بخشی از مقاله
چکیده
هدف ازاین مقاله پی بردن به مفهوم خلاقیت ، موانع وراه های شکوفایی آن درمحیط های گوناگون است که اطلاعات از طریق مرور کتابخانه ای حاصل شده است .دنیایی که ما در ان زندگی می کنیم به سرعت در حال تغییر است و در این زمان ، تفکر خلاق، کلیدی است که امکان مواجه با مشکلات ، تطبیق و در نهایت موفقیت را برای ما فراهم می سازد . اکنون در اغاز هزاره ی سوم به جرات می توان گفت خلاقیت همان چیزی است که زندگی مدرن بشر متمدن رااز زندگی ابتدایی انسان نخستین جدا می کند.
خلاقیت توانایی خلق ایده ها یا مصنوعاتی است که : -1جدبد -2 شگفت انگیز -3ارزشمند هستند . اگر در مفاهیم و تعاریفی که تاکنون از خلاقیت ارائه شد، تعمق کنیم ملاحظه می نماییم که اغلب انها به یک جنبه بسیار مهم و اساسی توجه کافی نکرده است وآن بعد اجتماعی خلاقیت است. از مهمترین عوامل اجتماعی ، خانواده و مدرسه است که در اینجا به بررسی هریک در رشد خلاقیت می پردازیم. خانواده با توجه به اینکه دوران کودکی حساس تریت مرحله در رشد خلاقیت است، خانواده به عنوان بنیادی ترین عنصردر شکل گیری خلاقیت تلقی می شود.
نتایجی که بدست آمد این است که یکی از مهمترین عناصر شناخته شده که ارتباط بلافصلی بادانش اموزان و پرورش استعدادهای مختلف وی دارد، معلم است. سرزنش آموزشگاه های سنتی و قدیمی کاری بی فایده است چون آموزش و پرورش سنتی آن طور که آن را تدوین کرده اند روی تعلیم مستقیم و بنابراین تقلید و انتقاد، متمرکز است. بنابراین لازمه رسیدن به آموزش پررش خلاق، دور شدن از روش های سنتی و به کار گیری شیوه های باز مردم سالارانه درامر یادگیری و یاددهی است .
مقدمه
»دنیای که ما در آن زندگی می کنیم به سرعت در حال تغییر است ودر این زمان ،تفکر خلاق ،کلیدی است که امکان مواجهه با مشکلات ،تطبیق ودر نهایت موفقیت را برای ما فراهم می سازد .در حل خلاق مسئله ،انسان تمام توانایی مغزی خود را به کار می گیرد
انسان برای خلق نشاط و پویایی در زندگی نیازمند نوآوری وابتکار است تا انگیزه تنوع طلبی خود را ارضاکند .جامعه انسانی برای زنده ماندن و گریز از مرگ وایستایی به تحول ونو آوری نیاز دارد
اکنون در آغاز هزاره ی سوم به جرات می توان گفت خلاقیت همان چیزی است که زندگی مدرن بشر متمدن را از زندگی ابتدایی انسان نخستین جدا می کند .خلاقیت همواره مفهومی پیچیده بوده است ونظریه ها وتعاریف گوناگونی که تا کنون درباره ی آن ارائه شده است ،غالبا هر کدام جنبه ای خاص از آن را مورد تاکید قرار داده اند .در ذیل تعدادی از تعاریف بیان می گردد:
»- خلاقیت فعالیت های تخیلی طراحی شده ای است که حاصل آن خلق محصولات جدید وارزشمند است
-کاستلوٌ فرایند خلاقیت را این گونه توضیح داده است »: فرایند خلاقیت در قالب ایده ها ،افکار ، تصاویر ،رنگ ها ، اشکال ، کلمات ، تخیلات ، رویاها ،هیجانات و احساسات بی بدیل ، در ضمیر خود آگاه فرد ظاهر می شود
»- خلاقیت توانایی خلق ایده ها یا مصنوعاتی است که : -1 جدید -2شگفت انگیز -3 ارزشمند هستند
»خلاقیت دارای سه بعد غیرشناختی ، شناختی وانگیزشی است .ابعاد غیر شناختی خلاقیت شامل ویژگی های خلاق در امور حرکتی ،هنری وتوانایی های خاصی است که در سطح افراد مشابه کمتر می توان شاهد آن بود
»ابعاد غیر شناختی خلاقیت نیز ناظر بر وجود تفکر واگرا در فرد است . فرد خلاق توانمندی تولید ایده های بیشتری دارد و جریان تولید ایده ها نزد او از انعطاف پذیری ذهنی بالاتری برخوردار است . او در جریان تولید ایده هایش ایده های بدیع وابتکاری نیز تولید می کند که این ایده ها به ذهن کمتر کسی خطور می کند . ابعاد انگیزشی خلاقیت ناظر به انگیزه ی درونی فرد است و وی را بر آن می دارد که بدون آن که الزاما پاداش بیرونی وجود داشته باشد ، به شکل مستمر وپی گیر به کار مورد علاقه اش بپردازد . نظریه ی شناختی بر تفکر واگرا میتنی است . تفکر واگرا در عین حال تفکری است که برای هر پرسش ،پاسخ مشخصی ندارد وبه پاسخ های متعدد ودر جهت های گوناگون می پردازد در حالی که در تفکر همگرا پاسخی معین و مشخص به پرسش داده می شود
مایرٍ و وایزبرگَ تعریف ساده و روشنی از خلاقیت ارائه داده اند : خلاقیت ، توانایی حل مسائلی است که فرد قبلا حل آنها را نیاموخته است .به عبارت دیگر ، زمانی که فرد راه حل تازه ای را برای مسئله ای که با آن مواجه شده است به کاربرد ، خلاقیت شکل گرفته است .این تعریف نیز شامل دو عنصر است :
اول راه حلی که مسئله ای را حل می کند . دوم این که این راه حل برای کسی که مسئله را حل می کند تازه باشد . بنابراین یک پاسخ مشابه ممکن است برای فردی خلاق باشد، وبرای دیگری غیرخلاق . اگر در مفاهیم وتعاریفی که تاکنون از خلاقیت ارائه شد ، تعمق کنیم ملاحظه می نمائیم که اغلب آن ها به یک جنبه ی بسیار مهم واساسی توجه کافی نکرده اند و آن بعد اجتماعی خلاقیت است .امروزه عده زیادی از محققان ومتخصصان اعتقاد دارند که ما نمی توانیم به خلاقیت بدون توجه به زمینه های اجتماعی آن نظر بیندازیم .آمابیلُ وهمکارش در مصاحبه هایی که با 120 دانشمند در 20 رشته ی مختلف داشته اند به این نتیجه رسیدند ، که نقش عوامل محیطی در رشد خلاقیت برتر از شخصی است .
مطمئنآ ، تاثیر عوامل شخصی در خلاقیت بسیار است اما نکته ی مهم این است که سهم محیط بسیار متغیر تر است یعنی راحت تر می توان عوامل اجتماعی را تغییر داد تا ویژگی ها وتوانایی های فردی را ، در مطالعه دیگری ،هنسیِ و آمابیل این طور اظهار نظر می کنند : تحقیقات ما نشان داده است که عوامل اجتماعی ومحیطی ، نقش اصلی را در کار خلاق ایفا می کنند . ما در یافتیم که بین انگیزه های شخصی وخلاقیت ارتباطی قوی وجود دارد ، که قسمت زیادی از این گرایش را محیط اجتماعی یا حداقل جنبه های خاصی از محیط تعیین می کنند
بنابر آنچه گفته شد فرایند خلاقیت در ذهن شخص جدا از متغیر های اجتماعی قرار نمی گیرد .واقعیت این است که به خلاقیت نمی توان با تمر کز بر یک بعد نگریست .ابعاد فردی ، محیطی ، فرایندی و محصولی به تنهایی نمی توانند بیانگر ماهیت خلاقیت باشند . مثلا ویژگی های شخصیتی با خلاقیت همبستگی بالایی دارند ؛اما نمی توانند چیزی را در مورد خلاقیت توضیح دهند ، بلکه همراه آن نیازمند توجه به نظام اجتماعی خلاق نیز هستیم .ازمهمترین عوامل اجتماعی ، خانواده و مدرسه است که در اینجا به بررسی هر یک در رشد خلاقیت می پردازیم
خانواده با توجه به این که دوران کودکی حساس ترین مرحله در رشد خلاقیت است ، خانواده به عنوان بنیادی ترین عنصر در شکل گیری خلاقیت تلقی می شود . مک کینونّ معتقد است ، رعایت نکات ذیل از طرف والدین باعث می شود کودک در آینده فرد خلاقی گردد :
- احترام زیاد
- آزادی عمل برای کشف جهان اطراف
- آزادی برای تصمیم گیری
- استقلال عمل
- عدم وابستگی زیاد بین کودک و والدین
- عدم نگرانی والدین برای کودک
- محیط فامیلی وسیع ، چنانکه کودک ملزم نباشد تنها خود را با شخصیت پدر ومادر تطبیق دهد و همانندسازی کند .
در خانواده هایی که فرزندانی خلاق دارند وجود یک ارتباط مثبت بدون همبستگی زیاد بین کودک و والدین ، وجود یک جو آزاد وغیر مستبدانه بسیار اساسی است .طبیعی است که روش های سلطه جویانه والدین به دنباله روی و هماهنگی در کودکان می انجامد که مانع هر گونه ابتکار وخلاقیت می باشد
انسان گرایانی مانند راجرزْ و مزلوَ معتقد اند استقلال درونی ، عدم وابستگی ، مقاومت در برابر کنترل اجتماعی افراطی ، برای فعالیت خلاق ضروری است .بنابراین در جو آزاد خانه ای که در آن بزرگسالان ، کار خلاق انجام می دهند ، کودکان تشویق می شوند کاری مشابه انجام دهند .بنابراین نقش الگویی والدین نیز دارای اهمیت خاص است . والدینی که خود ابتکار عمل داشته باشند ، الگوی مناسبی برای برانگیختن کو.دکان در ابداع و خلاقیتند .به عکس والدینی که در کارها دنباله رو هستند ، طبق مد لباس می پوشند ، در کارهای مختلف مثلآ در کارهای فنی خانه یا آشپزی طبق دستور العمل وکتاب پیش می روند ، و از خود ایده ای ندارند این ویژگی ها را به کودک خویش منتقل می کنند