بخشی از مقاله
چکیده
همواره در هر حکومتی بودند و هستند کسانی که به دلایل مختلف از مقام خود عزل می شوند و جای خود را به لایق ها و یا نالایق ها می سپارند. در تاریخ غزنویان نیز، ما از این دسته افراد کم نداریم، به خصوص در دوره سلطان مسعود غزنوی. در این مقاله سعی شده است دلایل و چگونگی خلع شخصیت ها با تکیه بر شش شخصیت، حسنکوزیر، امیر محمد، علی قریب، اریارق و غازیسپهسالار بررسی شود. ازجمله ی این دلایل با استناد به متن کتاب تاریخ بیهقی موارد زیر می باشد: مالدوستی و دهن بین بودن سلطان مسعود غزنوی، حرص و طمع به اموال افرادی چون امیرمحمد و حسنک وزیر، جاسوس گماریهای مفرط، توطئههای افراد علیه یکدیگر، حسادت حاسدان و خیانت خدمتکاران.
مقدمه
تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل بیهقی، از نویسندگان بزرگ قرن چهارم هجری است که در سال 385 ه.ق در حارثآباد به دنیا آمد، یکی از شاهکارهای ادبی در حوزه نثر فارسی است. این کتاب امتیازات بسیاری دارد که از جمله آنها تنبه و عبرت گیری خوانندگان آن است. - بحرالعلومی، - 53 :1350 تاریخ بیهقی در سی مجلد نوشته شده بود اما آنچه از این سی مجلد باقی مانده، عبارت است از مؤخر جلد پنجم و همه مجلدات ششم، هفتم، هشتم، نهم و مقدمه جلد دهم. این کتاب به تاریخ مسعودی نیز شهرت دارد. - فرجامی، - 16 :1381
این کتاب بیهقی، تاریخ سلسلهای است چون چارچوب اصلی آن تاریخ سلاطین غزنوی و مسائل گاهشماری ومنطقهای است. - بازورث، - 51 :1380 قرارگرفتن بیهقی در مرکز اطلاعات دولت غزنوی، همچنین اعتماد بونصر نسبت به او، از عوامل مهم موفقیت بیهقی در تاریخنگاری به شمار میرود. بونصر در محرمانهترین اتفاقات دولت غزنوی مورد مشورت قرار میگرفت. رفع و رجوع کارهای مهم و نامهنگاری آنها بر عهده او بود. بونصردر میان آن همه دبیر به بیهقی تعلق خاطر خاصی داشت، مسائل مهم را با او در میان میگذاشت و علاوه بر این، پاکنویس کردن نامههای مهم و محرمانه را نیز به او واگذار میکرد. - کرمی، - 11 :1389
بیهقی در تاریخ خود سه مقوله سیاست، ادب و تاریخ را طوری کنار هم جای داده است که خواننده مردد میماند که تصنیفی سیاسی- تاریخی میخواند یا با اثری ادبی روبروست. - صادقی، - 96 :1390 در نگرش بیهقی به حکومت غزنوی و به خصوص مسعود دوگانگی دیدهمیشود. او از یک سو حکومت غزنوی و سلطان مسعود را میستاید و از سوی دیگر گاه خود و گاهی از زبان دیگران به انتقاد از سیاستها و عملکردهای حکومت غزنوی میپردازد. - حسین پناهی، - 100 :1390
از جمله مسائل سیاسی مهم دوران غزنوی که بیهقی به شرح آن پرداخته است چگونگی عزل شخصیتهای درباری است که به وفور در دوره غزنوی، به خصوص در دوره مسعود دیده میشود. بیهقی از آنجایی که شغل دیوانی داشته، شاهد بسیاری از عزل و نصبها بوده است و جاهایی را نیز که حضور نداشته است، از افراد معتمد، ماجرا را شنیده و با نقل قول مستقیم وقایع را شرح میدهد. در این مقاله سعی شده است چگونگی عزل شخصیتهای درباری، دلایل عزل و همچنین سرانجام حال هریک آنها بیان شود.
پیشینه تحقیق
تاریخ بیهقی از دیرباز مورد توجه ادیبان و سیاستمداران بوده است. ماجراهای دربار غزنوی و سیاستهای عزل و نصب شخصیتهای حکومتی، موضوعی است که مورد توجه پژوهندگان علاقهمند به این حوزه قرار گرفته، درباره آن پژوهشهایی انجام دادهاند. محمد شفیعی در مقاله »تراژدی های بیهقی - 1349 - «، بردارکردن حسنک را یکی از تراژدهای تاریخ بیهقی می داند و چگونگی بردارکردن او را شرح میدهد. جلال متینی در مقاله » سیمای مسعود در تاریخ بیهقی - 1349 - «، ضمن بررسی زندگی و شخصیت مسعود و اقدامات او در طول دوره حکومتش، یکی از دلایل فروگیری علی قریب را دلجویی مسعود از برادر خود محمد دانسته است.
محمدحسین کرمی نیز در مقاله »گفته های ناگفتنی در تاریخ بیهقی - 1379 - « ضعفهای امیر مسعود و دیگر شخصیتهایی که در دربار او عزل میشوند مانند علی قریب، غازی سپهسالار، اریارق و...را بررسی کرده و از دلایل فرونگرفتن غازی و اریارق با هم را، احتمال عدم امکان موفقیت مسعود می بیند. محمدطاهرقدسی در مقاله » سیمای حسنک درتاریخ بیهقی - 1385 - « به شرح ماجرای بردارکردن حسنک می پردازد.
دشمنی امیر مسعود با حسنک را بر سر سه موضوع میداند، یکی آنکه حسنک در دوران وزارتش بارها مسعود را تحقیر کرده و دوم اینکه بنا به وصیت محمود غزنوی جانب امیر محمد را نگه داشته و در رساندن او به تخت نهایت تلاش خود را به کار گرفت. سوم آنکه حتی پس از بازداشتش و تا آخرین روز مرگش بر عقیده خود ماند و درخواست بخشش از مسعود نکرد.
ترفندهای فروگیری شخصیتها
ترفندهای مدیریتی گوناگونی در دوره غزنوی، در حوزه سیاست کاربرد داشت، ازجمله دو ترفند شایعهسازی و جاسوسگماری. هردوی این ترفندها، جنبههای مثبت و منفی داشت، که آنها اغلب جنبههای منفی ترفندها را به کار میبستند. از نمونههای منفی شایعهسازی کاری است که توسط مسعود و بوسهل زوزنی انجام شد تا حسنک وزیر را به توطئه علیه حکومت، تبانی دشمنان، از دینبرگشتگی و... متهم کنند. - سرمد، - 49 :1389 ترفند دیگر جاسوسگماری بود.. جاسوسگماری پادشاهان به خاطر ترس از قدرت گرفتن پروردگان خود بودهاست.
بنابراین مشرفان همیشه آنها را زیر نظر داشتند. - صادقی، - 102 :1390 مانند امیر یوسف، عموی مسعود، که طغرل حاجبش را علیه او گماشته بودند، طوری که تمام اعمال و رفتار او را زیر نظر داشت و به مسعود گزارش میداد. همچنین مادرخوانده غازی عامل نفوذی و جاسوس پدریان برای فروگیری غازی بود. در مجموع یکی از راههای مهم کسب اخبار در دوره غزنوی، جاسوسی و خفیهنگاری بود. مسعود مرد نابکاری نیست اما شرایط به گونهای است که به سوی بدی سوق داده میشود. در طی نه سال حکومتی که بیهقی آن را شرح دادهاست، اغلب نزدیکان و کارگزارانش به دستور او کشته و محبوس میشوند یا اینکه مورد غضب قرار میگیرند. - اسلامی ندوشن، - 3 :1350
حسنک وزیر
ابوعلی حسن بن محمد، معروف به حسنک وزیر یا حسن میکال، آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی بود. میکائیلیان خاندانی قدیم در نیشابور و بیهق بودند که جدشان میکالبن عبدالواحد بود، نسب آنها به بهرام گور میرسید. - ابن فندق، . - 117 :1361 وی از اوایل کودکی و آغاز نشو و نموّش همراه سلطان مسعود بود. هرچند که حلاوت گفتار، لطافت کردار،حدّ ت طبع و جودت ذهن داشت؛ اما درکتابت و انشاء مهارت چندانی نداشت. - خواندمیر، - 141: 1355 بعد از احمد حسن میمندی ، حسنک میکال سومین وزیر محمود غزنوی بود. او مردی چرب زبان و شیرین بود، اما در فیصله دادن قضایا و تمشیت امور وزارت ضعف داشت.
حسنک از جمله چهرههای درخشان عصر غزنوی بود که او را به سرنوشتی که معمولا سرنوشت مردان متفکر گذشته است، دچار کردند. - قدسی، - 71 :1385 او در زمره اولین مبارزان و سرداران ایرانی مانند افشین، بابک، جعفر برمکی و.... قرار میگیرد که سرگذشتی شبیه آنها داشت. او در تمام جریان محکومیت و شکنجهاش حاضر نشد از سلطانی تبعیت کند که او را قبول نداشت.
طبع بلند او هرگز برای نجات جان خود به کسی متوسل نشد. - شفق، - 88 :1389 محمود ابتدا او را به ریاست نیشابور منصوب کرد، که کفایت خود را با نظم بخشیدن به آن سرزمین نشان داد، به همین دلیل در چشم سلطان عزیز شد، کارهای دیوان غزنین به او واگذار شد. سرانجام در سال 421 و 422 در بلخ به دست سلطان مسعود و به وسوسه بوسهل زوزنی مصلوب شد. - حسینی کازرونی، - 470 :1384
بعد از فروگیری محمد، بزرگان دولت به پیشواز مسعود رفتند، حسنک نیز از جمله آنها بود. او با این رویکرد، از مرگ نیز استقبال کرد. حسنک در نیشابور به مسعود رسید، به محض اینکه چشم مسعود به او افتاد، دستور داد تا او را به دار آویختند. - میرخواند، - 2949 :1380 بیهقی در باره کاردانی حسنک، در ذکر انتصاب او به وزارت از زبان محمود چنین می گوید: »اگر منصب وزارت را به ابوالقاسم دهم، شغل عرض مهمل ماند، بوسهل عقیلی روستایی طبیعت است و وزارت را نشاید. و احمد بن عبدالصمد قابلیت این امر را دارد، اما مهمات خوارزم در عهده اوست. و حسنک به علو نسبت و کمال حب و وقوف بر دقایق امور کفایت بر همه فایق است لیکن حداثت سن و عنفوان شباب از تفویض وزرات بدو مانع است.« - بیهقی، - 503 :2/1368
دلایل خلع و بردار کردن حسنک
.1 اعمال و رفتار حسنک
حسنک در روزگار جوانی کارهای ناکردنی انجام داده و زبانش را حفظ نکرده و بیهوده امیر مسعود را آزرده خاطر کرده بود. در نیشابور بدعتها و روشهای ناپسندی ایجاد کرده بود که سلطان مسعود در بدو ورود به نیشابور دستور داد تا آن بدعتها را باطل کنند »اکنون بفرماییم، بعاجل الحال تا رسمهای حسنکی نو را باطل کنند و قاعده کارها به نیشابور در مرافعات و جز آن همه به رسم قدیم باز برند که آنچه حسنک و قوم او می کردند به ما می رسید بدان وقت که به هرات بودیم وآن را ناپسند بودیم اما روی گفتار نبود« احمد حسن میمندی خطاب به بونصر، وقتی که تقاضای هواداری از حسنک را دارد در برابر میگوید:»حسنک میکال به سبب تصرفی که کرد برعمل مراعی و شعیر گوسفندان و به خیانت منسوب شد و خطر جان داشت او را و فرزندان او را ، او را خلاص دادم. بد نکردم که همه به چهار هزار هزار درم جمله ایشان را از آن بلا برهانیدم و از خرد و بزرگ واجب کند که ایشان به منازعت من مشغول شوند.«
قاضی صاعد دردرخواست خود از مسعود می خواهد تا اموال موقوف شده ی میکائیلیان توسط حسنک، باز پس داده شود.» ...و بر ایشان - میکائیلیان - که مانده اند ستمهای بزرگ است از حسنک و دیگران که املاک آنها موقوف مانده است و اوقاف اجداد و آباء ایشان هم از پرگار افتاده و طرف و سبل آن بگردیده.« - بیهقی، » - 33 :1/1368 بیهقی در تأیید آنچه بر سر حسنک آمده، نتیجه اعمال خودش بود، مینویسد: اگر حسنک زمین و آب مسلمانان به غصب بست، نه زمین ماند و نه آب.« - بیهقی، - 235 :1/1368 بیهقی بارها به بیان نتیجه اعمال افراد و همچنین ناپایداری نعمتهای دنیوی پرداخته است. اینجا نیز یادآور شدهاست که اگر حسنک اموال مردم را به زور تصاحب کرد، آن اموال برای او نیز باقی نماند و هیچ سودی به حال او نداشت، و بردار کردن حسنک نتیجه عمل او بود. .... »