بخشی از مقاله
چکیده
مدارس به عنوان محیطهایی با نقشی اساسی در یادگیری و آموزش، در جایگاهی قرار دارند که بسیاری از حیطههای روانشناسی، جامعهشناسی و... آن را احاطه کرده است. معماری نیز یکی از موثرترین این حیطههاست که در تعامل نزدیک با کاربر خود قرار دارد. در بسیاری از مطالعات و پژوهشهای مطرح نیاز به روانشناسی آموزش و پرورش مطرح شده است .
یکی از مهمترین این موضوعات انگیزش است که آن را اولین فاکتور یادگیری نیز قلمداد میکنند. امروزه فضاهای آموزشی معاصر به جای آنکه محیطهای تلقی شوند که کاربر آن باید سطح نیازهای خود را همواره با آن تطبیق دهد، میبایست محیطهایی محسوب شوند که بتوانند از طریق توجه به تفاوتهای فردی و نیازهای گوناگون آموزشی و پرورشی کودکان، بستری برای بروز انگیزه و به دنبال آن رشد را فراهم کنند .
بنابراین روانشناسی محیطهای یادگیری میتواند به خلق محیطهایی منجر شود که ارتقا دهندهی مهمترین و اولین رکن یادگیری یعنی انگیزش باشند. در این پژوهش به گونهای توصیفی تحلیلی و بر مینای تحلیل مطالعات کتابخانهای راهکارهایی به منظور ارتقای انگیزه درونی به دست آمد که با فهم انواع و چگونگی بروز هر یک از آنها میتوان به راهکارهایی به منظور طراحی محیطهای یادگیری رسید.
این پژوهش از طریق تحلیل مولفههای پرتکرار ارتقا دهندهی انگیزه مانند حق انتخاب، امکان کنترل، برانگیختن حس کنجکاوی و امکان مشارکت، ویژگیهای محیطی دربرگیرندهی آنان را بررسی کرد و با به کارگیری از روش سیستم ارزیابی طراحی محیطهای یادگیری - LSRS - به این نتیجه رسید که به غیر از ارزیابی روانشناسانهی کاربر به وسیلهی این مولفهها، میتوان مولفههای تطبیق دهنده را از طریق این سیستم در ارزیابی طراحی اینگونه محیطها به سنجش گذاشت و بدین وسیله چک لیست و یا کارتهای مشاهدهای را ایحاد کرد تا بتوان میزان حمایتی که طراحی این محیطها از مولفههای فرمی-فضایی ارتقا دهندهی انگیزهی درونی در دانشآموزان دارند را اعتبار سنجی کرد.
مقدمه
مدارس را میتوان به عنوان کلیدیترین بنیان جامعه در نظر گرفت که آغازگر تحولاتی شگرف و پویا در تمام ابعاد دنیای امروز است. این تحولات و تعالی از اولین ورود کودکان به این محیطها شروع، و تا بینهایت نیز ادامه مییابد. تلاش برای کمک به شناخت مهارتها، استعدادها وتواناییهای فردی به منظور تعالی کودکان میتواند برگرفته از اندیشهای باشد که به منظور یادگیری و آموزش در این محیطها حاکم است، برای مثال تفکری که بتواند به خلق محیطی انگیزهبخش کمک کند، میتواند زمینه را برای مهمترین رکن یادگیری و به دنبال آن سایر فاکتورهای آموزشی و پرورشی نیز ارتقا دهد.
بدین ترتیب نیز انگیزه را میتوان عاملی جامع در نظر گرفت که نفشی ویژه در فرایند یادگیری و رشد دارد. محیطهای آموزشی معاصر نیز بر مبنای آنکه بتوانند به گونهای همه جانبه در این فرایند انگیزشی نقش داشته باشند، هم نیازمند ارزیابی کاربر محیط به وسیلهی معیارهای مورد سنجش و هم نیازمند ارزیابی طراحی محیط به منظور پشتیبانی از این تفکر هستند. بنابراین این پژوهش خواهان بررسی آن است که چه معیارهایی در این خصوص نقش دارند و چگونه میتوان آنها را در طراحی محیطهای آموزشی مورد ارزیابی قرار داد.
این تحقیق به شیوهای توصیفی- تحلیلی دادههایی را که برمبنای×مطالعات کتابخانهای×به دست آمده است، تحلیل می-کند و به دنبال یافتن راهکارهایی جهت افزایش انگیزه و تطبیق آن با مولفههای فرمی- فضایی در معماری است. در گام بعدی نیز با بهرهمندی از روش ارزیابی طراحی محیطهای یادگیری - LSRS - ، معیارهایی را به منظور ارزیابی فضاهای آموزشی بر اساس فاکتورهای انگیزشی معرفی میکند.
انگیزه
انگیزه نیرویی محرک، برانگیزنده، پیشبرنده و یا به عبارتی کلی "فعال" است که میتوان آن را آغازگر هر آنچه بهعنوان پیامدی رفتاری شناخته میشود، تلقی کرد. بر طبق گفتهی اشنایدر اولین مؤلفهی تأثیرگذار بر کیفیت یادگیری انگیزش است بهگونهای که السون - 1997 - نیز اشاره میکند
بحث انگیزه در موضوعات متعددی چون پیشرفت تحصیلی نیز پیوسته مطرح میشود، به گونهای که بر طبق پژوهشی، انگیزه به عنوان فاکتوری فردی، جزء عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در نظر گرفته شده است
نظریات مککامبز و ویزلر نیز در کتاب "مدرسه و کلاس یادگیرنده محور" نیز حاکی از آن است که از جمله فاکتورهای موثر در یادگیری یادگیرنده محور میتوان به تاثیرات انگیزشی در یادگیری اشاره کرد که در این راستا عمق و میزان اطلاعات آموخته شده را تحت تاثیر عواملی چون خودآگاهی و اعتقادات در مورد کنترل شخصی، شایستگی و توانایی، وضوح و اهمیت ارزشها، منافع و اهداف شخصی، انتظارات شخصی برای موفقیت یا شکست، تاثیرات، احساسات و حالتهای عمومی ذهن و انگیزهی ناشی از یادگیری عنوان میکند
در بررسی کتاب - انگیزه: راهکاری نو برای خلق دنیایی نو- نوشتهی دانیل اچ.پینک اشاره میشود که "انگیزه میگوید برای کار در قرن 21 باید سیاست را به استقلال عمل، تبحر و آرمان ارتقا دهیم" - پینک، 1395، ص - 496 که به نوعی تفاوت دیدگاه امروزه را نسبت به دیدگاه پیشین در این خصوص که تحت عنوان سیاست هویج و چماق در این کتاب نام برده میشود به نمایش میگذارد.
اهمیت موضوع انگیزش در آموزش و یادگیری را میتوان بر مبنای آنچه همواره یکی از مهمترین مهارتهای تحصیلی که مهارت ایجاد انگیزهی تحصیلی است - مصطفوی، - 1390 نیز دریافت و مورد توجه قرار داد. در حقیقت انگیزه را میتوان به چتری تشبیه کرد که عوامل بسیاری را پوشش میدهد. با توجه به این تعاریف، بحث انگیزه از آنجایی که نمیتواند از یک نسخهی همگانی و یکسان برای تمامی افراد پشتیبانی کند به نظر میرسد که برای فراهم کردن شرایطی برای ارتقا و حتی شکلگیری خود نیازمند بررسی تفاوتهای فردی یادگیرندگان است و این موضوع از آنجایی مهم است که بتوان بر مبنای آن بستری مناسب برای بروز انگیزه مهیا کرد. بنجامین بلوم در نظریهی خود به نقش انگیزش به عنوان متغیری وابسته اشاره میکند که عاملی برای پیشبرد آموزشی مناسب از طریق توجه به تفاوتهای فردی محسوب میشود
بر مبنای مطالعاتی که در خصوص نحوهی ارتقای انگیزش صورت گرفته است نیز، دلایل مهم بودن انگیزش بدین صورت عنوان شده است که انگیزش، مداوت و تلاش، ابتکار، مهارتهای شناختی و عملکرد کلی فرد را ارتقا میدهد . - cerdan, 2017 - در نگاه کلی میتوان اینگونه اظهار داشت که آنچه از آن بهعنوان اولین مرحله در فرایند یادگیری، فاکتوری برای بروز خلاقیت، کسب اعتماد به نفس، تمایل برای پیشرفت تحصیلی گفته شده توسط هوسن، رشد شناختی اشارهشده توسط پیاژه، نیاز به خودشکوفایی نظریه مازلو و بسیاری موارد آموزشی و پرورشی دیگر بر مبنای این تفاوتها انتظار میرود، همان انگیزه است که نبود آن زمینهساز مشکلات فراوانی شده است بدین منظور با توجه به گفتهی جان لنگ مبنی بر آنکه، کمبود شایستگیهای محیط، تقلیل تواناییها را منجر میشود
لذا ارتقا و ایجاد محیطی فرصت دهنده به مخاطب و یا به تعبیر جان لنگ محیطی همساخت بهمنظور قابلیت کشف پاسخ نیازهای متفاوت دانشآموزان و در پی آن کشف استعدادهای نهفته و تربیت نشدهی آنها موضوعی بسیار حائز اهمیت است.
در این رابطه به نظر میرسد اشارهای به گفتههای برایان تریسی مبنی بر آنکه: نمیتوان به دیگران انگیزه داد اما میتوان موانعی را که سبب میشود آنان نتوانند به خود انگیزه بدهند را از میان برداشت، بسیار قابل توجه است
در موضوع ارتقای انگیزه و اهمیت توجه به تفاوتهای فردی آنچه که مهم است در ابتدا فهم نقش دانشآموز است. در حقیقت میتوان اینگونه تعبیر کرد که لازمهی ایجاد بستری به منظور خودشناسی دانشآموزان، درک نقش و جایگاه آنان در آموزش و یادگیری است. این نقش در نظریات متفاوت حوزهی یادگیری، نمودها و تعابیر متفاوتی به خود میگیرد. از بررسی این نظریات میتوان نتیجه گرفت که نظریات سازندهگرایی با تحت پوشش قراردادن دیدگاه افرادی چون پیاژه و ویگوتسکی میتواند به خوبی ساختار و تعریف مشخصی از یادگیرنده محور بودن سیستم نوین آموزش و یادگیری را ارائه دهد
بنابراین توجه به نقش دانشآموز در فرآیند یادگیری منجر به آن میشود که به جای تمرکز بر روی عوامل بیرونی برانگیزندهی انگیزه، به عواملی که به صورت درونی منجز به ارتقای انگیزه میشود تمرکز کرد و راهکارهایی را در این خصوص مورد ارزیابی قرار داد.
راهکارهای ارتقا دهندهی انگیزه درونی
در راستای شناخت هر چه بیشتر و بهتر راهکارهای ارتقای انگیزه در قدم اول به نظر میرسد که تمامی عوامل باید شناخته و تعریف شوند و در انتها بتوان مجموعهای از این عوامل را چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم دستهبندی کرد. براساس دیدگاه مارشال ریو - 1959 - درکتاب هوش و هیجان، به طور عمده دو دیدگاه میتواند زمینهای برای ایجاد انگیزه در فرد مهیا کند.
رویکرد اول استفاده از حمایتهای خودفرمانی و رویکرد بعدی به کارگیری عوامل کنترل کننده عنوان شده است
رویکردی که بر مبنای خودفرمانی و حمایت از آن گام بر میدارد سعی میکند تا به منابع انگیزشی درونی افراد جان دهد و بر روی ارزشها، اهداف و نیازهای روانشناختی افراد تمرکز کند. از دیدگاه مککلر نحوهی تنظیم محیط فیزیکی و سازماندهی آن میتواند نقشی مهم در افزایش انگیزه و همچنین خلاقیت کودک داشته باشد.