بخشی از مقاله
چکیده
بشر در طول تاریخ،خصوصاً از زمانی که توانایی های خود را کشف کرد، همواره برای دستیابی به پیشرفت و گسترش دامنه ارتباطات و نفوذ خود در تلاش و تکاپو بوده است؛ پدیده جهانی سازی، که دارای جنبههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سیاسی و ... است، در انتهای قرن بیستم ظهور یافت و هم اکنون به یکی از بزرگ ترین چالش های فکری بشر تبدیل شده است.
جهانی سازی در همه ابعاد و حوزه ها، فرصت ها، محدودیت ها و تهدیداتی را به دنبال دارد. سؤال اساسی این است که چگونه می توان با پدیده جهانی سازی برخورد یا تعامل داشت؟ آیا جهانیشدن به تولید و استقرار یک فرهنگ عام سیر می کند؟ یا با حفظ و حتی تقویت لایههای پیشین، به تولید هویت جدیدی متناسب با اوضاع جدید می پردازد؟ همزمان با پیشرفت جوامع، ارتباطات روند پیچیده تری یافته است، در این میان برخی کشورها تلاش دارند تا دیگر جوامع را تحت کنترل و هدایت خود در آورند و در موضع ضعف نگه دارند. به تبع این خصوصیات، از نتایج چندوجهی جهانیشدن، برانگیخته شدن دیدگاهها و داوریهای بعضاً متناقض در میان تحلیلگران است.
-1 مقدمه
یکی از مسایل محوری و عمده که در ابتدای شکل گیری نظریه جهانی شدن اذهان بسیاری را به خود مشغول داشته و به موضوع مرکزی نظریه پردازان این حوزه تبدیل شده پیدایی هویت های عام و همگون در جهان بود. در این مرحله بسیاری از این نظریه پردازان با تعابیر متفاوتی از تأثیرات همگون ساز و یکنواخت کننده هویتی و فرهنگی جهانی شدن سخن به میان آوردند. از این منظر جهانی شدن به معنای امریکایی شدن، غربی شدن یا مک دونالدی شدن، صرفا محدود به حوزه های اقتصادی یا سیاست نمی گردد، بلکه حوزه فرهنگ را نیز در بر می گیرد
جهانی شدن تأثیر شگرف و غیر قابل انکاری بر تمامی جنبه های زندگی انسان ها گذاشته است. فرهنگ، اقتصاد، سیاست و... از حوزه هایی هستند که زیر این تأثیر قرار دارند. کشورهای جهان سوم - در حال توسعه - و به ویژه کشورهای اسلامی از این تأثیر بی نصیب نیستند. این تأثیر در حوزه های مختلف، متفاوت است. "جهانی شدن در مفهوم عام آن عبارت است از "در هم ادغام شدن" بازارهای جهان در زمینههای تجارت و سرمایهگذاری مستقیم و.. ، اصطلاحی است که از اواسط دهه 1980 متداول شده و ابعاد و دامنه آن آنقدر وسیع و گسترده است که تمام شئون زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده است، تا جایی که برخی از صاحب نظران آن را به عنوان بزرگترین رخداد تاریخ بشری یاد کرده اند.
اصطلاح »جهانی شدن« به طور عمده از اواسط دهه 1980 به عنوان یک اصطلاح علمی مورد استفاده قرار گرفت. به نظر رابرتسون مفاهیم جهانی شدن، بیشتر پس از انتشار کتاب مارشال مک لوهان تحت عنوان »اکتشافاتی در ارتباطات« در سال 1960 مورد توجه واقع شد - نظریه دهکده جهانی - . جهانی شدن در حقیقت یکی از مراحل پیدایش و گسترش تجدد و سرمایه داری جهانی است که سابقه آن، به قرن پانزدهم باز می گردد
امروزه پدیده جهانی شدن، یکپارچگی، تعمیم گرایی، سیستم باز، نظام آزاد جهانی، بین المللی شدن و نظم جدید جهانی با واژههای متفاوت اما به مفهوم یکسان در فرهنگهای مکتوب و مدون، درج شده و مورد بررسی و نقد و مباحثه نظریه سازان و نظریهپردازان جهانی قرار میگیرد. در این راستا، در نظام آموزش کشورها نیز مفاهیمی نظیر ارتباط آموزش و پرورش با نهادهای حرفهای، ارائه به هنگام آموزش و پرورش و ایجاد برابری آموزشی صرفنظر از نژاد، جنس، فرهنگ و قومیت به طور جدی مطرح است
در واقع از سالهای پایانی جنگ جهانی دوم، که همراه با رشد صنایع، ظهور فرهنگهای مختلف، ارتباطات و انقلاب در فرهنگها بوده است، در جهت تقلیل اختلافات جوامع، بسیاری از کشورها به اتحاد و همگرایی جهانی تمایل یافتند؛ اما در این میان گروهی از این کشورها به فکر رهبری این همگرایی بزرگ جهانی افتادند تا با تکیه بر توان نظامی، تبلیغاتی و نفوذ ایدئولوژیک خود بر کشورهای دیگر تسلط یابند و اهداف خود را محقق نمایند. این عوامل به همراه گسترش ارتباطات جهانی که از پیامدهای گسترش پدیده های نوظهور تکنولوژی بود، موجب تشدید پدیده ای جدید به نام جهانی سازی - و یا دهکده جهانی - شده است.
اما در این میان تکلیف چیست، آیا باید خود را بدون هیچ قید و شرطی به این تجمیع جهانی بسپاریم؟ آیا باید به طور قطع و یقین از این پیوستن و منافع آن به نفع عقاید و تفکرات خود کنار بکشیم؟ و یا به استفاده مطلوب از بخش های سودمند و متوازن آن پرداخته و به طرد عناصر و مفاهیم نامطلوب بپردازیم؟ جهانی شدن پدیده بزرگ اجتماعی است، که در نیمه دوم قرن بیستم به ویژه در دهه 1990 میلادی به سرعت مراحل تکوین خود را پشت سر گذاشت و اکنون به یکی از چالش های فکری و اساسی تبدیل شده است
جهانی شدن به زبان ساده فرایند اجتماعی شدن، انسجام، پذیرش مردم، تحمل عقاید آنان و سازگاری و حسن سلوک با مردم به طور متقابل است. در جریان تبادل افکار اندیشههایی تبیین میشود که در هدایت و آموزش طرف مقابل اثربخش است.
جهانی شدن دارای جنبههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و با روشهای مناسب و اصول مربوط به هدفهای گوناگون، فعالیتهای لازم را تعقیب و از راهبردهایی برای تسریع و تسهیل در نیل به آرمانها استفاده میکند. حال میتوان تعریفی از جهانی شدن ارائه داد که در ادامه به آن میپردازیم: »درک متقابل و تفاهم سازگار به منظور ایجاد ارتباط منطقی و اثربخش که به تعامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و زیست محیطی صرفنظر از نژاد، جنس، آیین و قومیتهای گوناگون منتهی میشود
« با تجزیه و تحلیل این تعریف، فراهم سازی بستر فرهنگی جهانی شدن و یکپارچگی، نیاز به ایجاد مراکز یادگیری و آموزش دانشگاهی دارد که کلید آن در دست رهبران آموزشی است که با استفاده از الگوی مدیریت مشارکتی یعنی کار با مردم و برای مردم و ارتباط متقابل آموزش و پرورش، دانشگاه و صنعت زمینهسازی کرده، با آموزشهای کافی و به هنگام به مثابه فرایندی بزرگ میان مرزهای سنتی، فرهنگ های گوناگون رشتههای علمی پیوندی مناسب برقرار کنند
انسان در تمام طول تاریخ برای تحقق پیشرفت در عرصه های گوناگون اعم از مادی و معنوی همواره در تلاش بوده است. پسامدرنیسم، جریانی فلسفی- اجتماعی است، که حوزه های مختلف هنر، ادبیات، علوم اجتماعی و آموزشی را دگرگون ساخته است و هدف ابتدایی این جریان انتقاد از مدرنیته و بن بست های ناشی از آن بود. پدیده جهانی شدن، که دارای جنبههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سیاسی و ... است، در انتهای قرن بیستم ظهور یافت و هم اکنون به یکی از بزرگ ترین چالش های فکری بشر تبدیل شده است. پژوهش حاضر با هدف مطالعه ابعاد جهانی شدن و ارتباطات، انجام شده است.
-2 مبانی نظری
-1 -2 مفاهیم و تعاریف جهانی سازی
از جهانی شدن به عنوان یکی از مهمترین پدیده های زمان حاضر تعاریف و تعابیر مختلفی ارایه شده است و اندیشمندان مختلف از جنبه های گوناگون به آن پرداخته اند. رونالد رابرتسون، جهانی شدن را به معنای »در هم فشرده شدن جهان و تبدیل شدن آن به مکان واحد« قلمداد می کنتد
آنتونی گیدنز در ساده ترین تعریف، جهانی شدن را به معنی زندگی کردن در دنیای جهانی تر یعنی زندگی در دنیایی به هم وابسته تر می داند که در آن رخداد های یک سوی جهان مستقماًی بر وقایع سوی دیگر آن تأثیر می گذارد
برخی دیگر، یکی شدن فرهنگ ملت ها را حاصل پیشرفت های عظیم در فناوری ارتباطات و تبادل اطلاعات و نفوذ و گسترش شبکه های رایانه ای و ماهواره ای می باشند را یکی از جنبه های مثبت پدیده جهانی شدن تلقی می کنند. فرآیند جهانی شدن فرآیند همگن ساز نیست، بلکه فرآیندی تفکیک ساز است و همه چیز زا به هم به صورت یکدست توسعه نمی دهد و پیامدهایش به هیچ وجه خطرناک نیستند و از آنها هم گریزی نیست
در نگاه مک لوهان جهان به سوی یکسانی و یکنواختی فرهنگی به پیش می رود. فرهنگ ها به تدریج ساختار و محتوای واحدی پیدا می کنند و زمینه ساز حکومت جهانی می گردند. عقیده تافلر، برخورداری از بالاترین سطح قدرت در مقیاس جهانی معیار اساسی حق حاکمبت بر جهان را تضمین می کند. تافلر سرچشمه ی قدرت در عصر حاضر را قدرت علمی و اطلاعاتی و اطلاع رسانی می داند.
به نظر هانتینگتون، در برتری بر جهان و فرهنگ ها و جوامع، هیچ عاملی به اندزه ی فرهنگ و تمدن کارآمد و تعیین کننده نمی باشد. رولند رابرتسون جهانی شدن را احساس یکی شدن تعریف میکند - جمعی از دانشجویان، . - 1392 مانوئل کاستلز با تاکید بر عنصر ارتباطات و اطلاعات معتقد است جهانی نو در پایان هزاره دوم شکل گرفته است. این جهان در اواخر دهه 1960 و نیمه دهه 1970 میلادی بر اثر تقارن تاریخی سه فرایند مستقل پدیدار شده است:
انقلاب فناوری و اطلاعات، بحران های اقتصادی سرمایه داری و دولت سالاری و شکوفایی جنبش های اجتماعی-فرهنگی. به نظر او روند این تحولات منجر به ظهور »جامعه شبکه ای« شده است