علمی و نخبگان دانشگاهی و حوزوی برای ایجاد این تحول شدهاند، خود نیز در پیامها و بیانات خود به آسیبشناسی، تحلیل و بیان فلسفه و چرایی تحول در علوم انسانی موجود پرداختهاند. با تحلیل سخنان ایشان بر پایهی یک نگاه فلسفی به علوم انسانی موجود، میتوان گفت به نظر ایشان بنا به دلایل ذیل، این علوم بایستی ارتقا و تحول پیدا کرده و علوم انسانی اسلامی جایگزین آنها شود:
-1-1 تفاوت مبانی فکری اسلامی با مبانی فکری غرب
آیتاالله خامنهای در یکی از بیانات خود به تفاوت مبانی فکری اسلامی با مبانی فکری غرب اشاره کردهاند که بیانگر یکی از وجوه مهم ضرورت تحول در علوم انسانی موجود است: خب، رنسانس مبدأ تحولات گوناگونی هم در غرب شده؛ اما مبانی فکری ما با آن مبانی متفاوت است - بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان . - 1390/05/19 پر واضح است که مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی اسلامی با آن مبانی در غرب، تفاوت بنیادین دارد که در ذیل به دو مورد آن در بیانات آیتاالله خامنهای اشاره میشود:
-1-1-1 ابتنای علوم انسانی موجود بر فلسفههای مادی
آیتاالله خامنهای، مادیگری و نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان را مبنای بسیاری از علوم انسانی موجود دانستهاند که بیانگر ضرورت تحول در این علوم است: بسیاری از مباحث علوم انسانی، مبتنی بر فلسفههائی هستند که مبنایش مادیگری است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است.