بخشی از مقاله


جامعه شناسی ریاکاری

آسیب شناسی پدیده ریاکاری و بررسی موردی آن در غزلیات حافظ

 

متون ادبی موجود در هر جامعه، خواه منظوم باشد یا منثور، خواه به شکل قصه های کوتاه و ضرب المثل ها باشد و یا به صورت داستان بلند و رمان، آیینه ای تمام نما از فرهنگ هر جامعه است. با بررسی ساختاری این متون ادبی می توان به روابط اجتماعی جاری میان مردم از یک سو و حاکمان و ملت از سوی دیگر، همچنین مهمترین آسیب های اجتماعی موجود در هر عصر و دوره ای پی برد.

دیوان غزلیات حافظ از جمله آثار کلاسیک ادبی ایران است که به وضوح شرایط اجتماعی حاکم در قرن هفتم و هشتم هجری را به خوبی ترسیم نموده است. یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی روزگار حافظ، که بازتاب مهمی در اشعار او داشته، پدیده »ریاکاری« است که تحت عناوین مختلفی از جمله، ریا، سالوس، تزویر، نفاق، زرق، از آنها نام برده است. در مقاله حاضر که به روش تحلیل موردی و اسنادی از 429 غزل موجود در دیوان حافظ انجام پذیرفته ابتدا پدیده ریاکاری مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته سپس با مراجعه به متن ابیات و بررسی مورد به مورد اشعار او مهمترین علل شکل گیری پدیده ریاکاری و رواج آن در جامعه و پیامد های منفی آن، مورد بازبینی قرار گرفته و بیان شده است.

کلمات کلیدی: حافظ، غزلیات، جامعه شناسی، ریاکاری، آسیب شناسی

مقدمه:

جامعه شناسی برای تبیین پدیده های اجتماعی از روش های گوناگونی بهره می برد. گاه با سود جستن از روش های کمی و نمونه گیری از افراد جامعه و تعمیم آن به جامعه ای بزرگتر مسائل اجتماعی را مورد کند و کاو قرار می دهد و گاه با بهره گیری از روش های کیفی، از جمله مطالعه اسنادی و قوم نگاری و... به تحلیل ساختارهای اجتماعی می پردازد.

از آنجا که برخی پدیده های اجتماعی ریشه در فرهنگ و سنن حاکم در جامعه دارد و در طی سالیان متمادی شکل گرفته و در جامعه نهادینه شده اند، لذا بایست کمی عقب تر ایستاد و روند و علل شکل گیری آن را از ادوار گذشته مورد بررسی و واکاوی قرار داد. برای رسیدن به این مهم چاره ای جز مطالعه تاریخ و روابط اجتماعی حاکم در زندگی پیشینیان نیست. اما به جز متون تاریخی، متون و اسناد دیگری نیز وجود دارند که آنها نیز به نوبه خود آیینه تمام نمای فرهنگ هر جامعه هستند. این متون که همانا متون ادبی هر جامعه می باشند، در قالب نظم و نثر و یا ضرب المثل ها و قصه ها و در دوران های معاصر به صورت رمان و داستان به خوبی می توانند ما را از فرهنگ حاکم و جاری در هر عصر و دوره ای آگاه نمایند و راهنمایی باشند برای تبیین علل اجتماعی و سیر تاریخی آنها تا روزگار ما. ارزش ادبیات به حدی است که لوونتال یکی از پیشگامان جامعه شناسی انتقادی ادبیات معتقد است: »ادبیات یگانه منبع مطمئن برای آگاهی و خود آگاهی بشر و رابطه فرد با جهان به مثابه تجربه است.«

جامعه ایران نه تنها از این امر مستثنی نیست، بلکه به سبب داشتن متون کلاسیک و غنی ادبی، می تواند بستر مناسبی را برای مطالعات جامعه شناختی ادبی فراهم نماید. با توجه به اهمیت این موضوع بر آن شدیم در مقاله حاضر، که به روش کیفی، از نوع تحلیل محتوا، نگاشته شده است، به غزلیات حافظ نقبی زنیم و یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی روزگار او، یعنی »ریاکاری« را که بازتاب گسترده ای در اشعار وی داشته و 112 بار با عناوین ریاکاری و یا مترادف های آن یعنی تزویر، سالوس، زرق و ازرق، خرقه پوشی، زهد فروشی، نفاق و .... بکار رفته را مورد واکاوی قرار دهیم. واضح است که پیش از آغاز به کار در صدد پاسخ گویی به سوالاتی از قبیل اینکه، ریا و ریاکاری چیست و چه مفهومی در روزگار حافظ داشته؟ مهمترین نقش های اجتماعی روزگار حافظ چه بوده و کدام صنف و طبقات اجتماعی بیش از دیگران متصف بدین صفت

بوده است و علت آن چیست؟ چه ساختارها و روابط اجتماعی در آن روزگار حاکم بوده که منجر به شکل گیری چنین پدیده ای شده است؟ و نهایتا اینکه »ریاکاری« چه پیامد هایی برای جامعه به همراه خواهد داشت؟ بوده ایم.

سرانجام پس از بررسی 493 غزل از دیوان حافظ، و بررسی ساختارهای اجتماعی حاکمان و طبقات اجتماعی روزگار حافظ بدین نتیجه دست یافتیم، که پدیده ریاکاری سبب سستی و بی اعتمادی در بین اعضا جامعه می گردد، جامعه را به سوی پنهان کاری سوق می دهد و در روابط بین حاکمان و مردم را متزلزل می نماید.

ریا و ریاکاری:

ریا در اصل عربی و ماخوذ از واژه »رئاء« به معنی »تظاهر« به خوبی است بدون آنکه حقیقتی داشته باشد. همچنین ریا در لغت نامه دهخدا به صورت، ظاهر سازی، چشم دیدی، ساختگی، معنا شده است. ریا در علوم اجتماعی به معنای »تصاحب موقعیت اجتماعی برتر، پایگاه اجتماعی بالاتر، خارج از روال عرف و خوب جلوه دادن خود« تعریف شده است. در ریاکاری از دیگران انتظار می رود که ارزش ها و استانداردهایی را رعایت کنند که توسط خود فرد توصیه کننده و ارزش گذار(قانون گذار) اعمال نمی شوند و در واقع تبلیغ ارزش و هنجار، بدون عمل کردن به آن است.

بنا به آنچه که در متن فوق بیان شد، ریا کاری یک آسیب اجتماعی مهم و بنا به گفته چامسکی »یکی از مصائب عمده جوامع بشری« است که می تواند پیامد های منفی و کارکردهای مخرب اجتماعی با خود به همراه داشته باشد و منجر به بی عدالتی و نابرابری های اجتماعی گردد.

در ایران روزگار حافظ، یعنی قرون هفتم و هشتم هجری و استیلای ایلخانان مغول، و جابجایی در حاکمیت های محلی ما بین خاندان های گوناگون از جمله، چوپانیان، آل اینجو، آل مظفر و نهایتا اشغال فارس توسط تیمور، اوضاع نابسامان اجتماعی و فرهنگی به گونه ای بود که پدیده »ریاکاری« جز جدایی ناپذیر فرهنگ حاکم در جامعه گردیده بود. در این بین حافظ به عنوان یک منتقد اجتماعی، این آسیب مهم را دریافته و با چشمی تیز بین و دقت نظری وافر به انتقاد از این پدیده اجتماعی پرداخته است به طوری که 112 بار با

عناوین مختلف از آن یاد کرده است و در اشعار او بازتاب این پدیده ی اجتماعی به وضوح نمایان است. نگاهی به جدول زیر اهمیت این موضوع رو بیش از پیش در اشعار حافظ بر ما آشکار می نماید.


ریا و اصطلاحات مترادف با آن در دیوان حافظ تعداد دفعات به کار رفته در غزلیات
دلق/ خرقه/ پشمینه 32 بار
روی و ریا 32 بار
زهد و زهد فروشی 11 بار
زرق و ازرق 10 بار
سالوس 7 بار
تزویر 4 بار
نفاق / ورع/ تلبیس/ صنعت/ دغل/ ظاهر پرست/ عمل 16 بار
مجاز

ریاکاری به طور عام و ریاکاری اجتماعی به طور خاص به صورت های مختلف در جامعه آشکار می گردد. در مفهوم عام ریاکاری، به ویژه در روزگار حافظ، این پدیده نزد طبقاتی از اجتماع که در حوزه دین و ترویج دین حکومتی فعالیت داشته اند از جمله مفتی و محتسب و... نمود بارزی داشته و حربه و دستاویزی بوده برای نزدیک گشتن به دربار حاکمان و تصاحب منابع مالی و تجاری آن روزگار، که در جای ویژه خود به این موضوع به طور مفصل خواهیم پرداخت. اما ریاکاری اجتماعی به طور خاص، یکی از نازل ترین ناهنجاری های اجتماعی است، که افراد ارزش گذار در آن خود به مفاهیم ارزشی پایبند نبوده و از آن عدول می نمایند. در مفهوم اجتماعی، فرد ریاکار تلاش می نماید از پایگاه و طبقه اجتماعی خود استفاده نمایید و آن را دستاویزی قرار دهد برای رسیدن به پایگاهی بالاتر.

در زیر برخی از انواع ریاکاری چه در مفهوم عام و چه در مفهوم خاص را مورد بازبینی قرار می دهیم:

-1 در صورت و چهره: به طوری که روی خود را زرد کند و خود را نزار و گرفته نشان دهد تا مردم بپندارند که از اندوه دین است.

-2 در جامه و لباس: به طوری که خرقه و جامه خشن و کهنه بپوشند و خود را در لباس زاهدان و پارسایان نشان دهند.

این نوع ریاکاری به کرات در اشعار حافظ بازتاب داده شده است از جمله:

· پشمینه پوش تند خو از عشق نشنیده ست بو / از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند

· شرمم از خرقه آلوده خود می آید / که بر او وصله به صد شعبده پیراسته ام

· چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم / روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم


-3 در سخن و گفتار: به طوری که لب بجنبانند، تا بگویند ذکر می گوید.

· حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ / اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

· واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند / چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند


-4 در طاعت و عبادت: به طوری که نمازهای طولانی با مستحبات و با قرائت شدید و غلیظ بگزارد.

· می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب / بهتر ز طاعتی که بروی و ریا کنند

· امام خواجه که بودش سر نماز دراز / به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد


-5 وانمود کند که شاگرد و مرید بسیار دارد.

اوضاع اجتماعی شیراز در روزگار حافظ

پدیده های اجتماعی، هرگز منفرد و جدا از ساختارهای اجتماعی نیستند. لذا برای بررسی هر کدام از آنها بایستی موارد مختلف از جمله، وضعیت سیاسی، وضعیت اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، سنن رایج بین مردم، روابط بین المللی و هجوم و دخالت های بیگانگان و حتی وضعیت جغرافیایی و معیشتی مردم را مد نظر قرار

داد. چرا که هرکدام از این پدیده ها به نوبه خود می توانند تاثیر گذار بوده و در شکل گیری پدیده های اجتماعی نقش ایفا کنند. در بحث حاضر، یعنی موضوع »ریاکاری« به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی در روزگار حافظ، بایستی اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی شیراز را در آن روزگار مورد مداقه قرار دهیم و سپس بنگریم که این اوضاع سیاسی و اجتماعی چه بازتابی در دیوان اشعار حافظ داشته و تا چه حد منجر به شکل گیری پدیده ریاکاری در جامعه شده است.

با در نظر گرفتن روزگار زندگی حافظ، یعنی حدودا سال های 727 تا 792 هجری قمری برابر با 706 تا 769 هجری شمسی، در می یابیم که حافظ در روزگاری زیست می کرده که قبل از آن استیلای مغولان در ایران آغاز گشته و ایلخانان و حکومت های محلی چون، آل چوپان، آل اینجو، آل مظفر در آن دوره بر ایران

æ به ویژه شیراز حکم می راندند و این دوره تا حمله تیمور و محاصره شیراز ادامه می یابد که تقریبا مصادف با آخرین سال های حیات حافظ نیز می باشد. لذا برای بررسی دقیق تر وضعیت و سامان اجتماعی آن دوران می توانیم اوضاع سیاسی و اجتماعی شیراز را به دو دسته کلی تقسیم نماییم و هر یک را به طور جداگانه شرح دهیم. دوره اول یعنی از ابتدای استیلای مغول بر ایران و به ویژه شیراز تا به حکومت رسیدن آل اینجو

æ دوره دوم از دوران حکومت آل اینجو که مصادف با آغاز حیات حافظ می باشد تا محاصره و لشگرکشی تیمور که مصادف با پایان روزگار حافظ نیز می باشد.

دوره اول: از استیلای مغول تا سلطنت آل اینجو

ایران، به حکم موقعیت جغرافیایی خود و واقع شدن بین شرق و غرب، از دیرباز مورد توجه اقوام مهاجم بوده است. وحشیان زرد پوست شمالی که در دشت های توران و سیبری از سیردریا تا اقیانوس کبیر سکونت داشتند، به علت نامساعد بودن محیط زندگی خود، و فقر و احتیاج غالبا به قصد غارتگری، به ممالک اطراف، مثل ایران و چین، حمله می کردند.

حمله مغولان به سرزمین ایران، به سان سایر تهاجماتی که در طول تاریخ در این سرزمین رخ داده، یکی از مهمترین و تاثیر گذار ترین وقایع تاریخ ایران به حساب می آید و بی شک می توان گفت که یکی از پر ادبارترین دوران تاریخی و اجتماعی و سیاسی ایران در دوران حکومت مغولان در ایران رقم خورده است.

در نتیجه فتوحات مغولان در ایران، نیروهای تولیدی، به سبب بهره کشی و بهره برداری وحشیانه سران فاتح از کشور، به شدت سقوط کرد. در این دوره، میزان اقطاعات لشکریان افزایش و نفوذ سران لشکری چادرنشین در کشور تشدید یافت، و استثمار فئودالی بیش از پیش شدت یافت.

در دولت هلاکوییان اراضی به گروه های زیر تقسیم می شد:

-1 زمین های دولتی-دیوانی -2 اراضی اینجو یا خاص اینجو که به خان و خویشاوندان وی تعلق داشت -3 اراضی مالکان خصوصی که به فئودال های مغول و محلی تعلق داشت -4 اراضی موقوفه.

در این بخش هر صنف بخشی از اموال و ممالک را در اختیار خود داشت و از سود حاصل از آن بهره برداری می نمود. به عنوان مثال درآمد اراضی اینجو مصارف دستگاه شخصی خان و خویشاوندان وی و شاید لشکریان را تامین می نمود. روحانیان مسلمان درآمد اراضی موقوفه را در اختیار داشتند و درآمد حاصل از مالیات ها به فئودال ها و تجار بزرگ به مقاطعه داده می شد.

وضعیت اقتصادی در این دوران به قدری آشفته و نابسامان بود و مالیات هایی سنگین از مردم اخذ می شد که هر روز آنها را تنگ دست تر می نمود و نارضایتی و نابسامانی اجتماعی را دامن می زد. یه نقل از تاریخ روستاییان در این دوران می بایست قریب سی گونه مالیات و بیغار را به سران حکومتی می پرداختند.

با نگاهی به وضعیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که مغولان و حاکمان آنها بر کشور و مردم ایران تحمیل کردند، و تقسیم مالیات ها و بهره کشی های مالی و رقابت بر سر دستیابی به مناصب حکومتی و مناصب مالی، توسط ایلخانان، درباریان، روحانیان و ... به وضوح می توان دریافت که چه شرایطی بر فرهنگ کشور حاکم بوده است و برقراری چنین فرهنگی خود زمینه مساعدی را برای جلب نظر پادشاهان و امرا و نزدیک شدن به دربار فراهم می نموده و به تبع پدیده ریاکاری و ظاهر سازی نیز در بستری آسیب پذیر آماده نشو و نما بوده است.

حال نگاهی به دوره دوم وضعیت سیاسی و اجتماعی در ایران می اندازیم، یعنی دورانی که آل اینجو بر مسند تکیه می زنند و این دوران، زمانی است که حافظ نیز پا به عرصه حیات گذاشته و دیر زمانی است که

از اوضاع و احوال نابسامان ایران و به ویژه شهر شیراز آگاه گشته و با چشمانی تیز بین مناصبات فرهنگی و اجتماعی بین مردم و درباریان و متنفذان و زمامداران را مورد نظر قرار داده است.


دوره دوم: آغاز حکومت آل اینجو تا لشگرکشی تیمور

آل اینجو، یکی از خاندان های مغولی که در حدود قرن هشتم هجری در شیراز حکمرانی می کرد. بزرگ خاندان این خانواده، شرف الدین محمد، از ملازمان امیر چوپان سلدوز فرمانده نام آور سلطان ابوسعید بهادر بود که بعدها لقب شاه محمود اینجو را دریافت کرد. پسران وی جلال الدین مسعود شاه و غیاث الدین کیخسرو و شمس الدین محمد فارس را اداره می کردند.

از زمان مرگ ابوسعید تا هنگامی که شیخ ابواسحاق اینجو فرمانروای فارس شد، سال های پرآشوب و خونین توام با زد و خورد میان امرای محلی بود. به طور کلی این دوران را می توان به شش دوره تقسیم بندی نمود که طی آن حکومت های محلی چوپانیان وارد معرکه سیاست می شوند و درگیری هایی خونین با سلاطین آل اینجو ادامه می یابد.

در این دوران شمس الدین محمد حافظ شیرازی شاهد خشونت های بی رحمانه و درگیری های خونین در زمان خود بود

یکی از مهمترین وقایع این دوران، جنگ هایی است که ابواسحاق اینجو با مظفریان آغاز کرد و سرانجام منجر به انقراض آل اینجو و برآمدن مظفریان گردید.

با روی کار آمدن امیر مبارزالدین محمد مظفری، حکومت محتسبی در شیراز آغاز می گردد. دورانی که حافظ به شدت به انتقاد از آن می پردازد و تندترین و شدید الحن ترین انتقاد خود را به آن وارد می نماید.

بازتاب وضعیت اجتماعی در این دوران در اشعار حافظ به گونه ای است که شاعر ما، از آن با عناوینی مانند، »زمانه خونریز«، دورانی که »اب روی شریعت« به بازی گرفته شده و با نام دین »ناموس عشق« و »رونق

عشاق« را می برند و با دستاویز قرار دادن قرآن و مسلمانی مردم را »تعزیر« می نمایند و در کار »داور« »قلب و دغل« می نمایند.

بی شک این دوره مهمترین دوره ای است که حافظ از ریا و ریاکاری شیخان و روحانیان قلابی، پرده برمی دارد و تشت رسوایی آنان را از بام می اندازد.

دورانی که در آن »شخص قاضی، در جعل اسناد، آموزگار تزویرگران و مکمل مظالم هیئت حاکمه بود.« و از طرفی روحانیونی که »جز عمامه بزرگ و ریشی بلند سرمایه ای نداشتند.« به طوری که در روزگار مغول چنان بود که مردم به تدریج از فساد و نیرنگ این روحانی نمایان آگاه گشتند و پی بردند که اینان فقط در صدد آنانند که با تملق و چاپلوسی خود را به دربار حاکمان نزدیک نمایند.

خود حاکم وقت نیز، امیر مبارزالدین، دست کمی از سایر مزوران دوران نداشت. وی که پیش از به سلطنت رسیدن مردی عیاش و می خواره بود و به همین سبب حافظ در بدو امر برایش چنین سرود:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید