بخشی از مقاله
چکیده
»قلتشن دیوان«، یکی از آثار رئالسیتی جمالزاده است که در آن، وی به تحلیل پارهای از واقعیتهای حاکم بر جامعه می-پردازد. متن حاضر با تکیه بر منابع تاریخی، واقعیتهایی را که در داستان بازتاب یافته است، به چالش کشیده و به تبیین و تحلیل آنها میپردازد. در واقع این اثر، بازتابی از اوضاع اجتماعی و سیاسی اواخر دوره قاجاریه به شمار میرود که نویسنده در آن، علاوه بر انعکاسِ واقعیتها، ایدئولوژی خود را نیز در نتیجه حاصل از چنین اوضاعی دخالت داده استالبته. تطبیقِ حوادث داستانی با واقعیتهای تاریخی، جنبه رئالیستی اثر را نیز، متأثر میکند. در نهایت باید گفت؛ جمالزاده با وجود دوری از ایران به خوبی توانسته است اوضاع عصر را منعکس کند.
مقدمه، پیشینه و ضرورت بحث
سیّدمحمدعلی جمالزاده یکی از نویسندگان نامی ادبیات داستانی معاصر است که بسیاری وی را به سبب مجموعهی »یکی بود و یکی نبود« پدر داستان کوتاه ایران مینامند. وی در دیباچهای که بر این اثر نوشته، درباره رمان مینویسد: »رمان بهترین آینه است برای نمایاندن احوالات اخلاقی و سجایای مخصوصه ملل و اقوام «... - جمالزاده، - 18:1392 در این مقاله با تکیه به اثر دیگر وی با نامِ قلتشن دیوان، نمونهای از تلاش نویسنده را در این راستا، با ارائه سندهایی از منابع تاریخی، نشان میدهیم.
کتابهای بسیاری درباره جمالزاده و آثار وی نوشته شده که مبحث اینگونه آثار، در مورد »قلتشن دیوان« کلی بوده است. همچنین مقالههایی که به تحلیل و بررسی اثر ذکرشده پرداختهاند، بیشتر بر مباحث اجتماعی تکیه داشتهاند. ولی تحقیق حاضر، تمام مسائل سیاسی و اجتماعی موجود در آن را جزء به جزء به رشته کشیده و سعی نموده است درستی این مسائل را با استفاده از منابع تاریخی ثابت کند که در هیچیک از تحقیقهای انجام شده چنین موردی دیده نشده است.
روش پژوهش
این تحقیق به صورت کتابخانهای بوده است. چند مورد از آثار جمالزاده و کتابهایی که در مورد وی و آثارش نوشته شدهاند، مطالعه نموده و سپس به مطالعه منابع تاریخی پرداخته است تا مسائل سیاسی و اجتماعی موجود در قلتشن دیوان با - مسائل سیاسی و اجتماعی - منابع تاریخی مطابقت داده شود. بنابراین نخست به تعریف و توصیف رئالیسم پرداختهایم تا خواننده از اطلاعاتی در این زمینه بهرهمند شود؛ و درست به همین سبب شرح و توضیح مختصری هم از اوضاع سیاسی و اجتماعی - اواخر دوره قاجار - را ذکر نمودهایم.
محتوای کتاب را با عنوانهای؛ تفاوت جامعه ایرانی با جامعه فرنگی، حاج شیخ: نماد فضیلت، سرخوردگی سیاسی، فساد اداری، قلتشن: نماد رذیلت، نابرابری اجتماعی، تقابل دو شخصیت نمادین، دگرگونی ارزشها، اوضاع آشفته سیاسی و اجتماعی و سادهلوحی مردم نامگذاری کردهایم و این تقسیمبندی محتوایی، براساس ترتیبِ روایت داستانی صورت پذیرفته است.
رئالیسم
رئالیسم یا واقعگرایی، مفهوم فلسفی است که در آن، واقعیتهای زندگی چنان که هست تصویر میشود نه چنان که هنرمند میخواهد، بنابراین در این هنر، »من« رنگ باخته و »ما«، رنگ میپذیرد. »رئالیسم ... مکتب عینی یا برونی objetif است و نویسنده رئالیست هنگام آفریدن اثر بیشتر تماشاگر است و افکار و احساسات خود را در جریان داستان ظاهر نمیسازد. رئالیسم میخواهد همه واقعیت را کشف کند اما در خوانندهاش این احساس را تولید کند که واقعیت است که ظاهر میشود.«سیّد - -حسینی، - 157:1366
آثار رئالیستی مسائل جامعه را موشکافانه و بدون اعمال احساسات شخصی تحلیل میکند تا خواننده به شناخت و درک درست از ساختار جامعه و عناصر آن دست یابد، »بنابراین، موضوع ادبیات رئالیستی، جامعه و ساخت و مسائل آن است و نشان میدهد که جامعهای با آن ویژگیها وجود دارد و اثر ادبی را وادار به شرح و تحلیل آن میسازد.« - مدرسی،. - 167:1390
روشن است؛ رئالیسم نویسنده را به پذیرش مسئولیتی سنگین و متعهدانه برمیانگیزد؛ زیرا وی ناگزیر است از دخالت دادن احساسها و تخیلهای خود در داستان جلوگیری کند و با بیطرفی کامل از جامعهای تصویر بکشد که هست، نه آن چیزی که میخواهد باشد. »در واقع، جوهر واقعگرایی عبارت است از »تحلیل اجتماعی«، مطالعه و تجسم زندگی انسان در جامعه، و ساختمان خود جامعه.« - همان - جمالزاده با »قلتشن دیوان« الگویی از این هنر را در برابر دیدگان خواننده نمودار میسازد و باید اعتراف نمود به سبب همین خصیصه بیشک، یکی از شاهکارهای بینظیر وی به شمار میآید. زیرا وی با وجود غیبت از وطن، به حد کمال، از عهده اینچنین مسئولیتی برآمده است.
وی همراه با این الگو، خصیصه انتقادی نیز به قلتشن دیوان بخشیده است که این امر، اثر ذکرشده را در زمره رئالیسم انتقادی قرار میدهد. در آثاری که به این شیوه - رئالیسم انتقادی - نوشته شدهاند »قهرمانان داستان که از محیط اجتماعی خویش جلوترند، از وضع موجود جامعه انتقاد میکنند و برای تغییر آن تلاش مینمایند.« - همان: - 169 چنانکه در ادامه اشاره خواهد شد یکی از شخصیتهای داستان حاجشیخ نیز برای تغییر جامعه میکوشد ولی در پایان با سرخوردگی روبرو میشود.
نگاهی به اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر
بُعد زمانی که جمالزاده برای روایت داستان برگزیده، زمانی است که دوران سلطنت قاجاری، نفسهای آخرِ خود را می کشد و مقارن با جنگ جهانی اول است. دراین دوره، ایران به سبب امور داخلی و خارجی از نظر سیاسی و اجتماعی، در اوضاعی بسیار آشفته و پرهرج و مرج به سر میبرده است؛ در واقع، »دولت متزلزل ایران، که ریاست آن را هر چند هفته یا هر چند ماه، یکی بر عهده داشت، در برابر بحران های سیاسی ناشی از مداخله نظامی متفقین و متحدین در ایران و بیحالی و دودلی مجلس سوم هیچ کار مثبتی نمیتوانست انجام بدهد.
بنابراین سرنوشت به دست عواطف و احساسات خودشان سپرده شده بود. - «شمیم، - 563:1384 چنین شرایطی که به یقین، بحران اقتصادی را نیز در پی داشت، آسیبپذیرترین قشر جامعه، یعنی طبقه فرودست را همچون گردبادی در برگرفته و هولناکترین شرایط را برای آنان دامن زد. به دلیل ضعف حکومت سلطنتی »در مناطق وسیعی از کشور، رهبران قبایل یا ملاکان بزرگی ... بدون اندک توجهی به تهران، برای خود حاکمیتهای اربابوار تشکیل داده بودند.
- «آوری و دیگران، - 5- 6:1387 و با طبقه فرودست با سیاست خاص خود، هر طور که راحت بودند برخورد داشتند؛ از اعمال زور، آزار و اذیت، ظلم و تعدی که ملازم نظام ارباب و رعیتی بود، فروگذار نمیکردند و به موجب عوامل داخلی ذکر شده، به هیچ وجه نمی-شد دست آنها را از این اعمال وحشیانه بازداشت و فرودستان چارهای جز سوختن و ساختن نداشتند.
جنگ جهانی هم با وجود اعلام بیطرفی ایران، تا آنجا که میشد به این شرایط دامن زده و اوضاع را بسیار وخیمتر گردانید، »جنگ در بعضی ایالات بحرانهای اقتصادی شدیدی به وجود آورد، تولیدات کشاورزی رو به کاهش نهاد، حضور نیروهای اشغالگر موجب کمیابی شدید بسیاری از اجناس و اقلام حیاتی شد، این در حالی بود که برداشت نامناسب محصول در بسیاری از مناطق به اضافه دستکاری بازار غلات از سوی محتکران، به قحطیهای خانمانبراندازی انجامید.« - آوری و دیگران، - 5:1387
جمالزاده به شیوه معمول داستاننویسی خویش، به عقب برگشته و در این برهه زمانی قلمفرسایی میکند . به دو عنصر دولت نابسامان و قحطی تکیه کرده و محتوای انتقادی از این مدل جامعه را با لحنی که قصههای قدیمی را تداعی میکند در لایههای روایی داستان میگنجاند. جامعهای که وی اندیشه تصویرسازی آن را در ذهن میپروراند جامعهای است که مراحل تغییر و دگرگونی را در جهات مختلف - سیاست، اجتماع، فرهنگ و ... - میگذراند، تغییری که از سالهای پیش شروع شده و اکنون نتایج آن به بار مینشیند.
مبارزات مشروطه و تنگناهای آن را گذرانده و حال انتظار ظهور خواستههای خود را میکشد. اما؛ قدرت حکومت مرکزی تا حدودی کاهش یافته و یک سری طبقات جدید سربرآوردهاند که جامعه را به تسلط خود درآورده و به فساد کشاندهاند. دست بیگانهها را بیش از پیش در کارهای کشوری مداخله داده و کورکورانه آنها را رفیق شفیق خود پنداشتهاند.
تفاوت جامعه ایرانی با جامعه فرنگی
نویسنده در آغاز هدف خود را از نوشتن داستان نمایاندن تفاوت فاحش بین روابط فرهنگی حاکم در ایران و فرنگ بیان می-کند: » از آنجایی که مشت نمونه خروار است میخواهم قصه کوچهای را که خانوادهی خودم در آن منزل داشت به طور مختصر برایتان نقل کنم.« - جمالزاده، - 14:1382 سپس به توصیف کوچه و معرفی اهالی کوچه میپردازد؛ هسته کوچه را »شش خانوار« تشکیل میدهند؛ »همین که وارد کوچه میشدید بلافاصله دست چپ خانه اول خانه استاد نوروز بود.« - همان:» - 15چند قدم پایینتر دست راست میرسیدیم به خانهی عمو قربان ترک معروف به عمو ترکه.« - همان - پس از عبور از خانه عمو ترکه می-رسیدند به خانه ما« - همان: - 18 خانواده راوی یکی از ساکنان کوچه هست »که تقریبا پنجاه سال پیش یکسره از اصفهان بدان خانه« - همان - آمدهاند.
»خانه چهارم روبروی خانه ما خانه حاج شیخ مرتضی سقطفروش بود.« - همان: - 19 حاج شیخ یکی از دو شخصیت اصلی داستان است که بیشتر حوادث داستانی حول محور این دو شخصیت میچرخد، بنابراین به معرفی بیشتر وی میپردازیم. » حاج شیخ مردی بود عمامهی شیر و شکری به سر با قدی متوسط و ریش توپری که همیشه از برکت رنگ و حنا مثل پر کلاغ سیاه بود.
... پسرش فضلاالله هم از همان دوره بچگی اختلال حواس پیدا کرده و ذهن و حافظهاش خراب شده بود . ... دخترکی هم داشت گوهرنام که عموماً او را خانمبزرگ صدا میکردند «... - همان:» - 19حاج شیخ مرد راضی و شاکری بود و رضا به رضاءاالله را تکیه کلام و عصای توکل ساخته هرگز لب به شکوه نمیگشود.« - همان - زیردست خانه حاجشیخ به منزل بیبیحمیده میرسیدیم. »همان - »خانه متشخص و معتبر کوچه همانا خانهی افراسیابخان قلتشن بود.« - همان: - 20 قلتشن دیوان یکی دیگر از دو شخصیت اصلی داستان هست.
»افراسیابخان آدم با سطوت و ابهت و پر-هارت و پورت و با اخم و تخمی بود و تنها خانهای که در آن زمان در کوچه ما رفت و آمد و برو بیایی داشت همان خانه او بود که مداوم درش گشاده و همواره چند رأس اسب، مادیان، خدم و حشم در جلوی آن ایستاده بود.« - همان: - 21 همانطور که ملاحظه میشود در ساختار طبقات اجتماعی کوچه، نمایندهای از هر نوع طبقه حضور دارد .»
زمان و مکانِ داستان یکی از محلّات تهرانِ پس از مشروطه است، در سالهای جنگ جهانی اولدر. آن روزگار هر محلّهای یک واحد منسجم بود که در بافتِ آن همهجور آدمی پیدا میشد: از اعیان و تجار و کسبه گرفته تا پیشهوران و فعله و عمله. ... شهر »شمال« و »جنوب« نداشت که توانگران - یا »اغنیاء - « در اولی و ناتوانان - یا»ضعفا - « در دومی ساکن باشندهر. محلّهای در حکمِ شهر کوچکی بود و کوچک بودنش سبب میشد که همهجور آدم از شازده تا شاطر با هم در تماس باشند.« - کاتوزیان، - 388:1377 بدین ترتیب کوچه همراه با اهالی آن، نمادی از تمام کوچهها و محلات ایران عصر قاجار میشود تا دستمایهای باشد برای نمایش تکههایی از معضلات اجتماعی و سیاسیای که به دلیل عوامل مختلفی که ذکر شد، گریبانگیر طبقه فرودست و بدون حامی جامعه شده بود.
»درباره روابط و مناسبات اهل این کوچه نسبت به یکدیگر باید گفت که البته به مقتضای طبیعت و اصطکاکهایی که خواهی نخواهی عموماً از همسایگان دیوار به دیوار برمیخیزد چه بسا اتفاق میافتاد که میانهی دو خانه به هم میخورد و بین خانه نشینان شکرآب میشد. « - همان: - 21 اما این دعواهایی که »به مقتضای طبیعت انسانی و اصطکاکهایی که ... از همسایگان دیوار به دیوار برمیخیزد« به سبب آب بود که به صورت جیرهبندی و نوبتی بین کوچه تقسیم میشد: »پوشیده نماند که بیشتر این نقار و کدورتها و دعواها و مرافعهها سر آب بود و در شبهای چهارشنبه که نوبت آب به کوچه ما میرسید تولید میگردید.
« - همان: - 22 این مشکلی بود که تا پایان دوره قاجاریه و روی کار آمدن حکومت پهلوی و آغاز اصلاحات، مشکلات بسیاری را برای مردم بهوجود میآورد: »آن هنگام که »نوبت شب« آب یک محله، یعنی پرکردن آبانبارها فرا میرسید، نوکرها و بچهها در مناطق مسکونی از خانه بیرون میآمدند، در کنار زمزمه جوی آب بازی میکردند. آب آشامیدنی ]آب شاه[ را با گاری میآوردند و مردم آن را در کوزههای دهنگشادبزرگی میریختند که برای مصرف یک روز کافی بود. اینک، همه این زیباییها دستخوش دگرگونی شده است، و میزان تغییر تا اندازهای نشانگر آن چیزی است که بایستی برای تحول ایران قدیم به ایران نو انجام داد. این تحولی بود که در دوران سلطنت رضاشاه به گونه جدی آغاز گردید. - «آوری، :1369ج - 70-469/1