بخشی از مقاله

چکیده

کنش کلامی، نظریهای است که به بررسی کارکردهای کُنشیِ گزاره های زبانی می پردازد. کاربرد نظریه ی کُنش کلامی در بررسی گزارههای زبانی قرآن کریم، از حوزههای جدید در مطالعات قرآنپژوهی است. محققّان در این زمینه، با تطبیق آرای نظریه پردازان کنش کلامی بر گزارههای زبانی قرآن، به بررسی کارکردهای کنشیِ گزارههای زبانیِ قرآن کریم پرداخته اند.

این در حالی است که نظریه کنش کلامی بر مبنای »زبان طبیعی « و کارکرد آن در جامعههای انسانی - زبان بهعنوان پدیدهای اجتماعی و حاصل »قرارداد« میان اهل زبان - ساخته و پرداخته شده است و میان زبان انسان و زبان قرآن تفاوت های بنیادینی وجود دارد و در زمینه ی تطبیق برخی مبانی نظریه ی کنش کلامی بر آیات قرآن، باید احتیاط ها و احترازهای لازم را به عمل آورد.

بر این اساس، در این مقاله ضمنبیینت مبانیِ نظریهی کنش کلامی، تفاوت ها و تناقض های برخی آرای نظریه پردازان این حوزه با سرشت زبان قرآن بررسی می شود. این مسأله نشان می دهد که در به کارگیری نظریات و مکاتب مختلف در مطالعات قرآنپژوهی، لزوم نگرش نقّادانه به مبانی و ریشههای این مکاتب و نظریات همواره باید مورد توجّه قرار بگیرد.

1 مقدّمه

قرآن، کتاب دینی و وحیانی، از آغاز ظهور تا به امروز همواره منشأ تحوّلات مهمّی در تاریخ تفکّر و تمدّن، به ویژه در میان مسلمانان بوده است. این تأثیر عمیق قرآن، از طریق بستری زبانی صورت گرفته است. این مسأله ناشی از ماهیت فکری و اندیشگیِ اسلام است. بدین صورت، یکی از وجوه منحصر بهفرد تبلیغیِ اسلام، تأکید بر مبانی فکری، و عدم تکیه بر خوارق عادات - معجزات - بوده است.

زندگی پیامبر گرامی اسلامﷺ و معجزه ی جاویدش، قرآن، گواه محکمی است که نشان می دهد اسلام در اساس شالوده ی تبلیغیاش را بر ارتباط فکری و زبانی نهاده است. موقعیت تاریخیِ ظهور اسلام نیز این مسأله را اجتناب ناپذیر کرده بود. دورهی آغاز ظهور اسلام، دورانی بود که بشر از مرحلهی طبیعت به مرحلهی فرهنگ وارد شده بود. مرحله ی طبیعت، دورانی پیشامنطقی و البته مفروض است؛ دورانی که توانایی تفکیک تجربی و منطقیِ امور در میان جامعه های انسانی هنوز تثبیت نشده بود.

انسان در این دوران، امور را به شکلی مطلق و لایتجزّی شناسایی میکرد و در مواجه با عناصر و پدیدههای جهان واقع و عناصر و اجزای آن مثل کوه، دریا، جنگل، موجودات روی زمین، سرما، گرما، طوفان، باران، خشکسالی و... به جای تکیه بر قوهی شناخت تجربی و علّی و معلولی، بر فرآیندهای ادراکیِ اسطورهای تکیه میکرد. از همین روست که در ادیان کهنِ پیش از اسلام، برای مجاب کردن معاندان و مشرکان، موارد متعدّدی از معجزات و خوارق عادات از جانب پیامبران روی داده است، امّا در دورهی ظهور اسلام و ابلاغ وحیانیِ قرآن، بهتدریج تحوّلاتی در جامعهای انسانی در حال روی دادن بود.

در این دوران، فرهنگِ مکتوب در میان جوامع انسانی بهتدریج در حال تثبیت شدن بود. هر چند تاریخ اختراع خط به چند هزار سال پیش از اسلام برمیگردد، امّا تثبیت جریان مکتوب کردن اطلاعات در دنیای باستان، نیازمند تحوّلات عمیق و بسیار گستردهای در مقیاس کلّ فرهنگ ها و جامعه های انسانی بود تا بهعنوان جریانی عمیق، جهانبینی و سبکهای زندگی جوامع مختلف جهان را هر چند آرام، امّا در مقیاسی فراگیر تغییر دهد. اسلام در آغازِ شروع چنین روندی در تاریخ تمدّن، در شبه جزیره ی عربستان ظهور کرد.

از همین روست که اسلام دعوتش را بر مبنای خردورزی و استدلال های منطقی آغاز کرد و کلام قرآن، مهمترین معجزهی پیامبر اسلامﷺنیز کاملاً بر مبنای استدلالها و احتجاجات فکری و منطقی شکل گرفته است، و با توجّه به نقش کلیدی »زبان« در تکوین اندیشه و نیز ارتباط فکری، جایگاه مهمّ »زبان«در تاریخ اسلام و قرآن از آغاز تا کنون کاملاً آشکار می شود. البته این یکی از حلقه های گمشده ی انسان امروز در مواجه با اسلام نیز هست؛ دینی که با تکیه بر زبان، تفکر و خردورزی، بیش از آنکه در پی »حذف کردن« باشد، به دنبال تفهیم، تفاهم و هدایت کردن است.

علاوه بر جایگاه زبان در امر تکوین و تبلیغ اسلام، اصولاً نقش زبان در کتابهای وحیانی همواره چالش برانگیز بوده است. نه تنها در قرآن، بلکه در دیگر کتاب های وحیانی نیز زبان مهم ترین واسطه میان جریان وحی و انسان بوده است. اندیشه و معرفتی که از طریق وحی ابلاغ شده است، همواره بدیع و بیسابقه بوده است و زبان که نظامی از نشانهها و رمزگانهایقراردادیِ بشری است همواره با چالش چگونگی ابلاغ وحی به انسان مواجه بوده است. وحی سرشتی فرا انسانی و فراتجربی دارد و وقتی وارد چارچوب های نشانهای و قراردادیِ زبان می شود، انتقال امور وحیانی از طریق نشانه ها و گزارههای زبانی، منشأ چالشهای عمیقی می شود. از این روست که مقوله ی تفسیر و تأویل، و در خوانشهای معاصر، هرمنوتیک، همواره در کنار فهم قرآن - و دیگر کتابهای وحیانی - مطرح بوده است.

مواجهه ی چالش برانگیز زبان با وحی در کتاب های وحیانی، منشأ شکل گیری شاخهای متعدّدی از علوم و معارف بوده است، از جمله میتوان به فلسفهی زبان اشاره کرد که تا حدّ زیادی حاصل چالش مواجههی زبان با امر قدسی - وحی؛ متافیزیک و... - است. مواجهه ی زبان با امر قدسی در طول تاریخ زبان، تواناییهای خارق العاده ای به زبان داده است. سرشت استعاری، ویژگی های چندین لایه ای، کارکردهای مجازی و غیرمستقیم زبان، و نقش و تأثیر عمیقِ آن در شکل دهی به کنش های بیرونی، بیش از آنکه ناشی از تجربهی کارکرد زبان در دنیای سه بُعدی جهان طبیعت باشد، ناشی از مواجههی زبان با تجربیات و ادراکات شدّتبه پیچیده، چندین لایه، و فرا تجربیِ امر قدسی - و یا به قول برخی، متافیزیک - است.

زبان با چنین تجربیاتی در طول تاریخ تکوین اش، از توانایی ها و تأثیرات خارق العاده ای برخوردار شده است، چنانکه حتّی در برخی تئوری ها زبان را منشأ کنشهای بیرونی و غیرزبانی دانستهاند. از میان این تئوریها، نظریهی کنش کلامی از اهمیت خاصّی برخوردار است. کنش کلامی1، نظریهای است که به بررسی کارکردهای کنشیِ گزاره های زبانی می پردازد.

در مطالعات قرآنپژوهی، با توجّه به نقش کلیدیِ زبان در تکوین گزارههای وحیانیِ قرآن، مطالعه ی گزاره های زبانی قرآن بر اساس نظریه ی کنش کلامی، از رویکردهای جدید در مطالعات قرآنپژوهی است. با توجّه به نُوپا بودن این رویکرد در مطالعات قرآن پژوهی در ایران، تعداد تحقیقات منتشر شده در این حوزه اندک است. در این زمینه میتوان به مقالهی »تأثیر بافت زمانی مکانی بر تحلیل کنش گفتار: مقایسه فراوانی انواع کنش های گفتار در سوره های مکّی و مدنی قرآن کریم« از حسینی معصوم و رادمرد اشاره کرد.

نویسندگان این مقاله، بر مبنای گزاره های زبانی در 30 صفحه از سورههای مکّی و 30 صفحه از سورههای مدنی که به صورت پراکنده و تصادفی از میان صفحات سورههای مختلف مکّی و مدنی انتخاب شده اند تأثیر بافت زمانی مکانی در نوع کنشهای کلامی در آیات قرآن کریم را بررسی کرده اند - حسینی معصوم و رادمرد، 135 :1394. - 161 همچنین، زارع و زرگری نیز در مقاله ای جنبه های مختلف کنشهای کلامیِ آیات سوره بقره را بررسی کرده اند

در این تحقیقات و دیگر مطالعات مشابه، محققّان به دنبال تبیین کنشهای کلامیِ گزاره های قرآن بر مبنای فرضیات و دیدگاه های نظریهپردازان کنش کلامی هستند. در این زمینه باید توجّه داشت که تکوین مبانیِ نظریه ی کنش کلامی بر مبنای »زبان طبیعی« - زبان به عنوان پدیده ای انسانی و حاصل قراردادهای اجتماعی - بوده است، و این در حالی است که گزارههای زبانیِ قرآن کریم، سرشتی انسانی ندارند و منشأ قدسی دارند؛ به عبارت دیگر، زبان قرآن و زبان انسان را نمیتوان از منظری واحد نگریست؛

زیرا منشأ تکوین و نیز منشأ معرفتیِ این دو زبان کاملاً متفاوت است و در مطالعهی گزارههای زبانی قرآن بر اساس آرای نظریه پردازان کنش کلامی، باید به این مسألهی مهم توجّه داشت که نمی توان تمام فرضیات و دیدگاه های مبتنی بر زبان طبیعی - زبان در کارکرد اجتماعی و انسانی اش - را به زبان قرآن تعمیم داد. این مسأله، ضرورت نگاه نقّادانه به نظریهی کنش کلامی در مواجه با زبان قرآن، را نشان میدهد. در این نوشتار، ضمن تبیین مبانی نظریه ی کنش کلامی، تفاوت ها و تناقضهای برخی مبانیِ این نظریه با سرشت وحیانی زبان قرآن بررسی میشود.

2 نظریه کنش کلامی

زبان و کنشهای غیرزبانی همواره قرینِ یکدیگر بوده اند. مطالعات معاصر نشان می دهد که گزاره های زبانی ارتباط تنگاتنگی با کنش های غیرزبانی دارد، چنانکه بهنوعی زبان را منشأ کنشها و واکنشهای بیرونی دانسته اند. نظریه کنش کلامی به تبیین کارکردهای کنشیِ گزاره های زبانی می پردازد؛ یعنی »زبان برای انجام نقش هایی تعبیه شده است -  این نظریه، واکنشی به رویکردی بود که زبان را به صرف گزاره های صادق و کاذب تعریف می کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید