بخشی از مقاله
چکیده
تولید محصولات کشاورزی ماهیتا فعالیتی ریسکی است و ریسک یکی از مواردی است که باعث عدم تخصیص بهینه منابع در کشاورزی شده و تصمیمگیری کشاورزان را با مشکل مواجه ساخته و گاه ضررهای هنگفتی به آنان تحمیل میکند. روشهای متفاوتی در زمینه مدیریت ریسک وجود دارد که یکی از آنها استفاده از نظریه بازیها است. از این رو، در این مطالعه با استفاده از این نظریه به بررسی تأثیر ریسک بر انتخاب الگوی کشت بهینه محصولات زراعی دیم استان کردستان پرداخته شده است.
با توجه به اینکه ریسک-های قیمتی و ریسک عملکرد، همگی به درآمد و سود منتقل میشود، در این مطالعه نوسانات درآمد - ارزش سود ناخالص تولید - به عنوان شاخص ریسک در نظرگرفته شد. دادههای مورد نیاز مطالعه با استفاده از آمارهای بانک هزینه تولید محصولات کشاورزی در طی سالهای زراعی 1390-91 تا 1379-80 استخراج گردید. الگوی کشت بهینه استان در دو حالت عدم توجه به ریسک و استفاده از مدل برنامهریزی خطی ساده و منظورکردن ریسک در تعیین الگوی بهینه و استفاده از مدل برنامهریزی خطی ماکسیمین و مینیماکس تعیین گردید.
نتایج حاکی از آن است که الگوی کشت نسبت به وجود ریسک واکنش نشان داده است. این مسئله بهویژه در مورد محصولات گندم و جو قابل مشاهده است. با وارد کردن ریسک سطح زیر کشت گندم و جو افزایش زیادی مییابد. یکی از مهمترین شرایط پذیرش ریسک از سوی کشاورزان انجام به موقع عملیات زراعی و کاهش هزینههای متغیر تولید میباشد. انجام به موقع عملیات زراعی میتواند نقش بسزایی در جلوگیری از نوسانات و تنگناهای دسترسی به منابع داشته باشد.
همچنین گرایش به کشت محصولات تحت حمایت دولت، برای محافظت در مقابل ریسک وجود دارد. اعطای تسهیلات ارزان قیمت جهت تهیه نهادههای تولید، تقویت زیر-ساختهای تولیدی نظیر تسریع در طرح یکپارچه سازی اراضی، توانمندسازی تعاونیهای روستایی در جهت افزایش قدرت چانهزنی زارعین و تاثیرگذاری بر بازار، مشارکت بیشتر بخش خصوصی و تجاری سازی بنگاههای تولید برای توانمندسازی کشاورزان جهت انجام به موقع عملیات زراعی به عنوان مهمترین راهکارهای کاهش ریسک در سامانه تولید و رغبت کشاورزان به تغییر الگوی کشت پیشنهاد میشود.
مقدمه
بخش کشاورزی به عنوان منبع مهم تأمین غذای جامعه، همواره با مسائل و مشکلات متعددی روبروست. لذا جهت رفع نارسائی و تقویت نقش بخش کشاورزی در تأمین امنیت غذائی جامعه توجه به روشهای اصولی و علمی در مدیریت و نحوه بهرهبرداری اقتصادی از واحدهای تولیدی ضروری به نظر میرسد. زیرا عدم استفاده از این روشها در مدیریت واحدهای کشاورزی موجب زیانهای اقتصادی و عدم کارایی واحدهای تولیدی و در نهایت تضعیف تولیدکنندگان این بخش خواهد شد
تولید محصولات کشاورزی ماهیتا فعالیتی ریسکی است و ریسک یکی از مواردی است که باعث عدم تخصیص بهینه منابع در کشاورزی میشود. بررسیها نشان می دهد که ریسک برای هر تولیدکننده کشاورزی، میتواند هم فرصتی برای کسب سود و هم باعث ضرر و زیان شود، اما اکثر افراد ریسک را مستقیم و غیرمستقیم هزینهآور میدانند. برای کاهش ضرر و زیان و افزایش حاشیه سود می-توان ریسکهای مورد انتظار را به طور علمی مدیریت کرد. در واقع مدیریت ریسک، هنر و دانش تشخیص، تجزیه و تحلیل و پاسخگویی به ریسک، در طول چرخه حیات کشت یک محصول زراعی است.
با اینکه مدیریت ریسک، غالبا مورد اغماض قرار میگیرد، لیکن این بخش از مدیریت کشت محصول میتواند اغلب منجر به پیشرفت و درنهایت بهبود کشت گردد. مدیریت ریسک میتواند تأثیر مثبتی در انتخاب کشت مناسب، تصمیمگیری روی محدوده کشت، تهیه زمانبندی و تخمین واقع بینانه هزینه داشته باشد. مدیریت ریسک به کشاورزان کمک میکند تا طبیعت محصول را درک کنند. به منظور مدیریت ریسک در بخش کشاورزی، میبایست روشهای تولید و بازاریابی با دقت اتخاذ شود و سعی در متنوعسازی منابع درآمدی کشاورزان داشت. برخی از ابزارهای مدیریت ریسک مانند بیمه کشاورزی و ابزارهای مشتقه همچون قراردادهای آتی و اختیار معامله، ریسک را از کشاورز به شرکتهای بیمه و یا بورسبازان منتقل میکنند.
اما درنهایت، هدف تمام ابزارهای مدیریت ریسک، کاهش نوسانات درآمد و اجتناب از ضررهای عظیم و غیرقابل جبران میباشد. از بسیاری از جنبهها، مدیریت ریسک شبیه به نوعی بیمه است. فرآیندی جهت کاهش تأثیرات نامطلوب وقایع و در عین حال افزایش فرصتها یا منافع بالقوه محصول میباشد و این مهم است که مدیریت ریسک را بصورت یک سرمایهگذاری نگاه کنیم و در اینصورت باید بپذیریم که هزینههایی را نیز به دنبال دارد
ریسکهای کشاورزی به ویژه برای کشاورزان خردهپا در کشورهای در حال توسعه سنگین میباشند و لذا توجه به ریسک در مدیریت واحدهای تولیدی و به ویژه مدلهای برنامه-ریزی خطی سبب دستیابی به نتایج بهتر و واقعیتر در تصمیمگیری تولیدکننده میگردد - هیزل و نورتون1، - 1986 و زمینه مناسبی را در جهت رسیدن به اهداف سیاستهای توسعهای بخش کشاورزی فراهم مینماید. یکی از مدلهای برنامهریزی ریاضی بر مبنای واکنش زارعین به ریسک، مدلهای تئوری بازیهاست.پ نظریه بازیها موقعیتهایی استراتژیک را مدلسازی میکند که در آن انتخاب موفقیتآمیز یک فرد به انتخاب افراد دیگر نیز بستگی دارد. این نظریه در ابتدا برای درک مجموعه بزرگی از رفتارهای اقتصادی از جمله نوسانات شاخص سهام در بورس اوراق بهادار و افت و خیز بهای کالاها در بازار مصرف کنندگان بکار رفت و بعدها در تحلیل پدیدههای گوناگون اقتصادی و تجاری نظیر پیروزی در یک مزایده، معامله، دادوستد و شرکت در یک مناقصه مورد استفاده قرار گرفت.
پژوهشها در این زمینه اغلب بر مجموعهای از راهبردهای شناخته شده به عنوان تعادل در بازیها استوار است که خود از قواعد عقلانی استنتاج می شوند. مشهورترین تعادلها تعادل نش است که فرض میکند که در هر بازی با استراتژی مختلط بازیکنان به طریق منطقی و معقول راهبردهای خود را انتخاب میکنند و به دنبال بیشینه سود در بازی هستند. در این تعادل دست کم یک راهبرد برای بدست آوردن بهترین نتیجه برای هر بازیکن قابل انتخاب است و چنانچه بازیکن راهکار دیگری به غیر از آن را انتخاب کند، نتیجه بهتری بدست نخواهد آورد.
از این رو، با توجه به مطالعات خارجی انجام شده توسط لانگهام و دلرگیو - 1963 - 2، آگراول و هیدی3 - 1968 - ، مک اینرنی - 1969 - 4، کاواگوچی و مارایاما - 1970 - 5، هیزل و نورتون - 1986 - و ازکان و آکوآز - 2001 - 6 و همچنین مطالعات داخلی صورت گرفت توسط گودرزی و همایونفر - - 1385، رستمیان و همکاران - 1390 - و رجبی و همکاران - - 1390 همه ریسکها و عدم حتمیتهای پیش روی یک کشاورز را میتوان در قالب ترکیبی از اجزای طبیعت خلاصه کرد.
بنابراین بر اساس تعریف میتوان در بازیهای دو نفره مجموع صفر، تعریف طبیعت را بصورت طرف مخالف در نظر گرفت که عمدتاً ممکن است بصورت تصادفی و نه از روی عمد، تصمیم یک کشاورز را در انتخاب برنامه مالی مزرعهاش بیاثر کند. معیارهای تصمیمگیری مختلفی برای کمک به انتخاب یک برنامه مزرعه پیشنهاد شدهاند، که هر یک فرضیات مربوط به مطلوبیت خاص خود را به مدل تحمیل میکنند. متداولترین معیارهای تصمیمگیری عبارتاند از: ماکسیمین و مینیماکس.