بخشی از مقاله

چکیده

منم ملاله،داستان واقعی مبارزات دختری است که بر خلاف هم سن و سالانش در برابربی عدالتی سکوت نکرد و برای رساندن صدای مظلومیت دختران پاکستانی گلوله های شرارت طالبان را به جان خرید. ملاله یوسفزی به شهرت جهانی رسید و داستان زندگی اش را به کمک کریستینا لم در قالب داستان-زندگینامه درسال 2013 منتشر کرد. روحیه مبارز ملاله و سخنوریاش بسیار مورد توجه جهانیان بوده است.

اما آنچه که سرنوشت ملاله را رقم زد بدی و شرارتی بود که از ابتدای تولد به صورتهای گوناگون در زندگی وی حضور داشته است. در تحقیق حاضر دیدگاه کانت در مورد بدی اخلاقی مورد نظر است که بنا بر آن، بدی منشاء فوق بشری ندارد. بر این اساس بدی در سطوح مختلف آن و در مراحل زندگی ملاله مورد بررسی قرار میگیرد. بعلاوه از نظریات جان کیکس و کلودیا کارد - - John Kekes, Claudia Card در تحلیل نیت ، انگیزه، احساس و مسوولیتپذیری در بدی ، شرارت سازمانی و فردی در رمان منم ملاله استفاده شده است.

به عبارت بهتر با کمک این تئوریها و تعاریف، گونههایی از بدی در این رمان دیده میشود که در نگاه اول قسمت عادی از زندگی شخصیتهای داستان است. باورهای غلط و پافشاری برای ادامه دادن آنها صورتهای مختلف بدی را در زندگی ملاله میسازد. با خوانشی دقیق از رمان میتوان بدی را در جامعه و بافتی که داستان در آن شکل گرفته است، نشان داد. در تشریح بدی ،نظریه پردازان از جمله هانا آرنت - Hannah Arendt - به هیتلر و مسالهی هولوکاست اشاره میکنند و در ادامه مثالهای دیگری ذکر میکنند.

تحقیق حاضر بر آن است تا با نشان دادن بدی سازمانی در این رمان، طالبان را به این لیست اضافه نماید.بعلاوه این تحقیق تلاش می کند تا بدی در ادبیات مدرن از سوی نیروهای فوق بشری و یا زنان جادوگر ایجاد نمی شود ،ترور و جنگ هم حتی تنها صورتهای بدی نیستند. بلکه هر گونه آزار رساندن، یا لذت بردن از رنج دیگران و یا حتی سکوت دربرابر رنج دیگران شرارت محسوب می شود و تاثیرات منفی غیرقابل جبرانی در زندگی شخصیتها دارد. چیزی که میتوان آن را در جای جای زندگی ملاله دید.

مقدمه

چهرههای گوناگونی از شررا می توان در ادبیات دید. در برخی موارد، مانند اسطورهها این نمودهای شرارت زاییدهی دنیای تخیل است و در واقع این صورتهای بدی در داستانها و حماسههای ادبیات تظاهر پیدا میکنند. خلق موجودات افسانهای، ضدقهرمانها و دیوها میتواند ریشه درمفاهیم بشری و صفات منفی اخلاقی انسانها داشتهباشد، ولی ما آنها را در زندگی واقعی خود تجربه نمیکنیم.

زمانی که به ژانرهای دیگر ادبی مانند ادبیات رئال و زندگینامهها نگاه میکنیم شرارت نه به صورت مشخص بلکه آمیخته با روزمرگی ما، همراه ما، آنگونه که در زندگی واقعی آن را به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه تجربه میکنیم، نشان داده شدهاند. این شرارتها برایمان عادی شده، آنها را پذیرفتهایم، با آنها زندگی میکنیم و در نتیجه تلاشی برای از بین بردن آنها انجام نمیدهیم. این مصداق گفتهی ریچارد رید است که شرارت در زندگی واقعی ما بیش از حدمعمول عادی شده است.

همانگونه که تعریف شرارت سالهاست در سطح نظری و فلسفی خود از مفهوم کلی قتل و تجاوز و نسل کشی به نیتهای پلید، لذت بردن از رنجهای دیگران و یا حتی سکوت در برابر رنجهای دیگران رسیده است، نمودهای آن در ادبیات نیز از خدایان مرگ زیرزمینی، نفرینها و جادوگران به رفتارهای روزمرهی عادی تغییر یافته است. مقالهی حاضر بر آن است که با توجه به تعاریف و نظریاتی که در مورد شرارت وجود دارد، صورتهای مختلف شرارت را در داستان منم ملاله نوشتهی ملاله یوسف زی و کریستینا لم بررسی کرده و نمودهای آن را در زندگی ملاله یوسفزی، دخترپاکستانی که قربانی شرارت است، موردنقد و بررسی قرار دهد. در نگاه اول شر در ذهن انسان به اعمالی اطلاق میشود که به سبب اندازه، دفعات اتفاق افتادن، حجم و عمق عواقب آن فراترازکارهای غیر اخلاقی به نظر میرسد.

نظریات گوناگونی از شر وجود دارد و اینکه چه اعمالی جزو شرارت محسوب میشوند. ابتدا نظر کلی کانت را مبنا قرار می دهم و آن هم این است: هر عملی کوچک یا بزرگ، یک بار یا به دفعات ارزشهای انسانی فرد را تهدید کند و خصوصیات انسانی افراد را نادیده گرفته آنها را از حقوقشان محروم سازد، شر و بدی محسوب میشود. - Garcia, 2002 - چنان که از این تعریف برمی آید ضایع شدن هر حقی از انسان، کوچک یا بزرگ از نمودهای شرارت است. از همین سخن میتوان پی برد که هر لحظه در جای جای کرهی زمین در جوامع مختلف شرارتهای بیشماری صورت میگیرد و مردم دنیا به دلیل عادتزدگی نسبت به آنها بیتفاوت شدهاند.

بحث و بررسی

کلودیا کارد و جان کیکس - - Claudia Card & John Kekes شرارت را به دو نوع سازمانی و فردی طبقه بندی میکنند. شرارتهای فردی را میتوان به عنوان زیرمجموعهی شرارتهای سازمانی درنظرگرفت. شرارتهای سازمان یافته خود به دو نوع تقسیم میشوند. از این رو ابتدا نگاهی به دو نوع بدیهای سازمانی و نمودهای آن در داستان منم ملاله داریم. شرارت سازمانی از نوع اول خود به بدیهایی گفته میشود که از سوی یک سازمان مانند طالبان و یا داعش به صورت برنامه ریزی شده و    با اهدافی کاملا مشخص صورت میگیرد. اعضا سازمان نیز به صورت انفرادی در انجام این برنامهها سازمانها را یاری میکنند.

اینگونه بدیها به صورت آشکار در اخبار و رسانه ها بازتاب دارد و    عموم مردم نسبت به آنها آگاه میشوند. این آگاهی از جزئیات جنایتها و شرارتها موجی از انزجار را بین دولتها و ملتها ایجاد میکند و در نتیجه همه در تلاش برای مبارزه با آن هستند. شرارت سازمانی از نوع دوم خود به معنی باورها و خرافاتی است که در جامعه وجود دارد، در زمان خودش عادی شده و به ظاهر گونه ای از شرارت به نظر نمیرسد. - - Kekes 1988 در داستان منم ملاله آنچه از انفجار و کشتار و اشغال می بینیم همه نمودهای واضحی از شرارت هستند. اما آیا این تمام شرارتی است که به صورت دختری نوجوان شلیک می شود؟ آنچهکه در این زندگینامه ذکر شده است نشان میدهد که طالبان نه تنها شرارتهای خود را اجرا میکند بلکه در سطوح مختلف دیگران را نیز وادار به شر بودن میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید