بخشی از مقاله

خلاصه:

کیفر سلب حیات در نظام کیفری ایران در قلمرو حدود و قصاص مطرح است. در قالب حدود ،مصادیقی از حدود با هدف حفظ نسل ، حفظ نظم ، حفظ دین و نیز رفع تجری و تکرا ر، مستوجب کیفر سلب حیات هستند که در این مقاله به آنها می پردازیم. در بحث قصاص نیز کیفر سلب حیات به عنوان یک حق خصوصی - حق الناسی - مطرح است که در واقع حق مجنی علیه و اولیای دم محسوب می شود

امروزه اجرای کیفر سلب حیات از قلمرو ملی دولت ها خارج شده و تبدیل به یکی از مفاهیم حقوق بشری گردیده است،به گونه ای که آمار بالای کیفر سلب حیات در جامعه،می تواند به عنوان "نقض حقوق بشر "تلقی گردد و حتا موجب انزوای بین المللی گردد.در این مقاله جایگاه کیفر سلب حیات در حقوق کیفری ایران ،موردبررسی قرارگرفته و نیز اسناد بین المللی در مورد کیفر سلب حیات و جایگاه آن از منظر "حقوق بشر" مورد واکاوی قرارگرفته است.

هدف این مقاله،آن است که با آشنایی با مفاهیم حقوق بشری،امکان کاهش کیفر سلب حیات در قانون کیفری ایران،سنجیده شود تا ایران به دلیل استفاده ی وافر از کیفر سلب حیات،از طرف نهادهای حقوق بشر،به نقض حقوق بشر محکوم نگردد. روش تحقیق،توصیفی تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای بوده است.

مقدمه:

کیفر سلب حیات در قانون کیفری ایران به موجب م 14ق.م.ا در قالب حدود وقصاص مطرح است.در قالب حدود ،در حد زنا،لواط،محاربه،افساد فی الارض،بغی،سب النبی،ارتداد،سحروجادوگری ،ادعای نبوت و تکرار جرم مستوجب حد در مرتبه ی چهارم،مطرح است.در قالب قصاص به موجب مواد 290 و381 ق.م.ا مجازات مرتکب قتل عمدی،قصاص است.در این مقاله به اختصار برخی از حدود مستوجب کیفر سلب حیات را بیان نموده و نیز به اختصار در مورد کیفر قصاص ،مطالبی طرح می نماییم و سپس مبانی و اسناد مرتبط با کیفر سلب حیات را از منظر حقوق بشر مورد بررسی قرار می دهیم.در انتها نیز به ارتباط حقوق کیفری ایران و حقوق بشر خواهیم پرداخت.

-1 حدود مستوجب کیفر سلب

حیات

حدود جمع حد است و حد در معنای »منتهای چیزی« آمده است. حدود چیزی را تعیین کردن، مجازات شرعی اجرا کردن، متمایز کردن دو چیز از هم و دفع کردن شر و بدی توسط خداوند، اطاعت از خداوند و تسلیم و عمل کردن به قوانین او نیز معنا شده است - منجد الطلاب، ترجمه بندر ریگی، 1386، ص - 88 و همچنین به معنای فاصله ی بین دو چیز تا یکی از این دو با دیگری مخلوط نشود یا یکی از این دو به دیگری تجاوز نکند، نیز معنا شده است. کل ماله عقوبه مقدره سمی حداً و مالیس کذلک تعزیرا - حلی ، ص . - 344تعریف دیگری است که از حد بیان شده است. حد به معنای حاجز، مانع و پایان چیزی هم آمده است و به معنای شرعی عقوبت معینی است که از طرف شارع بر مکلف به سبب ارتکاب معصیت وارد می شود. - مقداد ، جلد 2، ص - 338حد را به این دلیل که مانع ارتکاب فعل حرام به دلیل ترس از وقوع آن می شود، حد می گویند و درمعنای شرعی مجازات معینی است که با درد و الم بر بردن وارد می شود به دلیل اینکه مکلف معصیت خاص را مرتکب شده است.

1-1کیفر سلب حیات برای حفظ نسل

در بین حدودی که منجر به کیفر سلب حیات می گردند، بعضی حدود با فلسفه ی حفظ نسل ،تشریع شده اند که از آن جمله می توان به زنا و لواط اشاره نمود که در ادامه مقررات حاکم بر آنها را تا آنجا که به موضوع نوشتار مربوط است بررسی می نماییم.حد زنا در بعضی موارد - زنا با محارم نسبی، زنا با زن پدر، زنای مردغیرمسلمان با زن مسلمان و زنای به عنف و اکراه که در سه مورد اخیر موجب اعدام زانی است - - م 224 ق.م.ا. - و لواط - برای فاعل در صورت عنف، اکراه یا دارا بودن شرایط احصان و نیز اگر فاعل غیرمسلمان و مفعول مسلمان باشد و برای مفعول در هر صورت - - م 234 ق. م. ا. - اعدام مقرر گردیده است.

در قانون مصوب 70نیز قانونگذار این موارد را مستوجب »حد قتل« می دانست - م 82 و م 110 ق. م. ا - تغییر ادبیات قانونگذار از »حد قتل« به »اعدام« قابل تأمل است.حد زنا برای زانی محصن و زانی محصنه رجم است - م 225 ق. م. ا. - زنای محصنه در قانون 70نیز مستوجب حد رجم پیش بینی گردیده بود. - م 83 ق. - 70رجم به معنای سنگسار کردن، برای زناکاری مقرر شده که با ارتکاب زنای محصنه روح خود را کثیف و آلوده نماید و فرقی ندارد که زن با شد یا مرد.

رجم با پرتاب کردن سنگریزه به دست گروهی از مؤمنان بر زناکار محقق می شود. در قرآن کریم چیزی درباره ی کیفر رجم نیامده و دلیل این کیفر سنت قولی و فعلی پیامبر اکرم و ائمه معصومین و نیز اجماع است. پیامبر اکرم - ص - فرمودند:لایحل دم امرا مسلم الا باحدی ثلاث، کفر بعد ایمان، زنا بعد احصان و قتل نفس بر غیرنفس یعنی خون هیچ مسلمانی حلال نمی شود مگر به یکی از این سه چیز کافر شدن پس از ایمان آوردن، زنا کردن پس از محصن بودن و قتل انسان معصوم الدم.امام صادق - ع - می فرماید: هرگاه افراد میانسال از مردان در حالی که احصان گزیده اند زنا کنند، رجم می شوند و تازیانه بر آنان نواخته نمی شود

2-1 کیفر سلب حیات برای حفظ نظم

در این قسمت به ب ررسی حدودی می پردازیم که حد مرگ را برای جرایمی تجویز نموده است که یا علیه مبانی دین رخ داده است و یا موجب اخلال در امنیت عمومی جامعه گردیده است.جرایمی همچون محاربه و افسادفی الارض، ارتداد، سبب البنی و ... از زمره جرایمی است که شارع مقدس حد آنها را کیفر سلب حیات مقرر نموده است.

1-2-1 محاربه مستند محاربه و افساد فی الارض آیه 33 سوره مائده قرآنکریم است که می فرماید: انما جزاء الذین یحاربون االله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا اویصلبوا اوتقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف اوینفوا من الارض. - آیه 33 سوره مائده - علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان می نویسد: منظور از حرب و جنگ، جنگی است که امنیت عمومی را به خطر اندازد و موجب سلب آسایش مردم شود.

منظور از محارب، کسی است که جهت ترساندن مردم دست به سلاح ببرد - نجفی، جلد 6، ص - 522 که در قانون نیز مورد پذیرش است. - م 279 ق.م.ا - آنچه که به موضوع نوشتار مربوط است کیفر محاربه است که همانطور که در آیه شریفه ذکر شده قتل، صلب، قطع دست و پا بر خلاف یکدیگر و نفی من الارض است که در این بین کیفر قتل و صلب به موضوع نوشتار مرتبط است. صرفنظر از اختلاف نظراتی که در مورد تخییری یا ترتیبی بودن کیفر محاربه مطرح است، در قانون نظریه تخییری مورد پذیرش قرار گرفته است و حد محاربه یکی از چهار کیفر مطرح در آیه ذکر شده است، - م 282 و 283 ق.م.ا - در محاربه برهنه کردن سلاح به قصد ترسانیدن مردم شرط است، خواه ترساندن حاصل شود یا خیر و خواه مالی اخذ گردد یا خیر.

قطاع الطریق به عنوان مصداق معروف و معهود محاربه، به معنای کسانی که سلاح کشیده و به ارعاب و راهزنی می پردازند - هاشمی شاهرودی، 1378، ص - 217 موضوع کیفر محاربه قرار می گیرد. به هر حال خواه منظور از محاربه، فقط قطاع الطریق باشد و خواه معنای گسترده تری داشته باشد- از آنجا که تنها کیفر آن به موضوع نوشتار مربوط است، از بیان اختلاف نظرات درباره معنای دقیق آن چشم پوشی می کنیم - کیفر قتل و صلب برای آن مقرر گردیده است. صرفنظر از اختلاف فقها آنچه از روح آیه شریفه برمی آید این است که با توجه به نوع جرم و تناسب بین جرم و صدمه ای که وارد گردیده، از کیفرهای مقرر یک کیفر انتخاب می گردد که غیر از کیفر نفی بلد،همان کیفر سلب حیات است.

2-2-1 افساد فی الارض

فساد ضد صلاح است و به بیرون رفتن چیزی از اعتدال تعبیر شده است. بدون شک هر جرمی فساد است ولی وقتی فساد مقید شود به زمین، معنای آن مقید می شود و اختصاص می یابد به فسادی که در زمین واقع می شود و این تقیید به این معناست که فساد در زمین حلول می کند و زمین فاسد می شود و حالت اصلاح و سامانی که در زمین است تباه می شود و مکان زندگی انسان صلاحیتش را برای استقرار انسان از دست می دهد. - شاهرودی، 1378 ، ص - 236در آیه 33 سوره مائده که خداوند می فرماید... و یسعون فی الارض فساداً یعنی عمل محاربان حالت صلاح در زمین را فاسد می کند.

در آیات دیگر قرآن کریم هم افساد فی الارض در همین معنا استعمال شده است - آیه 56 سوره اعراف، آیه 85 سوره اعراف - . معنای افساد فی الارض، فساد خاصی است که در آیات قران نیز مطرح است، - آیه 77 سوره قصص، آیه 28 سوره ص، آیه 32 سوره مائده، آیه 73 سوره یوسف - . سوالی که مطرح است اینکه فاسد شدن زمین اختصاص به مواردی دارد که فساد از نوع ظلم و قتل و تجاوز به اموال و حقوق دیگران باشد یا معنای یادشده عمومیت دارد و هرگونه ارتکاب مفسده و معصیت شرعی را دربر می گیرد؟ معنای فساد، فسادی است که از نوع ظلم و تجاوز به جان و مال و ناموس مردم باشد و فساد در غیر از این موارد – حتی اگر از گناهان کبیره یا بزرگترین گناه مانند شرک به خدا باشد – مشمول عنوان فساد فی الارض نیست. زیرا باید ویژگی در ارتکاب آن معصیت باشد که زمین را فاسد نماید ولی اگر فساد اینگونه نباشد و در سایر شئون زندگی انسان غیر از محل سکونت و ظرف مکانی - زمین - باشد، این فساد، فساد در زمین نیست و فساد جامعه و انسان است و جرم انجام شده باید زمین را از آن جهت که محل سکونت و استقرار انسان است، فاسد کند و نه آنکه صفتی از صفات مربوط به انسان یا جامعه را فاسد کند، مثلاً ترویج عقا ید باطل یا مجبور کردن مردم به پذیرفتن این عقاید، افساد فی الارض نیست، اگرچه فساد انسان و جامعه است

در مفهوم افساد، وجود ظلم و تجاوز شرط است زیرا ظلم و تجاوز به خودی خود زشت و ناپسند است و در استعمالات قرآنی نیز ترکیب فساد فی الارض درموارد تجاوز به جان و مال و ... به کار رفته است نه در مورد ارتکاب سایر گناهان- حتی کبیره- حتی شرک و کفر به خداوند. در این مفهوم شرط است که تجاوز جنبه ی شخصی نداشته باشد ومتوجه شخص معین و از روی دشمنی شخصی با او نباشد و تجاوز متوجه همه ی ساکنان یک محل باشد معنای خاص افسادفی الارض عبارت است از تجاوز به جان ، مال و ناموس دیگران و نه مطلق فساد از جمله فسادهای اخلاقی، فکری و اعتقادی و همانند آنها و سخنان فقهای ما بیش از این اقتضاء ندارد که هرکاری که مصداق افساد در زمین به معنای تجاوز و تعدی به جان و مال دیگران باشد، به موضوع حد در آیه ی محاربه ملحق نماید.

پس مطلق افساد منظور آیه نیست و معنای خاصی از فساد است. پس اگر اقدام کسی به محاربه و اعمال زور، سبب ارعاب مردم و سلب امنیت از زندگی شود چنین کاری محاربه و افساد در زمین است. پس ربودن هواپیماها، حمله مسلحانه به بانک ها و بازارها و اماکن عمومی، حمله به دشمنان شخصی ولی به گونه ای که موجب قتل و ضرب کسانی شود که در آن جا حضور دارند و به طور کلی هر عملی که موجب ارعاب اهالی یک منطقه شود، از مصادیق محاربه و افساد فی الارض است

بنابراین افساد فی الارض نهادی مجزا و جداگانه از محاربه نیست و در هیچ یک از کتب فقهی افساد فی الارض به عنوان مصداق حدود بیان نشده است. در آیات قرآن کریم نیز که به موضوع زنا یا قتل پرداخته شده است، این موارد از مصادیق افساد دانسته شده است و در واقع نتیجه ی این جرایم، افساد دانسته شده است در تفسیر آیه 32 سوره مائده نیز معنای افساد، افساد در زمین به معنای اخلال در امنیت عمومی و راهزنی آمده است و نه هرگونه جنگ و محاربه با مسلمین

البته برخی نیز معتقدند که تمام جرایمی که در جامعه، ایجاد فساد می کند، به عنوان افساد فی الارض قابل تعقیب است و در نتیجه مجازات آن نامحدود است و حاکم شرع می تواند برای آن کیفر مرگ را هم تجویز نماید .بنابراین در پاسخ به این پرسش که آیا افسادفی الارض در قلمرو حدود می گنجد یا خیر، باید گفت از آنجا که در کنار محاربه و به عنوان نهاد متم م و مکمل محاربه آمده است و در مستند قرآنی نیز به صورت توامان مطرح گردیده است و مستوجب همان عقوبت هایی است که در محاربه اعمال می شود، بنابراین بیشتر با حدود مطابق دارد.

3-1 کیفر سلب حیات برای حفظ دین

1-3-1 ارتداد

از جمله جرایمی که در اسلام مستوجب کیفر سلب حیات دانسته شده است، ارتداد است که در کتب فقهی به عنوان یکی از اقسام حدود آورده شده است. ارتداد به معنای بازگشت و رجوع از دین است و به معنای کسی است که پس از اسلام کافر شده باشد وکسی است که از اسلام خارج شده و کفر را اختیار نموده است. - موسوی خمینی، همان، جلد 2، ص . - 366اکثریت فقها در مفهوم ارتداد با هم توافق داشته و آن را برگشت از اسلام معنا کرده اند.خداوند در قرآن کریم به این معنا توجه نموده است: هرکس از شما از دین خود برگردد و در حالی بمیرد که کافر است، اعمال وی در دنیا و آخرت تباه می شود. - آیه 217 سوره بقره - .

مرتد در واقع یکی از اصول دین یا یکی از ضروریات دین را انکار می کند که این انکار به تکذیب توصیه یا تکذیب رسالت پیامبر اکرم - ص - منجر خواهد شد - موسوی خمینی، همان جلد 1، ص - 118 و مسلم است که این عمل را آگاهانه انجام داده است. ایجاد شک و شبهه در دین یا اصول دین از موارد ارتداد نخواهد بود، هرچند که این نظر مخالفانی نیز دارد.

2-3-1سبّ النبی

سبّ به معنای دشنام و بدگویی به فردی به قصد تحقیر و اهانت به وی است، که مرتکب ساب نامیده می شود - جعفری لنگرودی، 1378، ص . - 2128 قتل هرکس که پیامبر را سبّ کند، واجب می شود بر شنونده ی آن، تا آنجا که بر ضرر بر نفس یا مال یا آبرویش، خوفی نباشد و همچنین ملحق می شود به این حکم کسی که ائمه را سبّ کند یا حضرت زهرا - س - را - خویی، همان، اسباب حدود، جلد 41، ص - 321 و جواز قتل ساب النبی نیازی به اذن حاکم شرع ندارد. هر کس پیامبر - ص - را سب کند، بر شنونده جایز بلکه واجب است که او را به قتل برساند و هیچ خلافی در این حکم مشاهده نمی شود بلکه بر آن اجماع وجود دارد علاوه بر نصوصی که موجود است.

:2 قتل عمد مستوجب کیفر سلب حیات

قصاص به عنوان یکی از کیفرهای اصلی مندرج در ق.م.ا جایگاه بروز کیفر سلب حیات در مقام ایفای حق الناس است و کیفر اصلی جرم قتل عمدی است.قصاص در لغت به معنای عقاب، سزا، تلافی و رفتار با فاعل مثل آنچه او مرتکب شده، آمده است. - دهخدا،1346،ص - 317 قصاص در عرب از ریشهی »قص« اثره یقصه یعنی نشانه و اثر را پیگیری کردن آمده است.

در معنای لغوی نیز به معنای مجازات دادن در مقابل گناه است و اینکه با مرتکب به همان صورتی رفتار شود که خود رفتار کرده است. بنابراین قصاص در لغت به معنای مقابله به مثل و تلافی است که در معنای اصطلاحی نیز به معنای لغوی نزدیک است. قصاص، اسم است برای استیفای جنایت که ممکن است قتل یا قطع یا ضرب یا جرح باشد و به معنای پیگیری اثر چیزی است.معادل قصاص، »قود« است که از »قاد یقود قودا قیاده« گرفته شده بدین معنا که جانی را با طناب و امثال آن به سوی اولیای دم میبرند تا اگر خواستند او را بکشند و اگر خواستند عفو کنند - همان - .قصاص امری است که شارع مقدس د ر کتاب و سنت از آن یاد کرده و آن را حق مسلم مجنیعلیه یا اولیای دم در جنایات عمدی دانسته است.خداوند در آیات متعدد قرآن کریم حکم قصاص را مورد تشریع قرار داده است.1

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید