بخشی از مقاله
چکیده
»عدالت« صفت نیکویی است که موصوفهاي متعددي به آن تعلق میگیرند. این موصوفها به سه دستهي کلی شخص انسانی، وضع اجتماعی و جامعه قابل تقسیم هستند. هر یک از این موصوفها داراي شرایط و ویژگیهاي خاصی هستند که بر اساس آنها نمیتوان هر تعریفی از عدالت را براي آنها به کار برد.
هدف از نگارش این مقاله تبیین این مدعاست که توجه به موصوف عدالت در تعریف عدالت امري ابتدایی و ضروري است و توجه نکردن به این موضوع عدالت را در مقام تبیین، نظریه پردازي و اجرا با ابهامات زیادي مواجه خواهد کرد . براي این منظور نویسنده ابتدا با یک تقسیم بندي کلی به تشریح موصوفهاي عدالت میپردازد و سپس با بیان برخی از مهمترین تعریفهاي عدالت سعی میکند که با ذکر مثالهایی امکان تعلق یا عدم امکان تعلق هر تعریف را به موصوفهاي مختلف بررسی کند..
مقدمه:
پیش از پرداختن به هرگونه تعریف، تحلیل و نقد در بارهي عدالت باید به موصوف عدالت توجه کرد. به بیان بهتر ، باید توجه کرد که صفت نیکویی که از آن تعبیر به» عدالت« میشود، صفت چه نوع یا انواعی از موجودات واقع شده است و سپس به بررسی مدعیات ذکر شده در باب عدالت در آن موجود و تحلیل و نقد آنها پرداخت . غفلت از این امر مهم موجب میشود که تعاریف ، علل و عوامل ، و آثار و نتایج حاصل از عدالت در موجودات مختلف با یکدیگر خلط شوند وچه در مقام نظریهپردازي و چه در مقام اجرا نتایج مطلوبی حاصل نیاید و حتی در مقام اجرا گاه بیعدالتی عین عدالت تلقی گردد.
»عدالت« صفت نیکویی است که موصوفهاي متعددي به آن تعلق میگیرند. یافتن این موصوفها کار سادهاي است ، اما این واقعیت که موصوفها متفاوتند در نتیجهگیریها تاثیر گذار است. در این نوشته ابتدا به تبیین و تشریح موصوفهاي عدالت پرداخته میشود و از یکدیگر تفکیک میگردند. سپس تعاریف مشهور عدالت ذکر شده و امکان تعلق یا عدم امکان تعلق موصوفهاي مختلف به آن تعاریف بررسی میشوند .
الف - موصوفهاي عدالت
همانطور که گفته شد صفت عدالت به موصوفهاي متعددي نسبت داده میشود؛ موصوفهاي عدالت در یک تقسیمبندي کلی به دو قسم موصوفهاي »انسانی« و موصوفهاي » غیر انسانی« تقسیم میشوند. محور اصلی بحث در این مقاله حول موصوفهاي انسانی عدالت است ؛ لیکن جهت تبیین کلی بحث لازم است که موصوفهاي غیر انسانی عدالت نیز توضیح داده شوند.
1 موصوفهاي غیر انسانی عدالت
در خصوص موصوفهاي غیر انسانی عدالت و اینکه چه شرایطی لازم است تا چیزي بتواند موصوف عدالت واقع شود ، بحثهاي مهمی مطرح شده است؛ مثلا اگر سیلی آمد و خانههاي بسیاري را ویران کرد و جان برخی را گرفت ، آیا میتوان رفتار سیل را ناعادلانه دانست؟ دانشمندان میگویند باید موجودي که در بارهي رفتار عادلانه از آن سخن میگوییم شرایطی داشته باشد که سیل ندارد. البته بحث از شرایط مذکور در حیطهي مباحثات این مقاله نیست ؛ لیکن در این خصوص که» خداوند« و » نظام هستی« در شمار موصوفهاي غیر انسانی عدالت هستند تقریبا وفاق وجود دارد که به شرح مختصر هریک میپردازیم .
خداوند : یکی از موصوفهاي عدالت » خداوند« است . »عدل الهی« که در مباحث کلام اسلامی به خداوند نسبت داده میشود به همین خاطر است. در مباحث کلامی »عدل الهی« ضمن دو مبحث » عدالت تکوینی« و »عدالت تشریعی« طرح میشود. عدالت تکوینی به این معناست که» خلقت و تکوین عالم از آسمان و زمین، از جماد و نبات و حیوان، از دنیا و آخرت بر موازین عدالت است و در خلقت و آفرینش به هیچ موجودي ظلم نمیشود«3 ؛ همچنانکه در حدیث نبوي آمده است : » بالعدل قامت السماوات و الارض4«، آسمان و زمین به موجب عدل برپاست. منظور از عدالت تشریعی این است که در نظام تشریع و قانونگذاري الهی هیچگونه ظلمی وجود ندارد و همه بر مبناي عدالت است.
نظام هستی: یکی دیگر از موصوفهاي غیرانسانی عدالت » نظام هستی« است. عدالت نظام هستی بر حسب الهی بودن مبدأ آن یا الهی نبودن مبدأ آن در روزگاران گوناگون معانی مختلفی داشته است. برخی از تعاریف مبتنی بر برقراري نوعی تعادل در نظام هستی است. تعریفی که از این عدالت میشود ریشه در آراي جهان شناسی رواقیون5 دارد. رواقیون قوانین و روندهاي طبیعت را عقل مدار میدانند6 و بر این باورند که جهان بر هماهنگی اضداد ساخته شده است ، جهان بر ساختهي همنشینی و هم نشستی اضداد است.جهان ساخته شده براي اینکه اضداد با هم همنشینی داشته باشند.
در سیر جهان گاهی اضداد که با هم همنشینی دارند، یکی از حد خودش تجاوز میکند و در این شرایط است که اختلاف در جهان ایجاد می شود. وقتی که در گوشهاي از جهان یک ضد از حد خودش تعدي کرد، تعادل با سازوکاري خاص سر جاي اول باز خواهد گشت که اگر باز نمی گشت جهان قاعدتا باید تا حالا از بین میرفت.7 اندیشهي رواقیون در بارهي عدالت در نظام هستی با یک رویکرد به معناي نگاهداشت نوعی تعادل در نظام هستی است ؛ به زعم آنها اگر چنین تعادلی وجود نمیداشت نظام هستی از هم فرو میپاشید. استاد مطهري در ذیل توضیح معناي عدالت در نظام هستی در کتاب عدل الهی میگوید:
جهان موزون و متعادل است ؛ اگر موزون و متعادل نبود برپا نبود ، نظم و حساب و جریان معین و مشخصی نبود. ایشان مقصود از تعادل در نظام هستی را اینگونه بیان میکند: در هر چیز، از هرمادهاي به قدر لازم استفاده شده است، فاصلهها اندازه گیري شده است. بنابراین از نظر وي نقطهي مقابل عدل به این معنی ، بیتناسبی است نه ظلم.8 شبیه به همین مضمون در بیان متکافی و متساوي بودن قوت و کیفیت عناصر طبیعت در کتاب اخلاق ناصري ذکر شده است.
یکی دیگر از رویکردها در خصوص عدالت طبیعی در جهان وجود نوعی سنت خاص در جهان طبیعت است. این رویکردها معمولا بر پایهي تجربیات خاصی بیان میشوند؛ مثلا این واقعیت که در چهارگوشهي عالم اقویا بر ضعفا چیرهاند ، مبین و مظهر عدالت طبیعی بر محور قدرت است.10 و یا مثلا دیدگاهی مثبت اندیشانه رسیدن موجودات به عواقب و نتایج اعمال را نشات گرفته از اصل بقاي اصلح که نوعی عدالت است میداند