بخشی از مقاله

چکیده

کارآفرینی اجتماعی موضوعی جدید و نوظهور در تحقیقات علمی و دانشگاهی است و بیش از پیش نظر محققین، سیاست گزاران و دست اندرکاران را به خود جلب نموده است مفهوم کارآفرینی اجتماعی، برای افراد و محققین معانی متفاوت و مختلف دارد. گروهی از پژوهشگران، کارآفرینی اجتماعی را ابتکارات بخش غیر انتفاعی در یافتن و مدیریت راه های مختلف برای ایجاد ارزش اجتماعی و گروهی دیگر آن را رویه های پاسخگویی اجتماعی بنگاه های اقتصادی می دانند. برخی نیز از کارآفرینی اجتماعی به عنوان وسیله ای برای کم کردن مشکلات و مسائل اجتماعی و تسریع در دگرگونی های اجتماعی نام می برند. سازمان هایی مانند بانک جهانی نقش کارآفرینان اجتماعی را هم در کشور های توسعه یافته و هم در کشور های در حال توسعه بیشتر کرده اند.

هر ساله کنفرانس ها و سمینارهای متعددی در سطح دنیا به بررسی این موضوع می پردازند و سازمان های غیردولتی و سازمان های غیر انتفاعی، به طور فزایندهای دست به انتشار کتاب، دستورالعمل و فیلم برای بررسی نیاز کارآفرینان اجتماعی زده اند.دانشگاه های بزرگی مانند هاروارد و استنفورد منابع قابل ملاحظه ای را به این امر اختصاص داده و تلاش خود را برای گسترش برنامه ها، نشریات و بورسیه تحصیلی در این زمینه افزایش داده اند. هر چند زبان کارآفرینی اجتماعی تازه و نو است و نسبت به گذشته توجهات بیشتری را به خود جلب کرده است با این حال موضوع جدیدی نمی باشد.در کشور ما نیز اخیرا بحث کار آفرینی اجتماعی در مجامع علمی مطرح شده است و نهادهایی همچون آسایشگاه خیریه کهریزک،موسسه خیریه حمایت از کودکان سرطانی-محک و ...در زمره این مبحث قرار می گیرند که ما در این مقاله تلاش می نماییم نگاهی مروری به بحث کارآفرینی اجتماعی در حل نیازهای اجتماعی و چند موسسه که در این زمره می گنجند داشته باشیم.

واژههای کلیدی:کار آفرینی،کار آفرینی اجتماعی،نیازهای اجتماعی


مقدمه  

در نتیجه، امروزه هرگونه فعالیتی کارآفرینی اجتماعی خوانده می شود.بعضی ها اعتقاد دارند هرچه معنا وسیع تر باشد بهتر است.کارآفرینی اجتماعی رشد قابل ملاحظه ای از نظر دانش، سرمایه و توجه داشته است. اما در کنار این محبوبیت روزافزون، اطمینان کمتری در مورد این که به طور دقیق کارآفرینی اجتماعی چیست و چه می کند وجود دارد.با رشد سریع زمینه های مختلف کارآفرینی اجتماعی توجه بخش های مختلف به آن جلب شده است. این اصطلاح به طور مرتب توسط رسانه ها تکرار می شود و افراد دولتی به آن ارجاع می دهند و در محیط هایدانشگاهی متداول شده است. استراتژی بسیاری از سازمان های مطرح اجتماعی ازجمله، بنیادهای آشوکا - Ashoka - ، شواب - Schwab - و اسکول - SKOLL - توسط کارآفرین اجتماعی شکل می گیرد.دلایل زیادی برای محبوبیت کارآفرینی اجتماعی وجود دارد. در ابتدایی ترین سطح آن، یک ویژگی ذاتی جالب و جذاب در مورد کارآفرینان و داستان هایی که آن ها چرا و چگونه آن کار را انجام داده اند، وجود دارد.

کارآفرینان اجتماعی مانند محمد یونس - Muhammad Yunus - "موسس بانک گرامین در بنگلادش" برنده جایزه صلح نوبل سال 2006، به دلایل مشابهی که کارآفرینان اقتصادی چون استیو جاب - Steve Jobs - "طراح سیستم عامل اپل" برای مردم جذاب هستند، آنها نیز نزد مردم از محبوبیت برخوردارند. برای مردم بسیار جالب توجه است که این افراد خاص ایده های جذاب و جالبی را دنبال می کنند و با وجود همه مشکلات در خلق محصولات یا سرویس های جدیدی که در زندگی مردم تغییر اساسی ایجاد می کنند، موفق می شوند.اما کارآفرینی اجتماعی برای مردم فراتر از روند طبیعی محبوبیت پیدا کرده است. کارآفرینی اجتماعی برای ایجاد تغییرات اجتماعی ضروری است و منفعت بالقوه و ماندگار آن به جامعه منتقل می شود. کارآفرین اجتماعی صحنه بازی و بازیگران آن را در جایگاه مناسبشان قرار می دهد.

کار آفرینی :

هر تعریفی از واژه کارآفرینی اجتماعی باید با واژه "کارآفرینی" شروع شود. واژه "اجتماعی" کارآفرینی را خاص می کند. اگر کارآفرینی یک معنی مشخص نداشته باشد، خاص کردن آن با کلمه اجتماعی نیز مقصود را بیان نخواهد کرد.واژه کارآفرینی دارای دو وجه متفاوت است. بخش مثبت آن، دلالت بر توانایی های ویژه و ذاتی جهت درک فرصت ها دارد و بر روی فرصت ها کار می کند، تفکر خارج از چارچوب را با تعریف منحصر به فرد از آن برای خلق و ایجاد ایده های جدید در این دنیا ترکیب می کند. بخش منفی قضیه، کارآفرینی را فعالیتی که نیاز به گذشت زمان دارد تا تأثیر واقعی آن قابل درک و فهم شود ، می داند.

در خور توجه است که، وقتی کسی یک کارآفرین موفق می شود، گفته نمی شود که ریسک کرده، تلاش بسیار کرده و از فرصت ها خوب استفاده کرده است! ولی اگر در کار موفق نشود گفته می شود که بیچاره شکست خورده است. حتی افرادی مانند باب یانگ - Bob Young - سازنده نرم افزار" - Red Hat - شرکت تولید و توزیع کننده سیستم عامل لینوکس" را"کارآفرین ادواری می نامند بعد از اینکه پس از چند شکست به موفقیت دست یافت. البته همواره شکست ها بیش از موفقیت ها دیده می شوند. این تعریف مناسبی از کار آفرینی نمی باشد. دستیابی به مسائل اثبات نشده بسیار سخت تر است. کارآفرینی در حقیقت می تواند یکی از این مسائل باشد، اما کارآفرین بدون حداقل یک موفقیت ملموس به طور طبیعی شرایط سختی خواهد داشت تا بتواند سرمایه گذاران را تشویق کند که این کار به نتیجه می رسد و بهترین است. همچنین سرمایه گذاران باید علاقه داشته باشند که ریسک بیشتری را قبل از اثبات انجام صحیح کارآفرینی بپذیرند.

حتی با توجه به این موارد، ما باور داریم مناسب سازی مفهوم کارآفرینی با توجه به کارآفرینی اجتماعی نیازمند آن است که بدانیم به طور دقیق دنبال چه معنایی از کارآفرینی هستیم. آیا کارآفرینی آگاهی به فرصت ها، خلاقیت و یا تصمیم گیری است؟ اگر چه این ها و دیگر خصوصیات رفتاری بخشی از موضوع است اما به طور حتم راهنماهای مهمی برای سرمایه گذاران آتی این موضوع می شود. ولی این همه داستان نیست. این گونه توصیف گرها برای توصیف سرمایه گذاران، مدیران اجرایی و دیگر بازیگران اجتماعی به کار می رود.مانند بیشتر شاگردان کارآفرینی ما با اقتصادان فرانسوی جین باپ تیست - Jean Baptiste - شروع می کنیم که در اوایل قرن نوزدهم ، کارآفرین را کسی می دانست که منابع اقتصادی را از جایی که بهره وری کمتری داشت به جایی که دارای بهره وری بیشتری بود، سوق می دهد. این ترجمه از مفهوم فرانسوی آن است که کارآفرین را کسی می داند که تعهد می کند تا مفهوم خلق ارزش ها را به کار گیرد.

در یک قرن بعد یک اقتصاددان اتریشی به نام جوزف شام پتر - Joseph Schumpeter - تعریف خود را بر اساس مفهوم اساسی خلق ارزش بنا کرد و به طور مستدل تأثیر گذارترین ایده کارآفرینی اجتماعی را ارائه کرد.شام پیتر، در کارآفرینی نیاز به نیروی فشاری را تعریف کرد که محرک پیشرفت اقتصادی است، در غیاب آن اقتصاد ایستا است و به طور اساسی بی حرکت خواهد ماند و موضوعی بی معنا و رو به زوال است. انترنهمر - Unternehmer - روح کارآفرینی شام پیتر، کارآفرین را کسی می داند که یک فرصت تجاری - خواه مواد اولیه، محصول، خدمات و یا کسب و کار را در می یابد و سپس اقداماتی را برای اجرای آن سازماندهی می کند.

او می گوید یک کارآفرین موفق مجموعه فعالیت هایش را سازماندهی می کند و کارآفرینان دیگر را تشویق می کند تا نوآوری های خود را که نتیجه یک نگاه خلاقانه است، انتشار دهند و در این شرایطسرمایه گذاران فعلی و جدید ، سرمایه خود را از محصولات، خدمات و مدل های کسب و کار فعلی به سمت آن سوق می دهند.شام پیتر کارآفرینی را در داخل یک سیستم می بیند، کارآفرین را دارای نقش های متناقصی می داند که هم تولیدی است و هم مشکل زا. شام پیتر کارآفرین را در درون یک اقتصاد کلان، عامل تغییر می بیند. از سوی دیگر پیتر دراکر - Peter Drucker - خود کارآفرین را به طور حتم عامل تغییر نمی بیند، اما کارآفرین را فرد باهوش و زیرکی می داند که متعهد به بهره برداری از تغییر است.

مطابق نظر دراکر یک کارآفرین همیشه در جستجوی تغییر است، به آن واکنش نشان می دهد و از فرصت ها استفاده می کند. اسرائیل کرزنر - Israel Kirzner - معتقد است "هوشیاری" یکی از اصلی ترین و کلیدی ترین توانایی های اصلی کارآفرین است.علی رغم اینکه آیا آنان کارآفرین را یک نوآور سنت شکن و یا یک بهره بردار از موقعیت تعریف کنند، صاحب نظران به طور کلی کارآفرینی را با فرصت به هم پیوسته و در ارتباط می دانند. کارآفرینان باور دارند که یک توانایی استثنایی برای دیدن و درک فرصت هایی جدید به مجرد وقوع آن دارند، تعهد و حرکت مورد لزوم را پی گیری می کنند و یک اشتیاق پایدار و تحمل ذاتی برای ریسک دارند.

بر اساس این تئوری ها ما باور داریم که کارآفرینی ترکیب مفهومی است که در آن فرصت ها نهادینه شده است، یک مجموعه خصوصیت در فرد مورد نیاز است تا آن را تشخیص دهد و آن فرصت را به کار گیرد و یک نتیجه مطلوب از آن خلق کند.به منظور شفاف تر شدن معنای کارآفرینی نگاهی دقیق به چند کارآفرین اخیر آمریکا چون استیو جاب - Steve Jobs - و استیو وزناک - Steve Wozniak - از کمپانی اپل، پیر امیدیار - Pierre Omidyar - و جف اسکول - Jeff Skoll - از ای بیی - ebay - و آن و مایک مور - Ann, Mike Moore - از اسناگل و فرد اسمیت - Fred Smith - از فدکس خواهیم انداخت.

مفهوم کارآفرینی

نکته آغازین برای کارآفرینی این است که ما در ابتدا تعریفی از مفهوم کارآفرینی داشته باشیم. برای استیوجاب و استیو وزناک مفهوم کارآفرینی سیستم محاسبات کامپیوتر بود که هرکاربری به پردازنده مرکزی کامپیوتر که به وسیله کارکنان بخش فن آوری اطلاعات کنترل می شد وابسته بود، کسی که از پردازنده مرکزی مانند یک معبد نگهبانی می کرد. در نهایت کار کاربران، بعد از یک مدت طولانی و استفاده از نرم افزاری که توسط کارکنان بخش فن آوری اطلاعات طراحی شده بود، انجام می شد. چنانچه کاربران به یک برنامه نرم افزاری خارج از آن چه معمول بود نیاز داشتند باید شش ماه برای آماده شدن آن صبر می کردند.

از نظر کاربران این تجربه ناکارآمد بود و مورد رضایت آنها نبود. اما از آن جا که کامپیوتر مرکزی تنها مدل قابل دسترس بود، کاربران از آن استفاده می کردند و تأخیر و ناکارآمدی را در کار خود لحاظ می کردند و نتیجه آن چندان مناسب و رضایت بخش نبود.در سیستم دینامیک این نوع موازنه را حلقه تعادلی بازخورد می نامند، زیرا نیروی زیادی برای خارج کردن سیستم از تعادل نیاز نیست. این شبیه یک ترموستات در سیستم تهویه است، وقتی که درجه هوا بالا می رود سیستم تهویه روشن می شود و وقتی درجه پائین می آید خاموش می شود.سیستم مرکزی کامپیوتر که کاربران باید با آن کنار می آمدند مانند یک سیستم متعادل کننده عمل می کرد و هیچ گونه احساس رضایتی از آن نداشتند.

شبیه یک ترموستاتی است که 5 درجه پائین تر از حد تنظیم شود، بنابراین هرکس در آن اتاق باشد احساس سرما خواهد کرد. افراد در آنجا می دانستند که یک درجه ثابت و قابل پیش بینی دارند و در نتیجه یک ژاکت می پوشند تا بتوانند سرمای اتاق را تحمل کنند و آرزو داشتند که مجبور به انجام این کار نبودند.پیرامیدیار و جف اسکول این نارضایتی را به ناتوانی بازار کسب و کار در ایجاد تعادل بین خریدار و فروشنده مربوط می دانند. فروشندگان به طور دقیق نمی دانند که چه کسی بهترین خریدار است و خریداران نیز بهترین فروشندگان را نمی شناسند. در نتیجه بازار برای خریداران و فروشندگان مناسب نیست.

به طور مثال بسیاری از افراد اشیاء دست دوم خود را در گاراژ می فروشند، ولی نمی توانند خریداران مناسب را پیدا کنند، بلکه به طور تصادفی خریداری را می یابند که حتی ممکن است بهترین خریدار نباشد. بعضی اوقات افراد به دنبال کالایی هستند که به طور دقیق نمی دانند از کجا و با چه قیمتی آن را تهیه کنند. در نتیجه با کمک کتاب راهنما به دنبال فروشنده آن کالا می گردند اما در نهایت گاهی نتیجه آن چه انتظار دارند، نخواهد بود.آن و مایک مور - Ann and Mike Moore - ایده خود را از محدودیت موجود در آن زمان برای حمل و نقل آسان نوزاد گرفتند. والدین آرزو می کردند که می توانستند نوزادانشان را در حین انجام یک سری کارها نزدیک خود نگه دارند. دو گزینه پیش روی آنها بود. آن ها باید می توانستند که کارهای روزانه شان را با یک دست انجام دهند و با دست دیگر از نوزاد نگه داری کنند یا آن ها باید نوزاد را داخل کالسکه و یا وسیله دیگری می

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید