بخشی از مقاله
چکیده
در میان استادان و خدمتگزاران بزرگ زبان پارسی در دورهی معاصر، نام استاد بسیار زحمتکش، دکتر محمد معین، چون گوهری تابان همواره میدرخشد. یکی از دستآوردهای عمر پربار ایشان، فرهنگ شش جلدی معین است. مرحوم استاد در راه فرهنگنویسی، شیوهای علمی و نوین را پیش گرفتند؛ از زمان نگاشتن این فرهنگ تاکنون، کمتر پژوهشگری است که بارها از این مرجع بزرگ بهره نبرده باشد. بیگفته روشن است که در امر دستورنویسی، دانشهای بسیاری مانند زبانشناسی، صرف و نحو، دستور زبان و... دخالت دارند و آشنایی با آنها برای فرهنگنویس لازم است.
معین نیز جامع این شرای بود و بهویژه در حوزهی زبانشناسی و دستور زبان، غور بسیار کرده بود. از آنجا که حوزهی کار در فرهنگنویسی بسیار گسترده است، امکان لغزش نیز فراهمتر میشود. در این جستار همراه با گرامیداشت یاد این اندیشمند بزرگ، به طرح چند نکتهی دستوری اشاره میشود که بایسته است در صورت پسندیدن اهل فن، در چاپهای بعدی این اثر پربهره، بازنگری شود. نگارنده، به ضرورت بازبینی دو مقولهی »فعل مرکب« و سازهی »صفت مفعولی یا اسم مفعول و صفت فاعلی یا اسم فاعل« در فرهنگ معین پرداخته است و برای پرهیز از درازآهنگی سخن، از بیان موارد دیگر چشمپوشی شد.
1. مقدمه
بیتردید یکی کارهای پژوهشی سودمند و بایسته در همهی جامعهها، فراهمکردن مراجع و منابع پژوهش، از جمله فرهنگها ولغتنامههاست. تدوین یک فرهنگ و لغتنامه، کاری بس دشوار و خستهکننده است؛ زندهیاد علیاکبر دهخدا، چهل سال از عمر خویش را در راه تدوین لغتنامه یا دایرهالمعارف بزرگ دهخدا صرف کرد و قول معروفی است که فق در این چهل سال- که دستآورد آن حدود 4 میلیون یادداشت یا فیش شد- فق دو روز به سبب درگذشت مادر ارجمندشان و دو روز نیز به سبب بیماری سخت، دست از کار کشیدند؛ بنابراین هر کس در این میدان پا مینهد به دشواری و البته ارزشمندی این راه آگاه است.
شادروان دکتر محمد معین نیز یکی از این شیفتگان به دانش و خدمتگزاران به فرهنگ و ادبیات پارسی بود که بیاغراق، همهی عمر سودمند خویش را در این راه گذاشت و موفق شد آثار مانایی از خویش به یادگار بگذارد. فرهنگ متوس معین - دوره شش جلدی - از دیگر آثار وی شهرهتراست. استاد چندان در این راه تلاش کرد که هنوز این اثر بهصورت کامل، به بار ننشسته بود که در یک خاموشی موقت چند ساله فرو رفت و بعد از آن نیز در سال 1350 هجری شمسی، برای همیشه دیده از این جهان فرو بست؛ اما آثار بازمانده از ایشان در مراکز پژوهشی و علمی همواره بهرهرسان بوده است.
سخن دربارهی این شخصیت و آثار وی که بسیار درسآموز است، در تنگنای این گفتار نمیگنجد و بر اهل ادب بایسته است که بیش از آنچه تاکنون رفته است، بر گرامیداشت یاد و زحمتهای ایشان درنگ کنند. در این جستار نگارنده، بر روی یکی از اجزای کوچکِ بزرگترین اثر بازمانده از ایشان - فرهنگ معین - اندک درنگی کرده است که به بارگاه خوانندگان ارجمند تقدیم می شود؛ اما پیش از طرح موضوع، یادآوری این نکته همچنان که در صدر سخن اشاره شد، بایسته مینماید که فرهنگنویسی کاری سترگ و البته پرخطر است و فرهنگنویس باید بر دانشهای بسیاری چیره باشد؛ همچنان که استادان ارجمند دهخدا و معین این مهارتها را در خود جمع کرده بودند؛ اما چون حوزهی کار بسیار گسترده است، میدان خطا و لغزش بسیار است.
دبیر سیاقی دربارهی میزان خطاهای لغتنامه معتقد است: »لغزشها و ناصوابها در این کتاب عظیم، کم نیست« - مرادی، . - 146 :1381 و برخی از جمله علیاشرف صادقی در انتقاد به مدیریت موسسهی دهخدا، این موسسه را فاقد نظام فرهنگنگاری میداند - نک. صادقی، . - 38 :1388 فرهنگ معین نیز از این گونه لغزشها دور نمانده است.
بیتردید نیکوییها و ارزشهای این کار آموزنده، آنقدر زیاد است که اشکالهای جزوی بر چهرهی دلپذیر آن گردی نمینشاند و مصداق این سرودهی خواجهی شیراز است: کمال سر محبت ببین نه نقص گناه کلید گنج سعادت قبول اهل دل است که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند مباد آن که در این نکته شک و ریب کند - حافظ، - 127 : 1384 فرهنگ متوس معین، در مدت بیست سال و با کمک گروه زیادی از علاقهمندان در بیش از 8000 صفحه و در شش جلد آراسته در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
معین در ارایهی این کار، شیوهای نو به کار بست و بعد از یک مقدمهی گسترده، بیش از یکصد هزار واژه را با آوانگاری لاتین آورد و بعد از بخش واژهها، بخش ارزشمند ترکیبهای بیگانهی رواج یافته در زبان فارسی قرار گرفته است و بخش پایانی این کار، یعنی جلد 5 و 6 به اعلام گوناگون ویژه است. استاد معین در فرهنگنویسی طرح گستردهای داشتند که شوربختانه زمان سامانیافتن آنها فراهم نشد.
ایشان در اینباره فرموده بودند: »سلسله فرهنگهای ما شامل سه گروه است« - معین، - 46 :1363 شایان یاد است که فق گروه نخست آنها شش زیرمجموعه دارد که یکی از آنها »فرهنگ دستوری زبان پارسی« است. در هر حال فرهنگ معین برای چند دهه مد نظر پژوهشگران و علاقهمندان بسیاری بود که به سبب روزآمد نشدن و با چاپ فرهنگ سخن، شاید اندکی از این رویکرد کاسته شده باشد.
در ادامه به کوتاهی دربارهی برخی از گونههای دستوری در این فرهنگ میپردازیم. اگر چه استاد معین خود پژوهشهای دستوری فراوانی داشت و آثار گوناگونی در این زمینه از خود به یادگار گذاشته است؛ اما در این کار بزرگ از این حیث، کمی نابهسامانی دیده می شود که بیتردید اگر استاد فقید زمان یافته بود، در ویرایشهای بعدی این اشکالهای جزوی برطرف میشد؛ چون ایشان فرموده بودند که تا سه بار این فرهنگ ویرایش نشود، رضایت من به دست نمیآید.
.2 نابهسامانیهای دستوری در تشخیص ساختمان فعل
»فعل« از نظر ساختمان در کتابهای دستور زبان، به چند دسته تقسیم شده است که ساده و مرکببودن، تقریبا در همهی منابع به چشم میخورد و شاید بتوان گفت یکی از پریشانترین و آشفتهترین مباحث دستور زبان فارسی بدین موضوع پیوند دارد؛ بهگونهای که آنچه را دستورنویسانی چون استاد خانلری فعل مرکب میداند، با آنچه در دستور زبان فارسی وحیدیان کامیار و عمرانی، فعل مرکب خوانده شده است، فاصلهی زیادی دارد؛ بهگونهای که میتوان گفت شاید بیش از نود درصد از افعالی که در دستورهای پیش از دستور وحیدیان کامیار و عمرانی فعل مرکب قلمداد شده، دردستورهای زبان فارسی پنج استاد، شریعت، خانلری و... فعل ساده است.
ناگفته نماند که هر کدام از دستورنویسان نیز برای تعریف این مقوله و تبیین نظر خود استدلال و توجیهی دارند که پرداختن بدانها از حوصلهی این مقام بیرون است. در این مقاله بنیاد بحث بیشتر بر پایهی تعریفهایی است که اجماع بیشتری بر آنهاست. به منظور فراهمشدن زمینهی بحث نخست چند تعریف از فعل مرکب ارایه می شود:
الف - فعل مرکب در دستور زبان فارسی استاد خیامپور: » فعل مرکب فعلی است متشکل از فعلی بسی با یک پیشاوند، یا از یک اسم با فعلی در حکم پساوند و به عبارت دیگر فعلی است متشکل از دو لفظ دارای یک مفهوم. مثال برای قسم اول: دررفت، بازرفت ... مثال برای قسم دوم: طلب کرد، قسم خورد، جنگ کرد« - خیامپور، . - 69 :1384
ب- فعل مرکب از دیدگاه خانلری: خانلری به نسبت بیشتر دستورنویسان،گستردهتر به مقولهی فعل نگریسته است و بیش از دو سوم از جلد دوم کتاب تاریخ زبان فارسی - از ص 113 تا پایان کتاب - با عنوان ساختمان فعل، بدین مقوله ویژه شده است. در تعریف فعل مرکب در این اثر چنین آمده است: »فعل مرکب را به افعالی اطلاق می کنیم که از دو کلمهی مستقل ترکیب یافتهاند؛ کلمهی اول اسم یا صفت است و تغییر نمیپذیرد یعنی صرف نمیشود.
کلمهی دوم فعلی است که صرف میشود و آن را همکرد میخوانیم. اطلاق فعل مرکب به اینگونه کلمات از آن جهت است که از مجموع آنها معنی واحدی دریافت می شود. هر گاه دو کلمه از این انواع که ذکر شد دو معنی را به ذهن القا کند، یعنی هر یک از اجزا معنی مستقل و اصلی خود را حفظ کرده باشند، اطلاق اصطلاح فعل مرکب به آنها درست نیست؛ بلکه از دو جزء جداگانه جمله سخن باید گفت« - ناتل خانلری، 1369، ج 127 :2 و . - 128
ج- فعل مرکب در دستور وحیدیان کامیار و عمرانی: در این اثر، تعریف ارایهشده با بیشتر منابع دستوری تفاوت دارد و دستآورد این تفاوت این شده است که بیشتر فعلهایی را که سایر دستورنویسان مرکب میدانند، در این دستور ساده است.