بخشی از مقاله
چکیده:
عامل اصلی قرار گرفتن کودکان عقب مانده ذهنی در طبقه ای تحت این عنوان؛ تفاوت های عمیق شناختی است که این کودکان با همگنان عادی خود دارند. آنان در درک و پردازش اطلاعات از محیط پیرامونی و به تبع آن، رفتار مفید و موثر در محیط دچار کاستی ها و نقایصی هستند، هم چنین در حافظه و یادگیری و فرآیندهای مربوط به آن نیز دچار کاستی هایی هستند که آنان را در زمره کودکان استثنایی قرار می دهد.
بررسی های انجام شده در چهارچوب نظریه شناختی پیاژه بیان می کند که، عقب ماندگان عمیق از مرحله حسی- حرکتی؛ عقب ماندگان شدید از ابتدای مراحل پیش عملیاتی، عقب ماندگان متوسط از مرحله پیش عملیاتی و عقب ماندگان سطحی از مرحله عملیات عینی جلوتر نخواهد رفت.
با توجه به اینکه عقب ماندگان آموزش پذیر کودکانی هستند که قادر به یادگیری اموری مانند خواندن و نوشتن ، انجام کارهای فنی و حرفه ای سبک، انجام چهار عمل اصلی و بسیاری از امور زندگی روزمره، تحت مراقبت های آموزشی مستمر، فراوان و خاصی می باشند توجه به اصول نظریه های یادگیری رفتارگرایی، شناخت گرایی، شناختی - اجتماعی و ... در امر آموزش این کودکان زمینه تسهیل فرآیند یادگیری و پیشرفت در زمینه های مختلف را برای آنان فراهم می آورد.
مقدمه:
کودکان عقب مانده ذهنی؛ کودکانی هستند که توانایی های ذهنی و اجتماعی آن ها، ممکن است به طور چشمگیری از حد متوسط فاصله داشته باشد که عامل اصلی قرار گرفتن کودکان عقب مانده ذهنی در طبقه ای تحت این عنوان؛ تفاوت های عمیق شناختی است که این کودکان با همگنان عادی خود دارند. آنان در درک و پردازش اطلاعات از محیط پیرامونی و به تبع آن رفتار مفید و موثر در محیط دچار کاستی ها و نقایصی هستند، هم چنین در حافظه و یادگیری و فرآیندهای مربوط به آن نیز دچار کاستی هایی هستند که آنان را در زمره کودکان استثنایی قرار می دهد.
از این رو اهمیت آموزش و پرورش این کودکان بیشتر از کودکان عادی است؛ زیرا کودکان عادی می توانند از بهره هوشی و استعداد فوق العاده خود استفاده کنند ولی عقب ماندگان ذهنی به این امر قادر نبوده و رشد آن ها به میزان حمایت های آموزشی؛ اجتماعی و پزشکی که در سرتاسر زندگی در اختیار دارند؛ بستگی دارد. هیچ کس نمی تواند منکر این باشد که آموزش مناسب و در خور توانایی مفید است و این کودکان در هر سطح که باشند، می توانند از تعلیم و تربیت بهره مند شوند.
ژان پیاژه، به تحول شناخت در کودکان توجه وافری نمود و به طرحی دست یافت که بر اساس آن کودکان به ترتیب از مراحل زیر عبور می کنند:
-دوره حسی
- حرکتی از تولد تا دو سالگی.
-دوره پیش عملیاتی از 2 تا 6-7 سالگی.
-دوره عملیات عینی از 6-7 سالگی تا 11-12سالگی.
-دوره عملیات انتزاعی از 11-12 سالگی
پیروان نظریه پیاژه به بررسی کودکان عقب مانده ذهنی در چهارچوب نظام شناختی پیاژه پرداختند و به این نتیجه رسیدند که عقب ماندگان عمیق از مرحله حسی- حرکتی؛ عقب ماندگان شدید از ابتدای مراحل پیش عملیاتی، عقب ماندگان متوسط از مرحله پیش عملیاتی و عقب ماندگان سطحی از مرحله عملیات عینی جلوتر نخواهد رفت.
عقب ماندگان آموزش پذیر کسانی هستند که دارای نقایصی در قضاوت و استدلال و تفکر هستند، دایره لغات محدودی دارند و از دقت و توجه و تمرکز اندک برخوردار هستند. قادر به یادگیری اموری مانند خواندن و نوشتن ، انجام کارهای فنی و حرفه ای سبک، انجام چهار عمل اصلی و بسیاری از امور زندگی روزمره می باشند اما باید تحت مراقبت های آموزشی مستمر، فراوان و خاصی قرار بگیرند.
عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر ظرفیت رشد در سه زمینه را دارند :
.1آموزش پذیری در سطوح دروس ابتدایی.
.2آموزش پذیری در تطابق اجتماعی.
.3به دست آوردن شغلی به منظور تأمین کامل یا نسبی مخارج خود در آینده و نگهداری از خود .
-1آموزش پذیری در سطوح دروس ابتدایی:
مناسبتر بودن آموزش ویژه، نسبت به آموزش عادی آن است که از طریق آزمایش و بررسی مشخص شود که این آموزش از لحاظ تطبیق و سازش همه جانبه دانش آموز با محیط و همچنین پیشرفت تحصیلی او برتر است. مهم ترین مشخصات دانش آموزان عقب مانده ذهنی که در امر آموزش پیوسته باید مد نظر قرار داده شود عبارت است از:
-در درک مفاهیم و یادگیری مطالب کندتر از متوسط کلاس اند.
-در تشخیص روابط پیچیده ضعیفتر از کلاس اند.
-از درک مفاهیم انتزاعی یا مجرد عاجز اند.
- برای یادگیری مطالب درسی به تمرینهای بیشتری نیاز دارند.
- دامنه معلومات عمومی آنان نسبت به همسالان خود محدودتر است.
- خزانه لغات محدودتری نسبت به همسالان خود دارند و از دستور زبان ساده ای استفاده می کنند.
- در خواندن و فهمیدن کتابهای درسی دچار اشکال هستند.
- در انجام تکالیف درسی معمولا ً 2 تا 3 سال از همسالان خود عقب هستند.
برخی از نکات و روش ها که امر یادگیری را در دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر تسهیل می بخشد به نظریه های مطرح شده زیر اشاره دارد:
-تعیین سطح بهینه آمادگی کودک در انجام امور قبل از شروع آموزش: پیشرفت فعالیت ها باید متناسب با میزان آمادگی کودک باشند نه برنامه زمان بندی شده معلم. نظریه های رفتاری نشان می دهند که رفتارها چگونه یاد گرفته می شوند و تجربیات گذشته فرد چگونه به اعمال آتی او ارتباط می یابند. چنین ادراکی از رفتار مستلزم بیان قوانین و اصول پیش بینی و تغییر رفتارها، در قالب یا به صورت کمی است