بخشی از مقاله

چکیده

اشکال گوناگون قدرت در سازمانها در جهت کنترل رفتار افراد به کار گرفته می شود. در دانشگاه ها نیز اعمال قدرت در جهت هدایت رفتار افراد ضروری می باشد، اما به جهت ماهیت خاص دانشگاه ها نوع قدرت اعمال شده و روش آن متفاوت از دیگر سازمانها می باشد. دانشگاه ها همچون دیگر سازمانها از گروه های گوناگونی تشکیل شده است که هریک دارای اهداف و اولویت های گوناگون و گاه متضادی می باشند که این امر زمینه ساز بروز رفتارهای سیاسی می گردد.

گروهها در تلاش برای کسب قدرت بیشتر و در نتیجه دستیابی به منابع بیشتر با یکدیگر رقابت می کنند. مدیریت و نظارت بر این رفتارها می تواند زمینه پیشرفت سازمان را فراهم آورد و نه تنها ایجاد بی ثباتی نمی کند، بلکه به ثبات بیشتر سیستم منتهی می گردد. تضاد و تعارض لازمه پیشرفت است و این از طریق کاهش یا حذف رفتارهای سیاسی منفی رخ می دهد. لذا هدف پژوهش حاضر با هدف بررسی و واکاوی مبحث قدرت و سیاست در دانشگاه به شیوه کتابخانه ای - با مطالعه کتب و مقالات معتبر داخلی و خارجی - و از طریق فیش برداری به گردآوری اطلاعات پرداخته است.

1.    مقدمه

قدرت واژه ای است که در مکالمات روزمره، روزنامه ها و نشریات به کرات به کار می رود؛ ولی تجزیه و تحلیل، درک و تبیین آن در ارتباط با رفتار افراد، گروهها و سازمان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. قدرت چیست؟ چگونه و چه زمانی اعمال می شود؟ ماهیت قدرت نیک است یا بد؟ منابع قدرت چیست؟ همه اینها سؤالاتی هستند که پاسخ به آنها نیازمند تجزیه و تحلیل علمی است. قدرت یکی از اجزای اصلی ساختارهای اجتماعی است که تأثیر آن در همه سطوح جامعه مشهود است و مردم را به طور مداوم تحت تأثیر قرار می دهد 

صورت های مختلف قدرت معمولاً در سازمانهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرد که تأثیرات گوناگونی بر واکنش اعضای سازمان دارد

قدرت یعنی توانایی ایجاد تغییر در دیگران، و تحت تأثیر قراردادن آنها به نحوی که هر چه بیشتر مطابق با انتظارات شخص رفتار کنند. قدرت برای هماهنگی و نظارت بر فعالیت های افراد و گروه ها در دانشگاه ها، همچون سایر مؤسسات، اهمیت دارد - همان - . قدرت را اینگونه تعریف کرده اند توان "الف" در اعمال نفوذ بر رفتار "ب"، به گونه ای که "ب" کاری را انجام دهد که اگر چنین قدرتی اعمال نمی شد، آن را به گونه دیگری انجام می داد. این تعریف بر سه رکن گذارده شده است:

- 1 توان بالقوه ای کهالزاماً نباید بالفعل شود، - 2 یک رابطه وابسته ، - 3 اینکه "ب" در رفتار خود صاحب اختیار است. قدرت همیشه در بستر روابط بین نقش آفرینان اعمال می شود نه اینکه در خود نقش آفرینان مستقر است. به همین دلیل بعضاً می شنوید که قدرت " رابطه ای" است. در روابط قدرت نوعی تحمیل اراده از طرف کنشگر اجتماعی یا واحد قدرت »الف« بر واحد قدرت »ب« نهفته است - کنشگر اجتماعی یا واحد قدرت می تواند فرد، گروه، سازمان یا یک جامعه باشد - . حال این سؤال مطرح می شود که آیا این تحمیل اراده خوب است یا بد؟ آیا ماهیت قدرت شر و شیطانی است؟

ماهیت شیطانی قدرت، مسئله فساد را به میان می کشد. منتسکیو بیان می کند که »در همه اعصار تجربه نشان داده است هر کس صاحب قدرت شود، میل به سوءاستفاده از قدرت دارد و آن قدر قدرت اعمال می کند تا با محدودیتهایی مواجه شود. از دیدگاه این قبیل اندیشمندان، قدرت صاحبان خود را فاسد می کند و این فساد حالت افزایشی دارد. با تأملی در وضعیت کنونی سازمانها و به طور کلی جوامع انسانی، روشن می شود که سازمانها و دولتها به قدرت نیاز دارند و وجود خود را مرهون قدرت هستند.

نقطه مقابل قدرت، هرج و مرج است و افراد قدرت را بر هرج و مرج ترجیح می دهند. همچنان که قدرت فرد ابزاری در جهت تحقق اهداف غایی وی است قدرت سازمانها و حکومتها نیز در جهت نیل به اهداف کلان و نهایی و کلی ای است که دربرگیرنده منافع، تمایلات و علایق عمومی است.

از این دیدگاه، قدرت نتایج مثبتی دارد و به نظم اجتماعی منجر می شود. به این ترتیب قدرت را می توان از ارکان اجتناب ناپذیر جامعه دانست که وجود آن برای تمام سیستمهای اجتماعی ضروری است. در نهایت می توان گفت قدرت ذاتاً خوب یا بد نیست، نحوه استفاده از قدرت به آن ماهیت خوب یا بد می دهد - قلی پور، . - 1390 از نظر فرنچ و راون، انواع پایگاه هایی که منبع قدرت در سازمان هستند عبارتند از:

.1 قدرت پاداش: کنترل نسبت به منابع ارزشمند، این قدرت مبتنی بر نفوذی است که در اثر توانایی فرد برای ارضای نیازهای زیر دستانش در ازای رفتارها و نتایج مطلوب به دست می آید.

.2 قدرت اجبار: کنترل نسبت به تنبیهات که شامل توانایی برای تحمیل انواع مختلف تنبیهات به دیگران می باشد.

.3قدرت قانونی: هنگامی که اختیار مطرح است، این قدرت ناشی از موقعیت رسمی فرد در سلسله مراتب سازمان می باشد.

.4 قدرت مرجعیت: کنترل مبتنی بر جذبه - قدرت کاریزما - ، قدرت مرجعیت زمانی است که شخصیت فرد دلیلی برای اطاعت از او می شود.

.5 قدرت تخصص: کنترل مبتنی بر دانش، این قدرت اشاره به توانایی افراد بر تأثیر گذاشتن بر دیدگاه ها یا رفتار دیگران دارد که دارای سطح بالایی از دانش و تجربه در یک حوزه خاص می باشند

اتزیونی بین سه نوع قدرت یعنی قدرت اجباری، قدرت مالی و قدرت هنجاری یا هویتی تمایز قائل می شود. قدرت اجبار متکی به کاربرد نیروهای فیزیکی برای ایجاد اطمینان از این است که اعضای سازمان از دستورات پیروی می کنند یا نه. در بازداشتگاه ها و بیمارستان های مراقبت از بیماران روانی از این نوع قدرت استفاده می کنند. قدرت مالی متکی به دستکاری منابع مالی است.

اطاعت عضو از سازمان به خاطر کنترل عواملی همچون پول از جانب سازمان است. سازمان های بازرگانی مبتنی بر کنترل مالی هستند. قدرت هنجاری ناشی از دستکاری و تخصیص سمبل هاست. این نوع از قدرت در سازمان های مذهبی، دانشگاه ها و مؤسسات داوطلبانه وجود دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی انواع و ابعاد قدرت و سطوح مختلف رفتارهای سیاسی در دانشگاه ها می باشد.

.2  وابستگی؛ کلید درک قدرت

از مهمترینجنبه های قدرت این است که قدرت تابعی از وابستگی است. یعنی اینکه فرضاً هر قدر »ب« به »الف« وابستگی بیشتری داشته باشد ، »الف« قدرت بیشتری بر »ب« خواهد داشت. زمانی که کسی چیزی دارد که دیگران به آن نیاز دارند، می تواند بر آنها اعمال قدرت کند. اگر کسی با کنترل کردن اطلاعات یا چیز دیگری که دیگران به آن نیاز دارند یا در جستجوی آن هستند نوعی انحصار به وجود آورد ، آن افراد به وی وابسته می شوند. اگر منابعی که فرد آنها را کنترل می کند، مهم، نایاب و غیر قابل جایگزینی باشند، وابستگی افزایش می یابد.

از نظر پففر1، افراد یا دپارتمان ها قدرت را از فراهم کردن چیزهایی بدست می آورند که سازمان به آنها نیاز دارد نظیر سطح بالایی از عملکرد، نوعی مهارت غیر قابل جایگزین، توانایی برای حل مسائل بسیار حساس یا کسب منابع نادر - هچ و کانلیف، . - 1389 بسیار دیده شده که سازمانها می کوشند تا از پدیده عدم اطمینان اجتناب کنند، زیرا افراد یا گروه هایی که بتوانند در یک سازمان مسأله عدم اطمینان را حل کنند طبعاً می توانند یک منبع مهم را نیز در کنترل خود بگیرند. یافته هایی در خصوص توانایی مدیریت عدم اطمینان در مطالعات دانشگاه ها نشان می دهد

دپارتمان هایی دارای قدرت هستند که سهم بالای حاصله از تعداد ثبت نام شدگان را به خود اختصاص دهند یا کمک های بلاعوض بیشتری دریافت کرده و یا دیگر درآمدهای قراردادی خارج از دانشگاه را به دانشگاه انتقال دهند. آنگاه چنین گروه هایی از قدرت خود برای کسب مزیت سیاسی درون سازمان استفاده می کنند

.3  قدرت در گروه: ائتلاف

برای اعمال نفوذ راه طبیعی این است که فرد صاحب قدرت شود. افرادی که بدون قدرت هستند و در پی کسب قدرت می باشند اگر نتوانند قدرت فر دی خود را افزایش دهند دست به ائتلاف می زنند. افراد در اثر ایجاد پیوند با یکدیگر، منابع خود را در هم ادغام کرده تا بر میزان آنچه از این رهگذر نصیبشان خواهد شد، بیفزایند. ائتلاف در سازمانها موجب رشد و بزرگی می شود.

در تئوری علوم سیاسی، ائتلاف ها در مسیر دیگری حرکت می کنند؛ یعنی می کوشند با به حدقل رساندن اندازه و بزرگی سازمانها قدرت لازم را برای تأمین هدف هایشان به دست بیاورند و اعمال کنند. در هر کجا که از نظر منابع و کاری که باید انجام شود وابستگی درون سازمانی بیشتر باشد، احتمال پیدایش و تشکیل ائتلاف ها بیشتر می شود. نهایتاً اینکه تشکیل ائتلاف تحت تأثیر کارها یا وظایفی قرار می گیرد که واقعاً باید انجام شوند. هر قدر کار یک گروه بیشتر حالت یکنواختی و تکرار داشته باشد، احتمال تشکیل ائتلاف ها بیشتر است

.4  پویایی های قدرت در سازمان

بدون قدرت، نظم اجت ماعی و سازمانی معنی ندارد و جامعه نمی تواند بدون نظم دوام بیاورد. در نظریه های سازمانی دو نگرش به اقتدار بوروکراتیک وجود دارد. نگرش اول که نشأت گرفته از نوشته های وبر است اعمال اقتدار را از طریق اصول سلسله مراتب می داند و نگرش دوم که به وسیله بارنارد توسعه داده شده بر فرایند ارتباطات تأکید دارد. به نظر بارنارد اقتدار وقتی اعمال می شود که پذیرفته شود. اقتدار، قدرت مشروعیت یافته و شکل تکامل یافته قدرت است و قدرت بدون مشروعیت فاقد اصالت است.

بسیاری از مطالعات در مورد قدرت سازمانی، به خصوص قبل از مطالعات هاثورن، به نگرش اول یعنی قدرت سلسله مراتبی مربوط می شود؛ قدرتی که برخواسته از پست سازمانی بوده، توسط رئیس بر مرئوس اعمال می شود. قدرت سازمانی فقط به قدرت سلسله مراتبی محدود نمی شود. کسب حمایت و پشتیبانی وسیع، توانایی دسترسی به اطلاعات، برخورداری از تخصص، در اختی ار داشتن منابع یا برخورداری از قدرت اقتصادی و مالی ایجاد قدرت می کند.

در سازمان بین افراد و گروه ها برای کسب، اعمال و حفظ قدرت نوعی رقابت وجود دارد. هر کدام از افراد و بخشها منافعی دارند که با هم ناسازگار است. منافع ناسازگار، تنازع قدرت را اجتناب ناپذیر می سازد. از این نقطه نظر، قدرت در سازمان، یک پدیده ساختاری است که از طریق تقسیم کار، تخصص گرایی و بخش بندی در سازمان به وجود می آید

.5  رفتار سیاسی

سیاست های سازمانی شامل کسب قدرت، توسعه و استفاده از آن، به منظور اخذ نتایج مورد نظر در موقعیت هایی است که گروه ها با هم اختلاف دارند - آراسته، . - 1382 با پیچیده شدن شرایط محیطی سازمانها برای پیگیری اهداف دیگر نمی توان راه حل های ساده و مشخصی را دنبال کرد و تصمیم گیریها نتیجه ائتلاف بین گروه هاست. لذا افراد و گروه ها سعی می کنند تا با کسب قدرت در تصمیم گیری ها نفوذ بیشتری داشته باشند - زارعی متین، . - 1390 سیاست و قدرت، بدون ارتباط با یکدیگر معنا ندارند. وقتی که افراد مجبور می شوند به خاطر برخی امکانات ضروری خود به سراغ دیگران بروند، به اهمیت یا منافع فعالیت و سلوک دسته جمعی و در جوار یکدیگر بودن پی می برند

رفتار سیاسی و سیاست یعنی به کارگیری قدرت به منظور نفوذ بر فرایند تصمیم گیری برای دستیابی به هدف. اگر قدرت را توانایی مجبور کردن دیگران به انجام کاری که می خواهیم تعریف کنیم، سیاست باید اعمال این قدرت در عمل دانسته شود. سیاستهای سازمانی مذاکره و اعمال نفوذ بر دارندگان قدرت است تا بر تصمیماتی که توسط سیاستگذاران گرفته می شود، تأثیر گذار باشد.

قدرت مترادف با عمل در یک عرصه سیاسی می باشد درنتیجه سیاست باید در متن یک رفتار و ارتباطاتی که همراه با یک عمل خاص می باشد در نظر گرفته شود. از نظر مورگان سیاست و سیاست بازی یک جنبه ضروری از زندگی سازمانی هستند که در عملکرد روزانه سازمان تجربه می شوند. قدرت و سیاست یک ارتباط هم زیست دارند و یکی نمی تواند بدون دیگری وجود داشته باشد.

رفتار های سیاسی در سازمانها را می توان از حد خیلی زیاد تا خیلی کم شاهد بود. سازمانهایی که بی نهایت سیاسی هستند نمی توانند وظایف خود را به درستی انجام دهند در نتیجه به علت کاهش رضایت شغلی سازمان افراد کلیدی خود را از دست خواهد داد. همچنین یک سازمانکاملاً غ یر سیاسی در انجام دادن وظایف خود کمتر تحول آفرین می شود، زیرا حساسیت نسبت به عملکرد سازمان از بین می رود، انتقاد گری و رقابت سالم وجود نخواهد داشت و در نهایت آنکه سازمان نمی تواند در عملیات خود از شیوه های جدید بهره جوید و در نتیجه در برابر رقبای خود ضعیف می شود

 از دیدگاه سیاسی سازمان مجموعه ای از ائتلاف هاست که برای دستیابی به منابع انرژی با یکدیگر رقابت می کنند و هویت یک سازمان تا زمانی حفظ می شود که منافع گروه های ذینفع را تأمین کند و یک ائتلاف پویا از افراد و گروه ها ایجاد کند. اهمیت رفتار سیاسی در سازمانها از آن جهت است که رفتار سیاسی مؤثر موجب افزایش بهره وری نیروی انسانی و سازمانی می شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید