بخشی از مقاله

چکیده

مطالعه مغز اجتماعی فرصتهایی را جهت ارتقاء آموزش و پرورش کلاس درس فراهم آورده است. این مطالعه مروری بر شبکه همذهنی، مجموعهای از مناطق مغزیای که از تفکر در مورد افکار، احساسات، و اهداف دیگران حمایت میکنند، تمرکز دارد. این شبکه به طور معمول با مناطق مغزیای که حمایتکننده افکار تحلیلی و حافظه هستند در رقابت است.

این مقاله به جای بررسی تضادهای کلاس یادگیری سنتی و کلاس اجتماعی، پیشنهاد میدهد که میتوان از تمایلات طبیعی اجتماعی ما از طریق اجتماعیتر کردن محتوا و پردازشهای آموزشی در جهت بهبود یادگیری استفاده کرد. کلاس درس زبان انگلیسی به عنوان یک نمونه پیشنهاد و مطرح شده است. در نهایت پیشنهاد میشود که آموزش نوجوانان در مورد مغز اجتماعی، به خودی خود، منجر به دستاوردهای آموزشی خواهد شد.

مقدمه

در نظام آموزشی ایران در حال حاضر، اهمیت کتابهای درسی و حفظ کردن آنها توسط دانشآموزان دارای اولویت بالایی است. این در حالی است که تنها انتقال اطلاعات برای اندیشیدن کافی نیست. اندیشیدن نیز به نوبه خود هدف نیوده، بلکه وسیلهای برای شناخت حقیقی است. در ایران بنا به آمارهای منتشر شده توسط خبرگذاریهای مختلف، یک دانشآموز عادی تا پایان دوره متوسطه درگیر حدودا 10000 ساعت آموزش کلاسی خواهد بود. کشورهای مختلف دنیا معتقدند که اختصاص ساعات کودکان به کلاسهای آموزشی بهترین روش برای ارتقاء موفقیتهای فردی و پیشرفت اجتماعی است.

از این منظر، تحقیقات بر روی دستاوردهای آموزشی ناامیدکننده بوده است. بیش از 75 سال است که مطالعات همسویی نشان دادهاند که تنها بخش اندکی از مطالبی که در کلاس درس آموختهایم حتی یک سال پس از آن، به یادمان میآید

پس چرا ساعاتی را صرف آموزش مطالبی بکنیم که شانس اندکی برای تبدیل شدن به بخشی از دانش دائمی بزرگسالان دارد؟ تقلایی که کودکان برای یادگیری مطالب آموخته شده دارند امر تازهای نمیباشد. اگر ساعات کلاسی کمی منجر به بهبودهای دائمی در دانش کودکان میشود، تجدید نظر در مورد رویکردمان درباره محتوی و پروسه آموزشی کلاس درسی با ارزش به نظر میرسد.

این مقاله مطرح میدارد که توضیح و بررسی استراتژیهای آموزشی جدید در سایه دانش بدست آمده از مغز اجتماعی رویکرد مناسب و مفیدی در جهت بهبود آموزش کلاسی خواهد بود. به همین منظور، در ابتدا مرور مختصری در باب یافتههای پایهای عصبپژوهی اجتماعی1 ارائه خواهد شد، و سپس تعدادی از روشهایی که از طریق آنها میتوان از دانش مغز اجتماعی2 به منظور بروزرسانی مطالب آموزشی استفاده کرد، بیان خواهد شد.

مغز اجتماعی

انسان از نخستیان دیگر بر حسب امری که آن را مغزی شدن- 3 نسبت اندازه مغز به اندازه بدن- مینامند، تمایز یافته است . - 2 - مطالعات پیشنهاد میدهند که بهترین پیشبینی کننده افزایش مغزی شدن در میان گونههای نخستیان اندازه گروهی است که هر گونه در آن زندگی میکند. گروههای بزرگتر از طرق مختلف همکاری، به شرطی که روابط اجتماعی آنها به خوبی در جهت کاهش تعارضها مدیریت شده باشد، میتوانند احتمال بقای گروه خود را افزایش دهند. کالبدشناسی تطبیقی و قیاسی نشان داده است که مغزی شدن با متغیرهای پیچیدگیهای اجتماعی مانند اندازه گروه ارتباط قویتری دارد، در قیاس با متغیرهای دیگری مانند نوآوری تحلیلی. در میان نخستیان، انسانها دارای بیشترین نسبت مغزی شدن بوده و همچنین در گروههای بزرگتری زندگی میکنند. یکی از پیامدهای این فشار تکاملی، به نظر میرسد که رشد شبکههای مقیاس بزرگ در مغز باشد، که وظیفه ردیابی و جستجوی افراد دیگر، و معنا بخشی به زندگی ذهنی آنها تحت عنوان هیجانات، اهداف، افکار، احساسات، و مواضع را دارد

شبکه همذهنی1 شامل کرتکس فوقانی- میانی پیشپیشانی - DMPFC - 2 که نواحی 8 و 9 برودمن3 بوده، پرهکونئوس و قشر مخ کمربند خلفی مجاور - PC/PCC - 4، شکنج گیجگاهی-آهیانهای - TPJ - 5، و کرتکس گیجگاهی قدامی. - ATC - 6 یکی از پردازشهای حیاتیای که این شبکه در انسان دارد پیگیری باورهای دیگران میباشد که با باورهای خود آن فرد تفاوت دارد 4 - ، . - 5 اگرچه انسان در حدود چهار سالگی به این توانمندی میرسد، هیچ مدرک متقاعد کنندهای دال بر وجود این توانمندی در گونههای دیگر وجود ندارد.

پایین ناحیه فوقانی- میانی پیشپیشانی، قشر میانی پیشپیشانی - MPFC - 7 در ناخیه 10 برودمن قرار دارد، که ارتباط بالایی با هویت، خود تنظیمی، و متناسب با خویشتن داشته - 6 - ، و بنابراین یک ناحیه و گره مرکزی در شبکه خود-پردازشی در نظر گرفته میشود. این ناحیه را به طور معمول با دانش خود و دانش شخصی وابسته میدانند، که در واقع همین امر دلیلی است که میتوان عملکرد این ناحیه را متمم عملکرد ناحیه فوقانی- میانی پیشپیشانی بدانیم، که منجر به دانش فرد- ویژه8 میشود و در کنار آن ناحیه فوقانی- میانی پیشپیشانی دانش عمومی اجتماعی را فراهم میدارد

از این منظر، دستیابی به دانش شخصی ناحیه میانی پیشپیشانی را درگیر میکند، چرا که نظریه ما از ذهن خودمان به شدت فرد- ویژه میباشد و نه به این دلیل که این ناحیه حمایتکننده دانش شخصی است. قابل ذکر است که ناحیه 10 برودمن تنها ناحیهای از قشر پیشپیشانی است که در مقایسه با نخستیان دیگر در انسان اندازه بزرگتری دارد . - 8 - همچنین مطالعات اخیر نشان دادهاند که انتقال میمونهای رزوس از گروههای کوچکتر به گروههای بزرگتر منجر به افزایش ماده خاکستری ناحیه 10 برودمن در آنها میشود

زمانی که مشغول هیچ گونه فعالیت شناختی و تکلیف ذهنی خاصی نیستیم و مشغول به خوداندیشی و تفکر میباشیم، شبکههای همذهنی و خودپردازشی نسبت به مناطق دیگر مغزی بیشتر فعالیت میکنند . - 10 - مناطقی که به این طریق و در این زمان پاسخ میدهند را شبکه حالت پایه9 مینامند، و صرفنظر از لوب گیجگاهی میانی10، شبکه حالت پایه از نظر نوروآناتومیک با ترکیب مناطق شبکههای همذهنی و خودپردازشی یکی است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید