بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مؤثر بر خشونت علیه زنان در روستاهای شهرستان آبادان صورت گرفت. داده های این تحقیق با روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه خودسنجی از نمونه ای با حجم 350 نفر که از زنان روستایی شهرستان آبادان به شیوه ی نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و تصادفی ساده با استفاده از فرمول کوکران انتخاب گردید، جمع آوری شد و فرضیات از طریق آزمون T، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره آزمون گردیدند. نتایج بیانگر آنند که بین متغیرهای - اختلاف سن زوجین، دخالت اطرافیان زن و مرد، اقتدار سلطه مرد، فقر معیشتی، سنت گرایی - با خشونت علیه زنان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین بین اشتغال زن و خشونت علیه زنان رابطه ی معناداری یافت نشد.
مقدمه
هنگامی که از نهاد خانواده صحبت به میان می آید بلافاصله در ذهن صمیمیت، عشق و علاقه، روابط افراد با یکدیگر و ... تداعی می شود و همچنین برای هرچه بهتر برقرار شدن روابط مناسب میان اعضای خانواده ، دستورات اخلاقی متعددی داده شده است؛ چرا که ثبات، استحکام و برقراری نظم در این نهاد منوط به داشتن روابط صحیح اعضای خانواده است. ولی گاهی خانواده هایی به چشم می خورند که در میان آن ها روابط خاصی حاکم شده است که همین روابط نوعی رفتار خشونت آمیز را به وجود می آورند و این خشونت، تصویر آرام خانه و نیز امنیتی را که حاصل خویشاوندی است در هم می شکند. مسائل مربوط به خانواده ها را می توان به احتمال بسیار به شرایط زندگی اعضاء آن ربط داد و از طریق شناخت علمی است که می توان ریشه های آسیب های خانوادگی را شناسایی نمود و راهکارهای را برای از بین بردن آن به خانواده ها ارائه داد تا در آینده از پیدایش آسیب های خانوادگی جلوگیری شود.
در حالی که بسیاری از روانشناسان، جامعه شناسان و جرم شناسان نگرانی عمیقی نسبت به افزایش خشونت در خیابان ها و اماکن عمومی دارن،. احتمال مورد ضرب و شتم قرار گرفتن یک فرد در خانواده به مراتب بیشتر از بیرون خانه است. خشونت علیه زنان به معنای هر نوع رفتار خشونت آمیز وابسته به جنسیت است که موجب آسیب شده و یا احتمالاً منجر به آسیب های جسمی، جنسی، روانی و غیره می شود. با وجود دگرگونی در ساختار خانواده و نقش های خانوادگی، خانواده همچنان یکی از نهادهای اصلی هر جامعهای است و تشکیل خانواده و تلاش برای حفظ و بقای آن از مهم ترین رفتارهای اجتماعی انسان به شمار می رود. اما تأکید بر نگهداشت خانواده به هر قیمتی، حتی اگر در آنجا مهر و محبتی وجود نداشته باشد می تواند امکان بروز خشونت را در خانواده افزایش دهد. بنابراین در بسیاری از موارد آداب و رسوم ها بر رفتار خشونت آمیز در خانواده به ویژه علیه زنان مهر تأیید می زنند. پدیده ای که امروزه به عنوان یکی از مهم ترین مسائل اجتماعی کشور و حتی جهان مطرح می باشد.
خشونت خانوادگی را می توان مجموعه ای از رفتارها معرفی کرد که فرد برای کنترل رفتارها واحساسات فرد دیگر بدان متوسل می شود. ابراز رفتارهای حسادت گونه افراطی و ایجاد رعب و وحشت در دیگری موجبات انزوا و تنهایی قربانی را فراهم می گردد و باعث می گردد تا فرد متخاصم در موضع کنترل دیگر افراد خانواده باقی بماند
با ارائه تعریفی جامع و کامل از خشونت علیه زنان، آن عبارتست از رفتارهای هجومی و سرکوبگرایانه از جمله حملات فیزیکی - جسمی - ، جنسی و روانی و همچنین اعمال فشارهای اقتصادی توسط هر فرد بالغ و جوان نسبت به فردی که با او ارتباط نزدیک و تنگاتنگ دارد. قربانیان خشونت ها که اغلب آن ها زنان هستند اغلب مورد تهدید جانی، تجاوز جنسی و محرومیت اقتصادی قرار می گیرند. اثبات وجود این سیستم کنترل، امری بس مشکل است و اغلب از چشم افراد بیرون از خانواده پوشیده می ماند؛ چرا که قربانیان آن بواسطه ترس از انتقام جویی، شهامت بازگویی آن را برای هیچکس ندارند. این گونه رفتارها اغلب به گونه ای توسط فرد متخاصم انتخاب و طراحی می شوند تا بتوانند فرد دیگر را تحت سلطه و کنترل نگه دارند به عبارت دیگر، فرد متجاوز از »کنترل« خارج شده و درصدد کنترل کردن دیگری است
خشونت علیه زنان دارای ابعاد مختلف فرهنگی اقتصادی، اجتماعی و روانی می باشد که پرداختن به ابعاد مختلف آن می تواند زوایای تاریک آن را روشن نماید. شواهد نشان می دهد که در کشور ما ایران نیز مانند سایر کشورها خشونت علیه زنان به مسئله اجتماعی قابل تأملی تبدیل شده است. زنان در اثر باورهای غلط و حاکمیت نگاههای پدرسالارانه چنان اجتماعی شده اند که بخش عمده ای از وضعیت خشونت بار زندگی خود را از دیگران پنهان کنند. و فقدان آمار دقیقی از پدیده همسرآزاری در جامعه ایران می تواند به نوعی تأیید کننده این امر باشد، از طرفی هم قوانین جامعه ایران نیز مجازات سنگینی برای مردان خشونت گر قائل نشده است. آنچه مسلم است این است که خشونت در ابعاد مختلف خود در درون خانواده های ایرانی نیز صادق است.
بیان مسأله
توجه علمای علوم اجتماعی به پدیده خشونت علیه زنان باعث شده است که این مسأله از یک مشکل کم اهمیت و درونی شده به یک مسئله اجتماعی قابل توجه تبدیل گردد ؛ چرا که سلامت جامعه با سلامت خانواده پیوند مستقیم دارد . با توجه به اهمیت خانواده در جامعه ، ضرورت پرداختن به یکی از مشکلات مهم آن یعنی خشونت علیه زنان کهاحتمالاً پیامدی چون نابسامانی خانوادگی را به دنبال خواهد داشت موجه می نماید
خشونت علیه زنان مانعی در برابر دستیابی به اهداف برابری، توسعه و صلح است. خشونت، برخوداری زنان را از حقوق بشر و آزادی های بنیادین، نقض، تضییع و یا سلب می کند و ناکامی دیرینه در حفظ و ارتقاء این حقوق و آزادی در مورد اعمال خشونت علیه زنان مایه نگرانی همه کشورهاست.
اصطلاح خشونت علیه زنان به هر فعل خشونت آمیز مبتنی بر جنسیت مؤنث اطلاق می شود که منجر به آسیب دیدگی یا رنج روانی و جسمانی و جنسی آنان شود. اگر بپذیریم خشونت همواره عملی نامشروع است، چرا برخی از مردان به آن متوسل می شوند و برخی دیگر هرگز بدان دست نمی زنند؟ در هر جامعه ای شکل های خشونت با ساختار قانونی، دینی و سیاسی همان جامعه مناسب است
در حال حاضر حدود نیمی از جمعیت کره زمین را زنان تشکیل می دهند و در طول تاریخ این جمعیت به انحاء مختلف مورد بی مهری قرار گرفته اند و معمولاً از همسرانشان در امان نبوده اند. وابستگی اجتماعی، اقتصادی و حقوقی زنان در طول تاریخ آنان را در موضع فروتری قرار داده و آنان را در مقابل خشونت مردان آسیب پذیر ساخته است.
در اکثر جوامع امروزی نیز زنان همچنان در معرض بی مهری ها و خشونت همسرانشان هستند و این مسأله در تمام مناطق جغرافیایی و در میان تمام گروه های دینی، قومی و نژادی و در تمام سطوح تحصیلی و شغلی مشاهده می شود. زنان نه تنها قربانی خشونت مردان اند؛ بلکه ترس از رویارویی با این خشونت بر سراسر زندگی آنان به شدت سایه افکنده است. پس خشونت خانوادگی در محیط خلوت و خصوصی خانواده به وقوع می پیوندد و عمومأً میان افرادی رخ می دهد که به سبب ارتباط خونی یا قانونی به هم پیوند خورده اند و غالباً این خشونت از سوی مردان نسبت به زنان روا داشته می شود. تحقیقات در آسیا نیز نشان می دهد
که زنان نسبت به مردان به میزان بیشتری مورد بدرفتاری قرار می گیرند - تدین فر، . - 1382 نگرش حاکم بر اکثر جوامع همچنین ایران این است که خانواده محیطی خصوصی است و دیگران، جامعه و دولت حق دخالت در امور شخصی افراد ندارند. تنها رفتارهای خشونت آمیزی که در محیط های عمومی صورت می گیرد، به عنوان جرم آشکارا طبقه بندی می شوند و در مواردی نیز، تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند، اما انجام دادن همین رفتار در محدوده »خصوصی« خانواده، به صورت حق و وظیفه پدر و مادر یا حتی شوهر نسبت به زن مطرح می شود نه تنها مورد تقبیح قرار نمی گیرد، بلکه از افراد قربانی تقاضا می شود که خود را با ضوابط و شرایط موجود، انطباق دهند و آن را تحمل کنند
در ایران خشونت علیه زنان همواره به عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت مردانه به کار رفته و به طور مشخص در دو حوزه خصوصی و عمومی اتفاق افتاده است. حوزه خصوصی شامل خشونت در خانه پدر و شوهر می باشد و از حوزه عمومی می توان به مواردی چون آداب و رسوم، فرهنگ شفاهی و مکتوب، نهادهای اجتماعی و نظام حکومتی اشاره کرد. خشونت علیه زنان پدیده ای است اجتماعی، اما نمی توان با توضیحات کلی علت واقعی وقوع خشونتی خاص را تبیین کرد. پدیده خشونت علیه زنان، پیوندهای تنگانگ با ساختارهای فرهنگی- اجتماعی جوامع دارد. در جوامع سنتی، فراوانی و شدت خشونت علیه زنان بسیار بیشتر از جوامع توسعه یافته و مدرن است و دلیل این تفاوت را می توان در نفوذ و چیرگی ساختارهای شکل گرفته بر پایه ی سنت ها و پذیرش آن ها در عرصه های خصوصی و عمومی جستجو کرد.
در جوامع سنتی و به ویژه بخش روستایی آن ها، ارزش های مردسالار، ارزش هایی مشروع و غیرقابل انکار است و هر گونه مقاومت در برابر آن به معنای سرپیچی از هنجارها و عرف اجتماعی قلمداد شده، واکنش شدید اجتماعی و عرفی را بر می انگیزاند. در چنین ساختاری، اعمال خشونت علیه زنان که اساساً شکلی پنهان دارد، نه تنها از سوی مردان، بلکه از سوی خود زنان نیز به عنوان بخشی از واقعیت زندگی اجتماعی شان مشروعیت می یابد
به عبارتی عوامل متعدد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، روانی و سیاسی مختلفی در ایجاد و تشدید این مسأله اجتماعی تأثیر دارند که در این پژوهش به تبیین جامعه شناختی برخی از این عوامل پرداخته خواهد شد.
در استان خوزستان با توجه به دیدگاه های سنتی حاکم در خصوص زنان ، به زن همیشه به عنوان موجود ضعیف نگریسته می شود و هنوزهم پایبند به قوانین و مقررات درون عشیره ای و سنت ها وآداب و رسوم گذشتگان و نیاکان خود هستند و هنوز در قلب عشیره و قبیله خود زندگی می کنند . با زنان در نظام قومی و طایفگی توأم با تحقیر و بی اعتباری زنان و رفتاری توأم با خشونت و امر و نهی است.
خشونت در رابطه با زنان ابعاد مختلف کلامی، روانی، جنسی، جسمی و اقتصادی دارد. شهر آبادان یکی از شهرهای استان خوزستان است که روستاهای آن هنوز شاهد مسأله مورد بررسی - خشونت علیه زنان - است. بنابراین با توجه به مباحثی که بیان شد، و همچنین به دلیل اهمیت موضوع در جامعه مورد نظر - روستاهای آبادان - ، در این تحقیق سعی خواهد به این سؤال پاسخ داده شود که: عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مؤثر بر خشونت علیه زنان روستایی شهرستان آبادان کدامند؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
بدرفتاری با زنان، خشونت و ضرب و شتم و ایجاد فشارهای روانی علیه زنان موضوع جدیدی نیست. در کشور ما از نیمه دوم دهه هفتاد تا به حال، ابعاد این پدیده به قدری گسترده شده که به صورت یک مسأله و آسیب اجتماعی نمود پیدا کرده است.