بخشی از مقاله

چکیده

یکی از ارکان اساسی توسعه یک کشور بخش آموزش و پرورش آن است، این بخش از آن جهت دارای اهمیت فوق العاده است که هم ابزاری مهم برای توسعه بوده و هم یکی از اهداف توسعه محسوب می شود. در کشورهای مختلف، استقرار و فعالیت نظام های آموزشی به یک جریان عادی و مستند تبدیل شده است و هر ساله بخش عایمی از منابع عادی در قالب بودجه ها و هزینه های شخصی، در این راه صرف می شود.

هدف از پژوهش حاضر بررسی کارایی، برابری و عدالت در آموزش بوده است که به روش کتابخانه ای - تحلیلی اسنادی - و با استفاده از کتابها، منابع الکترونیکی و بانکهای اطلاعاتی انجام شد. با پذیرش رو به افزایش آموزش و پرورش به عنوان عامل راهبردی در بهبود توسعه ملی، موضوع بررسی و تحلیل سیاستهای آموزش و پرورش کشور از اهمیت بسیاری برخوردار می باشد.

در حال حاضر عملکرد مدارس خصوصی ناقض اصل تلاش، نیاز و تا حدی استحقاق های ذاتی است و بنابراین عادلانه نمی باشد. به نظر می رسد ارتقاء کیفیت آموزش در مدارس دولتی و کاستن نقش تعیین کننده معلم و امکانات آموزشی در موفقیت تحصیلی، می تواند روش مناسبی جهت رفع تبعیض ناشی از اختصاص نابرابر امکانات در نظر گرفته شود.

-1 مقدمه

یکی از مؤثرترین راه های تحقق عدالت اجتماعی تأمین فرصت های یکسان برای دسترسی عموم افراد جامعه به آموزش و پرورش است و همه آحاد انسانی حق دارند از آموزش و پرورش یکسان برخوردار گردند .در جهان کنونی یکی از شاخص های پیشرفت اجتماعی، آموزش و پرورش و چگونگی بهره مندی از آن می باشد. بر همین مبنا کشورها به خصوص کشورهای در حال توسعه در صدد ایجاد فرصت های برابر دسترسی همگان به آموزش و پرورش هستند

برابری به مهیا سازی فرصت های برابر، متناسب با نیازه ای ویژه هر فرد اشاره دارد. زیرا افراد در دانش، مهارت، توانایی، انواع یادگیری و پیشینه فرهنگی و نیازهای آموزشی شان با هم متفاوتند

منظور از فرصت برابر جلوگیری، حذف یا کاهش تبعیض بین افراد از لحاظ جنسیت، نژاد، وضعیت جسمانی، سنی، زبانی، طبقه اجتماعی می باشد. برابری فرصت ها در بعد کلان نوعی نگاه انسان گرایانه و عدالت خواهانه را با خود به همراه دارد کهغالباً به عنوان یک شاخص جامعه توسعه یافته در نظر گرفته می شود .اما در بعد خرد برابری فرصت ها و عدالت آموزشی ابزار و سازوکاری است که موجب شکوفا شدن اندیشه های خلاق شده و امکان پرورش قابلیت را برای همه به طور مساوی تأمین می کند .فرصت مساوی به موقعیتی اطلاق می شود که در آن حتی افرادی که از پایگاه ثروت و یا عضویت در گروه هایی که از امکانات و امتیازات ویژه برخودار نیس تند، امکان تحرک اجتماعی از طریق آموزش و تحصیل را دارا باشند

در تبیین عدالت آموزشی و نتایج آن ضروری است با نگاهی دیگر آن را تحلیل کنیم. در رویکردهای توسعه گرا همواره برنامه ریزان و تصمیم سازان به عدالت توجه کرده و آنها در جای جای برنامه ها با توجه به ضرورت و الزام تاریخی همواره به دنبال عملیاتی کردن آن در همه عرصه ها بودند. آنها از یک سو به دنبال جامه عمل پوشاندن به ایده آل های دیرین بشری و از سوی دیگر به امید نهادینه کردن عدالت در روابط اجتماعی در تلاش برای ایجاد آینده ای روشن هستند. در این میان عدالت آموزشی نیز که بستری از نهادینگی عدالت را در بر دارد، تبیینی دوسویه از رسیدن به توسعه و ایجاد زیرساخت های توسعه است.

عدالت آموزشی به دلیل کاربرد اصلی آن در تربیت منابع انسانی و ایجاد شرایط عادلانه برای بهره گیری از آموزش، بستری مطلوب برای ورود به عرصه توسعه را فراهم می کند - دهقانی، . - 1384 به عبارت دیگر اگرچه عدالت آموزشی از جنس توسعه است اما به دلیل آنکه موضوع آموزش و عدالت هر دو از مفاهیم پایه ای توسعه هستند، به عنوان مصرف کننده توسعه نیز مورد توجه اند. در واقع ازآنجاکه آموزش از ارکان اصلی توسعه یافتگی است در کنار پایه دیگر آن یعنی عدالت، مفهومی متعادل برای آینده روشن جوامع در حال توسعه فراهم می کند. از این رو، عدالت آموزشی فرصت های تازه ای از درک جدیدی از آموزش را برای جامعه فراهم می کند که اصلی ترین بخش آن برابری فرصت است؛ چیزی که در برنامه های توسعه محور به عنوان اصول بنیادین به آن توجه می شود؛ بنابراین باید با نگاهی تازه، عدالت آموزشی را تبیین کرد

دو واژه ی عدالت و تربیت از دیرباز به صورت جداگانه مورد توجه همگان از شاهان و حاکمان تا رعیت و مردم عادی بوده است .در مورد هرکدام از آن ها مباحث گسترده ای شده است.اما طرح کردن ترکیبی از دو واژه ، ناظر برتأثیرگذاری عدالت بر تربیت است.

بطور کلی ضمن تعریف و بررسی عدالت در ساحت های تربیتی اجتماعی، سیاسی، دینی، اخلاقی، علمی، فناوری، اقتصادی حرفه ای، هنری، زیبا شناسی، زیستی، بدنی، به آسیب شناسی و آثار فقدان یا کمرنگی عدالت آموزشی در نظام های رسمی و غیر رسمی خواهیم پرداخت که البته ممکن است به علت محدودیت های یک مقاله در همه ساحت ها ورود پیدا نکنیم . لیکن سعی بر پوششی همه جانبه است

-2 اهمیت و ضرورت پژوهش

عدالت، یا افقی است یا عمودی. عدالت افقی در آموزش یعنی همان تعداد صندلی و کلاس و معلم و سایر امکانات آموزشی که شهرها دارند و روستاها هم باید داشته باشند - به نسبت جمعیت شان - ؛ اما عدالت عمودی می گوید تفاوت ها را لحاظ کن و به نسبت فقر آموزشی شان، بیشتر روی روستاها سرمایه گذاری کن. نظام آموزشی ما ازنظر ظاهری، حتی عدالت افقی را هم برآورده نکرده است چه رسد به عدالت عمودی؛ اما داستان بی عدالتی آموزشی در ایران بسیار عمیق تر است

نظام آموزشی ما با غفلت ازتقویت توانایی توسعه در کودکان ما، به گسترش یک بی عدالتی بین نسلی دامن زده است قاعده عدالت می گوید در جوامع انسانی در این کره خاکی، محور هرگونه سیاست یا سرمایه گذاری باید انسان و تقویت جنبه انسانی او باشد نه چیز دیگر. افزایش ثروت، قدرت، شهرت، فناوری، رفاه و نظایر اینها، همگی ذیل انسان و بر محوریت انسان معنی می دهد.

افزایش اینها بدون اینکه جنبه انسانی انسان نیز همگام با آنها تقویت و تکامل یابد، نوعی هدر دهی منابع و مصداق بی عدالتی است. در نظام آموزشی، همه سامانه ها و فناوری ها و سخت افزارها و نرم افزارها باید در خدمت انسان باشد نه آموزش صرف. قرار است آموزش، خودش ابزاری برای بهروزی انسان ها باشد پس نباید در آموزش، جنبه های انسان افراد و مناسبات فراموش شود .آموزش هایی که فقط روی تقویت حافظه و ارتقای محاسبه گری انسان متمرکز می شوند و جنبه انسانی ذهن او را به فراموشی می سپارند، در بطن خود نوعی ب یعدالتی دارند؛ زیرا بر بخش غی رانسانی ذهن متمرکزند .

بخش غی رانسانی ذهن همان است که ربات هم دارد، حیوان هم دارد . بخش انسانی ذهن همان توانایی اندیشیدن خودآگاهانه و تمییز دادن و انتخاب کردن های اجتماعی است که ربات و حیوان ندارند .تمرکزصِرف نظام آموزشی بربُعد حافظه ای و محاسبه گرانه ذهن افراد بدون توجه بهبُعد اندیشه انسانی آنها، افراد را به ربات های بی احساس یا حیوانات موذی تبدیل می کند .متأسفانه در ایران، سازماندهی نظام آموزشی ما بر محور بهره هوشی - IQ - است؛ یعنی تمرکز بر هوش منطقی که از نوع تمرکز بر سخت افزار مغز یا تمرکز بر بخش حافظه ای مغز است. برای ارتقای جنبه انسانی ذهن یا همان پرورش باید بر هوش اجتماعی - EQ - افراد متمرکز شویم

نظام آموزشی عادلانه که نظامی هم دانشمند سازی می کند هم توانمندسازی در غیر این صورت در چنین نظامی هرچه دانش بیشتری در ذهن کودکان تزریق شود آنان به ربات های محاسبه گر و تحلی لگر دقیق تری تبدیل می شوند اما از یک زندگی انسانی پرمحتوا و دلپذیر دورتر می شوند. به این ترتیب دانش آموزان ما یا تبدیل به ماشین حافظه می شوند و یا تبدیل به دانشمندان بی رحم و بی اخلاق .چنین نظام آموزشی در دوره های بین نسلی به عنوان یک ماشین مولد بی عدالتی عمل می کند

عدالت آموزشی، همچون برقراری عدالت در سایر زمینه ها به ویژه بهداشت و درمان، مسکن، حمل و نقل، فراغت و ... نیاز به سه شرط اساسی دارد: نخست فاصله گرفتن از نخب گرایی به عنوان هدف اصلی و به عنوان عامل سنجش وضعیت توسعه. این در نهایت آنقدر اهمیت ندارد که چه تعداد از دانش آموزان ما در المپیک های جهانی علمی برنده شده اند یا در مسابقات ملی و استانی و ... چه افتخاراتی داشته ایم تا اینکه وضعیت عمومی ما در هر یک از زمینه های تحصیلی چیست؟ ازا ین رو برای رسیدن به عدالت آموزشی که بخش بزرگی از زیر بنای توسعه است لازم است توزیع عدالت را سهمیه بندی نکنیم و به صورت ساری و جاری برای همه جامعه روان کنیم تا همه بتوانند از آن به هر اندازه که می توانند بهره ببرند.

عدالت آموزشی سهمیه بندی شده فاصله بلندی تا آزادی دارد و حق انتخاب و تصمیم را از انسان می گیرد؛ بنابراین نخستین راهکار دستیابی به عدالت آموزشی در جوامعی از جنس جامعه در حال توسعه فرهنگ محور و دین مدار، بهره گیری از ظرفیت های دوگانه فرهنگ و دین به همراه تسری زیرساخت های تکنولوژی های ارتباطی جدید در همه نقاط است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید