بخشی از مقاله

(نقش ادراکات حسی در پدیده شناسی فضای ساخته شده)


چکیده

هر بنا و اثر معماری اصیل بر ارزشهایی استوار است که تأثیر گذر زمان بر آن کمرنگ است و همچنان با حفظ ارزشهای خود می تواند به حیات خود ادامه دهد، هنگامی که صحبت از معماری فردا می شود این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان نقش ادراکات حسی و پدیده شناسی را در فضای ساخته شده احیا کرد و سیر نزولی و معماری بی هویت امروز را تغییر جهت داده و در سیر تازه ای قرار داد که آنچه که تشکیل دهنده فضای معماری فرداست هویت و معنای اصیل خود را بازیابد ؟از آنجا که اصطلاح ادراک، آشکارا بر چیزی دلالت دارد که نمی تواند کمی باشد و از سویی دیگر، توانایی رویکرد پدیدارشناسی، در ایجاد محیط واجد معنا، و هویت از طریق خلق فضاهایی سرشار از حس و روح مکان می باشد؛ چنین به نظر می رسد که می بایستی در رویکرد پدیدارشناسانه، فضاها را مورد ارزیابی قرار داد تا بتوان به ادراک حسی و تعیین معنا در معماری و شهرسازی دست یافت ؟بدین منظور در انجام این پروسه از روش پیمایشی و توصیفی بهره گرفته ایم ؟می خواهیم در فضاسازی از نقش پررنگ انسان و حواس آن به ایده ال ترین بناها دست یابیم، فضایی قابل ادراک و شناسایی، به یاماندنی، واضح همراه با احساس تعلق؟

احتمالاً هر چه بیشتر نقش حواس پنجگانه را در فضاسازی پررنگ کنیم آن فضا خاطره ساز خواهد شد، به یاد خواهد مادند و حس تعلق را برمی انگیزد و حس بودن و ماندن در فضا را تشدید می کند ؟در این مقاله سعی شده است که با بررسی ادراکات حسی و هویت فضا با رویکرد پدیدارشناسانه به تبیین پدیده فضا پرداخته و پس از بررسی عناصر فضا و تأثیر ادراکات و تجزیه و تحلیل فضای امروز راه حل اساسی در جهت هویت بخشیدن به طرح های آینده یافته که منجر به فضای امن فردا شود؟


واژه های کلیدی ْادراکات حسی، پدیده شناسی، فضای ساخته شده

مقدمه

حواس پنجگانه نقش به سزایی در ادراک فضای ساخته دارند؛ حواس پنج گانه انسان همواره فعال هستند ؟حتی زمانی کهمستقیماً به حس خاصی توجه نمی کنیم، آن حس مشغول تأثیرپذیری و دریافت ادراک های مربوط به خود است ؟درحقیقت، آمیختن ادراکات حسی ناشی از عوامل موجود در محیط با یکدیگر و به وجود آوردن مفهومی به نام فضاست ؟برخی از فضاهایی که در زندگی امروزی با آنها سرو کار داریم علیرغم اینکه از خوانایی بسیار بالایی برخوردارند، ناتوان از انتقال احساسی عمیق به بیننده و کاربر فضا هستند ؟

فضا باید دارای هویتی قابل ادراک و شناسایی، به یاد ماندنی و واضح باشد ؟این ویژگی ها در بیننده حس مکان را برمی انگیزد و می تواند میان مردم و مکان احساس تعلق به وجود آورد، همانند مسجد شیخ لطفاالله وقتی قدم به ابتدای این بنا بگذارید از همان ابتدا یک حس عجیب به انسان میدهد و به گونه ای ست که معنویت را به انسان القا میکند ؟پلان ویژه این مسجد، کاشیکاری های معرق بسیار نفیس در داخل و خارج گنبد، استفاده از نور طبیعی و رنگ های زیبا همه و همه از جمله ویژگی های چشمگیر این بناست جلو خان مسجد با عقب نشستگی از بدنه شرقی میدان آغاز می شود ؟بعد از عبور از چهار پله به محوطه سردر می رسیم ؟ سردر ورودی این مسجد با مقرنس کاری های کم نظیر پوشیده شده است ؟در اینجا تفصیل و پیچیدگی با سادگی پیوند خورده است ؟اما سردر مسجد امام، از این آرامش و سکون خاص نخستین مسجد شخصی شاه عباس بی بهره است؟

قسمت های پایین تر با کاشی های هفت رنگ، با نقوشی از گل و گلدان پوشیده شده است یکی از ویژگی های این مسجد چرخش ُِ

درجه ای است که با محور شمال جنوب دارد که در اصطلاح، پاشنه نامیده می شود ؟علت وجودی این چرخش این است که در معماری ایرانی اسلامی، مساجد به گونه ای طراحی می شوند که کاربر هنگام ورود به شبستان در جهت قبله قرار گیرد، خالق؛ بنا این دوگانگی را به زیبایی، با استفاده از پاشنه مرتفع نموده ؟با گذشتن از در ورودی، وارد هشتی می شویم که شروع راهروی ٍَ

متری تا شبستان است ؟این راهرو تماما با کاشی های هفت رنگ با رنگ غالب آبی و سبز پوشیده شده است ؟چند قدم پس از وارد شدن به راهرو در سمت راست پنجره مشبکی وجود دارد که دیدی برای ناظر نسبت به شبستان ایجاد می کند و به نوعی ناظر را تشویق به ادامه مسیر می کند ؟کمی بعد از آن و در میانه راهرو و قبل از رسیدن به شکستگی، دری در سمت چپ مشاهده می شود که به شبستان زمستانی می رود در ادامه و بعد از طی 45متر از در ورودی راهرو با زاویه 09درجه به سمت راست پیچ میخورد ؟

ساخت چنین راهرویی با این مشخصات تزیینی و نورپردازی این فکر را القا می کند که این راهرو نه فقط برای حل کردن مسئله قبله، بلکه برای جدا کردن تدریجی عبادت کننده از هیاهوی بیرونی و آماده کردن تدریجی وی برای ورود به فضایی دیگرگونه ساخته شده است ؟از طرفی این راهرو باعث می شود چشم به نور کم عادت کند ؟اگر ناظر به یکباره از فضای روشن بیرونی وارد

شبستان نیمه روشن می شد، حس عظمتی که در این حالت ادراک می شود را نمی توانست تجربه کند مانند زمانی که از بیرون وارد سالن سینما می شویم و چشم دید مناسب ندارد، در این حالت حتی امکان زمین خوردن هم وجود دارد ؟استاد برای نشان دادن نور به ناظر، اول نبود آن را بر وی مسجل ساخته است و پس از آن در شبستان ناظر را وارد دنیای نور و رنگ می کند؟

بعد از عبور از این راهروی نیمه تاریک، با حالتی غیر منتظره وارد فضای شبستان می شویم ؟دنیایی از رنگ و نقش و نور ؟و شاید اینجا و در آن لحظه به فلسفه وجودی آن راهرو پی ببریم ؟گنبدی ترنجی با نگاره های اسلیمی بر زمینه ای نخودی، که در نوع خود کم نظیر است ؟اگر ارتفاع زیر گنبد بیشتر از حالت کنونی بود شکست نور به کاشی معرق سقف گنبد نمی رسید و آن چه خالق بنا به دنبال آن بود اتفاق نمی افتاد ؟باخ می گوید ما همه فقط سایه ای هستیم چرا که فقط آنجا که نور هست می تواند سایه ای وجود داشته باشد ؟در این مسجد به دلیل نورپردازی خاص آن تقریبا سایه ای از ناظر ایجاد نمی شود، می توان گفت به نوعی من مادی از بین می رود و فرد غرق در فضای روحانی می شود خود را فراموش کرده و متوجه امری والا می شود که در بیرون از این بنا به این کیفیت دست نمی یابد ؟استاد محمدرضا بنا اصفهانی، میتوانست با گذاشتن گشودگی های بیشتر نور بیشتری به داخل هدایت کند، ولی این هنرمند توانا با گذاشتن همین میزان گشودگی قادر به ارائه نقوش بیشتر به ما شده ؟یعنی با انتقال نور مهار شده روی کاشی ها توجه ما را به تک تک آنها جلب می کند ؟این هنرمند به نوعی جهان مجازی برای ناظر ساخته که طبیعت آن در نقوش دیوارها تعریف شده و نوری که از بالا آمده به مثابه نور هدایت الهی است که فضای تاریک این جهان طبیعیکوچک را به او مینمایاند ؟

شاید بتوان گفت استاد محمدرضا در پی ایجاد فضایی متفاوت بوده است و در واقع نه فقط مسجد بلکه حتی پرستشگاهی برای همه ادیان و فضایی برای متوجه کردن انسان به سوی نوری الهی ؟به گفته پوپ ؛ ؛ هر کس اهل درک و اندیشه عمیق باشد نمی تواند وارد این فضا شود بی آنکه تکان و احساس ناشی از رسیدن به حضور به وی دست ندهد ؟دکتر محمد علی اسلامی ندوشن این حالت را چنین تفسیر می کند ؛ ؛ ْآنگاه خود شبستان می آید که زیبایی و آراستگی نازنینش را با نور ملایم نوازش کننده ای که دارد، در عین عبادت گاه بودن، آن را شبیه حجله گاهی می کند، و در زیر این طاق مدور هوش ربا، و در آغوش رنگ ها و نگارها ومنحنی ها و زاویه ها و حریر نور، این احساس دوگانه خواهش خاکی و عروج آسمانی به هم آمیخته می شوند حالتی که تنها نظیرش را در شعر حافظ می توان یافت ؟در راستای نیل به چنین اهدافی بوده که استاد چنین هنرمندانه رنگ و نور و ماده و نقش را در هم آمیخته است ؟استاد توانسته است با به کار گیری حواس پنحگانه ادراک فضا را میسر کند و پدیده شناسی آن را مسهل کند ؟فضا گذشته از اینکه با تحریف زندگی مقابله میکند، میتواند به بزرگداشت رویدادها و ترفیع تجربه ها کمک کند ؟وقتی به دنیای پر سرعت و در حال دگرگونی وارد میشویم، به نظر میرسد فضاها را انتزاعیتر طراحی می کنیم و بیشتر مرتکب اشتباه میشویم ؟اشتباه رایج، تمرکز بیش از اندازه بر مقصود اصلی فضا و در نتیجه فراموش کردن شرایط دیگر انسانی استاحتمالاً ؟ هر چه بیشتر نقش

حواس پنجگانه را در فضاسازی پررنگ کنیم آن فضا خاطره ساز خواهد شد، به یاد خواهد مادند و حس تعلق را برمی انگیزد و حس بودن و ماندن در فضا را تشدید می کند، مانند مسجد شیخ لطف االله ؟بیایید در فضاهایی که طراحی میکنیم پژواک صدا را، بوهایی که از مواد مصرفی یا فعالیتها ناشی میشوند، یا حس لمس کردن را که این مواد یا فعالیتها به وجود میآورند، در تصور آوریم ؟بگذارید پنج”حسی“ را که در پی میآیند، یادآورنده و تذکار را داشته باشند؟

حواستقریباً هیچگاه به تنهایی و در انزوا عمل نمیکنند؛ آنها به یکدیگر یاری میرسانند، با هم درمیآمیزند و گاه نیز یکدیگر را نفی میکنند ؟اهمیت و ضرورت این پژوهش جای نماینگر می شود که فضاهای امروزی دیگر ضامن سکونت در آرامش و امنیت افراد نیستند در واقع یکی فقدان رابطه بین فضا با همه هستی و عالم وجود دارد که منجر به پرورش یافتگانی شده است که زندگی در فضا را تجربه کرده اند نه زندگی با تصاویر ؟فضاهای امروزی کمتر فاقد آرامش، احساس تعلق به مکان، گرمی و صمیمیت، احساس امنیت می باشد؛ که سر انجام به نحوه فضاسازی در معماری با استفاده از ادراکات حسی می توان طوری فضاسازی نمود که محل سکونت دارای کیفیت زندگی در فضاهای مسکونی باشد ؟سرانجام هدف به کارگیری ذهنیت و ادراکات جهت به فعلیت رسیدن بود و نمودها ؟این پژوهش را با سؤالاتی دنبال می کنیم”لاوسون (1931


1چگونه نقش ادراکات حسی را در ساخت فضا پررنگ کنیم؟

2چگونه پدیدارشناسی موجب انتقال ادراکات حسی به مخاطبین میشود؟


پیشینه تحقیق

در حوزه معماری تحقیقاتی بوده اند که به بررسی ادراک افراد از معماری پرداخته اند. که البته بیشتر این مطالعات در قالب ادراک یا حواس، فضا را بررسی کرده اند و از همین رو، رویکرد این مطالعات متفاوت از رویکرد مبحث جایگاه ادراکات حسی در پدیده شناسی فضای ساخته شده می باشد. اما یکی از تحقیقاتی که به شکل ویژه به بررسی نقش حواس در فضای ساخته شده پرداخته است، تحقیقی است که تحت عنوان (کتاب چشمان پوست) اثر یوهانی پالاسما صورت گرفته است. و در آن چنین آمده است که:

هر تجربه بساوایی در معماری، چند- حسی است؛ کیفیتهای فضا، ماده و مقیاس در چشم، گوش، بینی، پوست، زبان، اسکلت و عضله به طور مساوی تقسیم شدهاند. معماری تجربه وجودی را تقویت میکند-احساس شخصی از هستی در جهان؛ و این ضرورتاً

تجربه تقویت شدهای از خود است. به جای تصویر محض،یا پنج حس کلاسیک، معماری درگیر قلمروهای چندگانهای از تجارب حسی است که متقابلاً بر روی یکدیگر تأثیر میگذارند و درون هم آمیخته میشوند.(یوهانی (54 :1389

و کتاب دیگرتحت عنوان فلسفه ادراکات حسی اثر ویلیام فیش که می گوید: با توجه به اینکه نظریه داده حسی، ادراک حسی را به عنوان امری تحلیل میکند که در بردارنده عمل خاصی است که به شیء موجودی معطوف است، اغلب با عنوان نظریه عمل- متعلق شناخته میشود. برای توضیح این نظریه، باید هم درباره چیستی داده های حسی و هم چیستی رابطه احساس کردن، سخن بگوییم. در مورد ماهیت دادههای حسی، آنها نوعاً به عنوان متعلقات غیر فیزیکی آگاهی تعریف میشوند که منطقاً برای یک شخص، خصوصیاند. علاوه بر این، تصویر کلاسیک از دادههای حسی هم تأکید میکند که آنها »بالفعل دارای کیفیات حسی رایج، مانند شکل، رنگ، بلندی، انواع مختلف احساس هستند دارای حیث التفاتی درونی نیستند.(فیش (58 :1388 و مقاله ای تحتعنوان ادراک نمادین در معماری کاخ عالی قاپو از رضا افهمی که به صورت نمادین به ادراک این بنا پرداخته است.

روش تحقیق

تحقیق حاضر از نظر هدف از نوع تحقیقات پدیدارشناسانه است. پدیدارشناسی به منزله روش پژوهش کیفی، که تمرکز اصلی تحلیل پدیدارشناختی بررسی تجربه آگاهانه است و هدف آن توصیف تجربیات زندگی به همان صورتی است که در زندگی واقع شدهاند. پژوهش پدیدار شناختی ،فتجربی(تجربه درونی ) وفکیفیفاست. از طریق این نوع پژوهش فرصتی برای تحقیقات دقیق تر تجربی فراهم می آید . زیرا در این پژوهشها ، احتمال انتخاب سنجیده و زود هنگام روشها و طبقه بندیها کاهش می یابد. چنین کاوش مقدماتی ، نه جایگزین ، بلکه مکمل روشهای سنتی و در دسترس پژوهش استل

پژوهش پدیدار شناسی به دو نوع اصلی تقسیم می شود: پدیدار شناسی توصیفی: که تأکید بر وجود یک ذات مشترک در پدیده ها را دارد. و ذهن انسان را یک بازتابنده به مانند آینه می بیند. پدیدار شناسی توصیفی بسیار کم انجامففمی شود ، چون آرمانی است . در صورتی استفاده می شود که اصلا از یک مفهوم یا پدیده پیشینه ای در دست نباشد و یا مبهم باشد و یا بخواهیم فهم ما نسبت به ابعاد مختلف یک پدیده بیشتر شود و ابعاد کلی آن را به دست آوریمل

پدیدار شناسی تفسیری: تأکید بر بافت خاص هر فرد یا گروهی از افراد است. ذهن انسان یک تفسیر گر است . هیچ گاه به ذات شی ء نمی رسیم، باید با هم معنا کنیم . اعتبار بخشی فقط در همان بافت و زمینه معنا دارد. درک و تفسیر فرد مهم است. پدیدار شناسی تفسیری بیان کننده این مطلب است که پدیده ها در یک بافت خاص چه معنایی دارندل پدیدارشناسی فرد را بخشی از محیط میداند

که اگرچه خود و جهان را تشکیل میدهد، در جهان زندگی میکند؛ جهانی از روابط، اعمال معنیدار، احساسات و زبان مقاله حاضر بر آن است تا پدیدارشناسی را به منزله روش پژوهش کیفی مورد بررسی قرار دهد. قلمرو مکانی تحقیق فضاهای ساخته شده عصر حاضر می باشد. علت انتخاب این فضاها داشتن ادراکات حسی است.

Phenomenologyاز ریشه یونانی phainein گرفته شده که به معنای نمایش دادن و نشان دادن است وآن را"پدیدار شناسی"

ترجمه کردهاند. (لیوتار،(1375 پدیدار شناسی از نظر لغوی، عبارت است از مطالعه پدیدهها از هر نوع و توصیف آنان با در نظر گرفتن نحوه بروز تجلی آنها، قبل از هرگونه ارزش گذاری، تأویل و یا قضاوت ارزش. این واژه در اصطلاح فلسفی در معانی گوناگونی به کار میرود: از نظر (هگل)، پدیده شناس اندیشه، عبارت است از دانش ایدهها، از آغاز تکوین آنان در ادراک حسی تا وصولشان به خرد جهانی.(ساک لوفسکی،.(56 :1384 پدیدار شناسی فضا: رابطه آدمی با مکانها و از راه مکانها با فضاها،ذاتی باشندگی اوست. رابطه انسان با فضا، چیزی جز باشیدن، به معنای گوهرین آن نیست(هیدگر،.(77-76 :1379


پدیدار شناسی مکان:

پدیدار شناسی برطبعیت و واقعیت تمرکز دارد، نه به عنوان وجودی مطلق که صرفاً در خارج از ما قرار دارد، بلکه به عنوان وجودی مشروط به بررسی و بازرسی دقیق انسان، تعامل و مشارکت خلاق. به طور کلی در پدیدار شناسی محیط و مکان سه موضوع اصلی مورد آزمون و بررسی قرار میکیرد:اول،خصوصیات اساسی و ارتباطات درونی تجربه محیطی؛دوم، خصوصیات اصلی محیط،نظیر صدا ، توپوگرافی، نور و کیفیات فضایی که موجب ارتقای کاراکتر خاص مکان و چشم انداز میشود؛ سوم، زمینههای ارتباط انسان با محیط و ارتقای بصیرتها و دیدگاهها در زمینه نوعی از طراحی و برنامهریزی که بیشتر با روح مکان در تماس است. (پرتوی.( 165: 1387 پدیدار شناسی، گاه مانند تحقیقی ناظر به واقعیت درباره ذوات منطقی یا معانی بنظر میآید، به عنوان روش و مجموعه وسائل برای

حصول شناختی است به نحو انضمامی از هست بودن1 بدانسان که آدمی آن را در خود احساس و ادراک میکند، و گاه نیز، چنانکه سارتر و مرلو-پونتی آن را تعبیر میکنند، با اگزیستانسیالیسم2 مشتبه میشود. (ورنو- وال (13 :1372

یکی از نخستین تدوین و تنسیق های نهضت پدیدارشناسی در کتابی از سال 1913م تا 1930م انتشار یافت و زیر نظر ادموندهوسرل تدوین شده بود، مطرح شد. سایر ویراستاران این اثر عبارت بودند از پدیدارشناسان برجسته ای چون موریتس هایدگر(-1883 1917م)، الکساندر فندر(1941-1870م)، آدولف رایناخ(1917-1883م)، ماکس شلر(1928-1874م)، مارتین هایدگر و اسکاربکر(1946-1889م).

روش پدیدارشناسانی هم چنان که از نامش پیداست، پدیدار را مد نظر دارد. پدیدارشناسی بدون هرگونه قضاوت و ارزش گذاری از جانب محقق است. از آنجا که هر چیزی که ظاهر می شود و قابل رؤیت است، پدیدار است، می توان گفت که در عمل قلمرو پدیدارشناسی نامحدود است. نباید فراموش کرد که پدیدارشناسی اگر چه به دلیل ذات حقیقت یاب خود روش هرمونتیک را اساس کار خود قرار داده و به دنبال ادراک فهمی فهم پدیده از جهان پیرامون خود است و بدین وسیله شناخت و فهم را بسیار دقیق نموده، اما عاری از اشکال نیست و نقدهایی را نیز می توان بر آن وارد نمود. به طور کلی اساس پدیدارشناسی شک دکارتی است و بر همین مبنا شناخت حقیقت را هدف اصلی خود قرار داده، اما در این میان برخی از مفاهیم را بعضا به صورت التقاطی در نظر گرفته و به همین دلیل شناخت را با ابهام همراه نموده است، در موارد متعددی دو مفهوم ( فهم ) و ( علم ) توسط اصحاب مکتب پدیدارشناسی به یک معنا در نظر گرفته شده و ذات متفاوت آن دور از نظر دور نگه داشته است، حال آنکه علم اگرچه می تواند از عوارض فهم باشد، اما الزاماً نمی توان فهم را نتیجه علم دانست؛ همین التقاط معنایی پدیدارشناسی را گاهی از روش هرمونتیک دور نموده و هدف و روش آنرا دچار ابهام نموده است، با این وجود پدیدارشناسی هم چنان به عنوان یک روش صحیح هم به لحاظ فلسفی و هم به لحاظ علمی جهت شناخت حقیقت مطرح است و توسط بزرگان علم و فلسفه مورد استفاده قرار می گیرد.

پس اگر پدیده شناسی را محضاً موافق با روش ایدهتیک به مثابه علمی شهودی و پیشین لحاظ کنیم ماهیتپژوهیهای3 آن چیزی نیست جز روشنسازی ماهیت کلی اگوی استعلایی به طور کلی، که کلیات تنوعات ممکن و محض اگوی تجربی من، و بنابراین خود همین اگو را به عنوان امکان، دربر میگیرد. بنابراین پدیده شناسی ایدهاتیک، آپریوری کلی را مطالعه میکند، که بدون آن من و یا یک من استعلایی به طور کلی » قابل تصور« نخواهد بود؛ و چون هر کلیت ماهوی ارزش یک قانونمندی غیر قابل نقض را دارد،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید