بخشی از مقاله
چکیده
تصمیم گیری یکی از اساسی ترین موضوعاتی است که همواره بشر، حتی در زندگی روزمره خود با آن روبه رو است. در واقع تصمیم گیری، به چگونگی انتخاب بهترین گزینه های ممکن می پردازد به طوری گزینه منتخب بتواند بیشترین سود و موفقیت را به همراه داشته باشد. با توجه به محدود بودن منابع سازمانی و فضای رقابتی حاکم بر صنعت در جهان امروز ، اتخاذ تصمیم های درست و به موقع منجر به تحقق اهداف استراتژیک و در نهایت تحقق چشم انداز سازمانی شوند بسیار مهم است.
از اینرو تصمیم گیرندگان در صنعت که تحت عناوین، مدیر عامل، رئیس شرکت، مدیر استراتژیک، مدیر تولید غیره هستند، به دنبال راهکارهایی می گردند که بتوانند کمک کنند تا بهترین تصمیم و گزینه را اتخاذ نمایند. رو ش های تصمیم گیری چند معیاره - MCDM - َ از جمله روش هایی هستند که هر روزه بر میزان و گستره استفاده از آنها در صنعت افزوده می شود.
از جمله موارد استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره در صنعت، می توان به انتخاب تامین کنندگان، لجستیک، تکنولوژی تولید، تعمیرات و نگهداری، انتخاب ساخت یا خرید یک قطعه، برون سپاری، انتخاب افراد در سطوح مدیریتی، انتخاب نوع محصول تولیدی در آینده، بازاریابی، مدیرت ارتباط با مشتری - - CRMُ ، کیفیت و غیره اشاره کرد.
در این مقاله ابتدا به تشریح مفاهیم تصمیم گیری و روش های تصمیم گیری چند معیاره پرداخته می شود و سپس به عنوان نمونه تحقیقی - - Case Study، استفاده از روش ِANP - فرآیند تحلیل شبکه ای - ، که یکی از روش های تصمیم گیری چند معیاره در تصمیم گیری استراتژیک صنعتی در خصوص ساخت یا خرید یک محصول می باشد ، اشاره خواهد شد.
-1 مقدمه
بقای سازمان ها و حفظ موقعیت تجاری آنها در فضای رقابتی شدید کنونی از مهمترین مسائل هر سازمانی است. در چنین شرایطی همسو کردن و سازماندهی فعالیتهای یک سازمان در جهت نیل به اهداف بلند مدت و استراتژیک سازمان بدون شک مهمترین فعالیت یک سازمان در زمینه پیشرفت و بقای هر سازمانی به شمار می رود. همه مدیران، بدون توجه به جایگاهشان در ساختار سازمانی، باید تصمیم هایی اتخاذ کنند ولی بیشتر آنان از واکاوی اینکه چگونه به تصمیم نهایی میرسند ناتوانند. با توجه به این واقعیت که مدیریت و تصمیمگیری را می- توان مترادف هم دانست، اهمیت شناخت فرآیند اخذ تصمیم مشخصتر میشود.
تصمیمگیری مستلزم یک روش دقیق گام به گام و کوشش در پیش بینی نتیجه متحمل است .[5] در فرآیند تصمیمگیری هر یک از مدیران شیوه ویژهای از شیوههای تفکر و برخورد با مساله را به کار میبرند که همراه با ماهیت مساله مورد نظر بر نوع تصمیم-گیری تاثیر دارد. در آموزشهای پیرامون تصمیمگیری به طور کلی تمرکز بر "لحظه تصمیم گیری" است و کمتر به کل فرآیند طولانی تصمیمگیری و کشف و تعریف متغیر یا متغیرهای بنیادی یک مساله پرداخته شده است .
[6] از صاحبنظران مختلف تعریفهای زیادی از تصمیمگیری یا فرایند تصمیم ارائه شده است: تعریف بسیار ساده تصمیمگیری فرایندی را تشریح میکند که از طریق آن راهحل مساله معینی انتخاب می گردد. در علم تصمیم-گیری ،انتخاب یک راهکار از بین راهکارهای موجود و یا اولویتبندی راهکارها مطرح است .[1] تصمیمگیری عبارت است از انتخاب یک گزینه از میان چندین گزینه برای پاسخ به یک مساله درک شده میباشد.[4] ولی از دیدگاه سازمانی دست زدن به انتخاب یک گزینه، خود مرحلهای از فرایند تصمیمگیری است.[3] مشاهده میگردد که شالوده همه تعاریف ذکر شده ارزیابی راهحل های ممکن موجود به منظور انتخاب راهحل بهینه است.
-2 ادبیات تحقیق
-1-2 بنیاد مساله برای اینکه یک مساله وجود داشته باشد و به عنوان یک شرط جهت فهم مساله، ضروری است که فشار لازم برای اقدام به ایجاد یک تغییر وجود داشته باشد. دومین جنبه وضعیت یک مساله که بر چگونگی تصمیمگیری تاثیر میگذارد شمار تصمیمگیرندگان آن میباشد. اگر چه به خاطر سادگی مساله همیشه فرض میشود که تصمیم توسط یک نفر گرفته میشود ولی دقت بیشتر آشکار خواهد نمود که این فرض توجیه درستی ندارد.
اثر دو یا چند تصمیمگیرنده بسته به قدرت و اطلاعاتشان تفاوت دارد.[8] سومین جنبه یک مساله، محیطی است که در آن تصمیم گرفته میشود که توسط مشخصات اقتصادی، اجتماعی، فناوری و غیره به خاطر ماهیت پویای آنها تعیین میگردد. پیچیدگی یک مساله با توجه به اندازه سیستم، تحت تاثیر میزان تسهیلات تعداد تصمیمگیرندگان عدم اطمینان نسبت به اطلاعات موجود و غیره ممکن است افزایش یابد.
-2-2 تشخیص مساله تشخیص به موقع یک مساله بستگی زیادی به سیستم اطلاعاتی مورد استفاده بر حسب درجه تکامل قابلیت اعتماد و تناوب گزارشهای ارائه شده به مدیریت دارد. این فرایند در جای خود از طریق تجربه و توانایی مدیران هم در انتخاب اطلاعات مورد استفاده و هم در زمینه چگونگی تفسیر و عمل به آنها تحت تاثیر قرار میگیرد .[4]
-3-2 نگرش کلی در یک مساله تصمیمگیری
کار اصلی تصمیمگیرنده دریافت راههای ممکن، نتایج ناشی ازآن راهها و انتخاب بهترین راه از میان تمامی راههای ممکن است و اگر وی بتواند این انتخاب را به طرز درست و مطلوبی انجام دهد تصمیم های او کارآ و سازنده خواهند بود.[7] در وضعیتهایی که چندین بخش یا سازمان و تعداد زیادی از سهامداران و مقادیر متنابهی منابع در حل مساله دخالت دارند سه رویکرد یا نگرش کلی زیر میتواند فرایند تصمیم را تسهیل نماید :
-1 تصمیمگیری منطقی
-2 تصمیمگیری سازمانی
-3 تصمیمگیری سیاسی
هر کدام از سه نگرش بالا مبتنی بر یک سری فرضیات است که نتایج را در پی دارد و بینشهای خاصی را نیز ارائه میکند. در ادامه به تشریح تکتک آنها پرداخته شده است.
-1 -3-2 نگرش منطقی به تصمیمگیری فرض اساسی در این روش منطقیبودن تصمیمگیری میباشد. برای استفاده از این نگرش باید مفروضات زیر در نظر گرفته شود :
· تنها یک تصمیمگیرنده با یک شیوه خوب درک شده و مستحکم برای بیان ترجیحات وجود دارد. اگر تصمیمگیری مستلزم دخالت چندین نفر باشد، آنها یک نفر تلقی میشوند.
· هدف، انتخاب راهحلی است که بتواند به تصمیمگیرنده در تامین یک هدف یا معیار، حداکثر یاری را بنماید.
· تصمیمگیرنده نیاز به اطلاعات کامل درباره گزینهها، نتایج و مقادیر آنها دارد. روش مورد استفاده برای اخذ تصمیم با استفاده از نگرش منطقی شامل مراحل زیر است : مرحله اول: تعریف مساله مرحله دوم : واکاوی مساله مرحله سوم : ایجاد گزینههای مختلف مرحله چهارم : ارزیابی گزینه ها مرحله پنجم : اجرای بهترین گزینه ها
-1-3-2 نگرش تشکیلاتی به تصمیمگیری نگرش تشکیلاتی در تصمیمگیری کوشش مینماید تا راهحلی را که در مواجهه با مسالهای اتخاذ می گردد بر مبنای اهداف و انتظارات سازمانی بیان نماید. از آنجا که در یک تشکیلات بزرگ هر بخش و قسمت میتواند استقلال قابل ملاحظهای داشته باشد؛ هدفهای اجرایی آنها نیز ممکن است با یکدیگر تقابل منطقی داشته باشد. هر واحد دارای برداشت مخصوص به خود از مساله بوده و نیز دارای اولویتهای مخصوص به خود میباشد.[7]