بخشی از مقاله

چکیده

یکی از شیوههاي برجستهسازي در متن ادبی، بهرهگیري از شگرد »قاعدهکاهی« است که در زبانشناسی به انحراف از قاعدههاي حاکم بر زبان هنجار و مطابقت نکردن با زبان متعارف اطلاق میشود. اینگونه از فرایند برجستهسازي، معنایی را پدید میآورد که به نوعی با معنی در زبان خودکار متفاوت است. به این ترتیب، شاعر میتواند واژهها یا ساختهایی را در شعر خود به کار ببرد که در زمان سرودن شعر، در زبان خودکار متداول نیستند و واحدهایی به شمار میروند که در گذشته کاربرد داشتهاند اما بعدها به فراموشی سپرده شدهاند.

به این گونه قاعدهکاهی، »قاعدهکاهی زمانی « گویند. مهدي اخوان ثالث، به فراوانی از این شگرد زبانی بهره گرفته و این بهرهگیري، در خدمت محتواي شعر او براي اهداف ویژهاي چون ایجاد لحن حماسی بوده است. در این مقاله، شگردهاي گوناگون قاعدهکاهی زمانی در شعر اخوان ثالث کاویده شده و با نمونههایی تحلیل و ارزیابی شده است. پژوهش حاضر به روش تحقیقات توصیفی تحلیلی انجام گرفته و براي گردآوري اطّلاعات، از روش کتابخانهاي بهره گرفته شده است.

 -1 نقشهاي زبان

بسیاري از زبانشناسان به توصیف نقشهاي زبان پرداختهاند. در میان تمامی این توصیفها، بیش از همه باید به دیدگاه مارتینه2، هلیدي3 و یاکوبسُن 4 توجه کرد. نقشهاي گوناگونی که این زبانشناسان به دست دادهاند، کاملکنندة یکدیگرند و چنین مینماید که طرح بهدستدادهشده از سوي یاکوبسن را بتوان نمونهاي منسجم در این میان دانست.

به اعتقاد یاکوبسن، گوینده، پیامی را براي مخاطب میفرستد. پیام، زمانی مؤثر خواهد بود که معنایی داشته باشد وطبعاً میباید از سوي گوینده، رمزگذاري شود و از سوي مخاطب، رمزگردانی شود. پیام از طریق مجراي فیزیکی انتقال مییابد. یاکوبسن، شش جزء تشکیلدهندة فرایند ارتباط، یعنی گوینده، مخاطب، مجراي ارتباطی، رمز، پیام و موضوع را که حاصل معنی است، تعیینکنندة نقشهاي ششگانه زبان میداند - صفوي، . - 32-31 :1373

این نقشهاي ششگانه از این قرارند:

-1-1  نقش عاطفی

در این نقش از زبان، جهتگیري پیام به سوي گوینده است و زبان حال و ذهنیت گوینده در کارکرد عاطفی نمود مییابد مدرّسی، - . - 375 : 1387 این نقش زبان، تأثیري از احساس خاص گوینده را به وجود میآورد؛ خواه گوینده، به حقیقت، آن احساس را داشته باشد یا وانمود کند که از چنین احساسی برخوردار است - فالر و دیگران، . - 78 :1379 یاکوبسن معتقد است که نقش عاطفی زبان در حروف ندا تظاهر مییابد - صفوي، . - 32 :1373

-2-1  نقش ترغیبی

در این نقش، جهتگیري پیام به سوي مخاطب است. ساختهاي ندایی یا امري را میتوان بارزترین نمونههاي نقش ترغیبی زبان دانست - همان - .

-3-1  نقش ارجاعی

در این نقش، جهتگیري پیام به سوي موضوع پیام است. این کارکرد، بیشتر در شعر حماسی نمود مییابد مدرّسی، - . - 376 : 1387

-4-1  نقش فرازبانی

هر گاه گوینده یا مخاطب یا هر دو احساس کنند لازم است از مشترك بودن رمزي که استفاده میکنند مطمئن شوند، جهتگیري پیام به سوي رمز خواهد بود. در چنین شرایطی، زبان براي صحبت دربارة خود زبان به کار میرود و واژگان مورد استفاده شرح داده میشود - صفوي، . - 33 :1373

-5-1  نقش همدلی

در این نقش، جهتگیري پیام به سوي مجراي ارتباطی است - همان: - 34؛ یعنی به سوي ایجاد تماس لفظی و به اصطلاح »باب سخن را گشودن« - فالر و دیگران، . - 79 :1369 هدف این پیامها این است که ارتباط برقرار کنند، موجب ادامه ارتباط شوند یا ارتباط را قطع کنند - صفوي، . - 34 :1373

-6-1  نقش ادبی

در این نقش از زبان، جهتگیري پیام به سوي خود پیام است. در این شرایط، پیام، فینفسه، کانون توجه قرار میگیرد - همان - . این همان نقشی است که مارتینه آن را نقش زیباییآفرینی میخواند و معتقد است که موشکافی در آن دشوار است؛ چون سخت به وظایف ارتباطی و عاطفی زبان گره میخورد - نک. مارتینه، . - 11 :1380

-2 فرایندهاي زبانی

اعتقاد به نقش ادبی زبان، ریشه در دیدگاههاي اشکلوفسکی5 روس و صورتگرایان چِک، بهویژه موکارُفسکی6و هاورانِک7 دارد. صورتگرایان، دو فرایند زبانی را از یکدیگر بازمیشناختند و بر این دو فرایند، نامهاي »خودکاري« و »برجستهسازي« نهاده بودند.

-1-2 فرایند خودکاري

به اعتقاد هاورانِک، فرایند خودکاري8 زبان، در اصل، بهکارگیري عناصر زبان است به گونهاي که به قصد بیان موضوعی به کار رود، بدون آن که شیوة بیان جلب نظر کند و مورد توجه اصلی قرار گیرد - همان: . - 36-35

-2-2 فرایند برجستهسازي

فرایند برجستهسازي9، بهکارگیري عناصر زبان است به گونهاي که شیوة بیان جلب نظر کند، غیر متعارف باشد و در مقابل فرایند خودکاري زبان، غیر خودکاري باشد - همان - . صورتگرایان از میان دو فرایند خودکاري و برجستهسازي، فرایند دوم را عامل به وجود آمدن زبان ادب میدانند. لیچ10 پس از طرح فرایند برجستهسازي، به دو گونه از این فرایند توجه نشان میدهد. به اعتقاد وي، برجستهسازي به دو شکل امکانپذیر است: قاعدهافزایی؛ قاعدهکاهی.

-1-2-2 قاعدهافزایی

قاعدهافزایی، اِعمال قواعدي اضافی بر قواعد زبان هنجار به شمار میرود - همان: - 55 که بر حسب »توازن« و در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوي، بررسیپذیر و طبقهبنديپذیر است - صفوي، . - 36 :1380 به عنوان نمونه، در بیتِ »زبانش توان ستایش نداشت/ روانش گمان نیایش نداشت«، برجستهسازي از طریق قاعدهافزایی به دست آمده است.

شاعر، جدا از تکرار هجایی براي دستیابی به وزن، با بهکارگیري جفت واژههاي »زبان/ روان«، »توان/ گمان« و »ستایش/ نیایش«، نوعی توازن دوم به وجود آورده است که در اصطلاحسنّتی، ترصیع نامیده میشود. توازن سوم از طریق تکرار واژة »نداشت« به وجود میآید. بنابراین، سه گونه از قاعدهافزایی، یعنی وزن، ترصیع و ردیف در بیت بالا مشهود است - صفوي، . - 56-55 :1373

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید